امروز: جمعه, ۲ آذر ۱۴۰۳ / بعد از ظهر / | برابر با: الجمعة 21 جماد أول 1446 | 2024-11-22
لیست خبرهای برچسب : خواست

بررسی دین در دوران هخامنشیان

دين در دوران هخامنشيان  با مطالعه سنگ‌نوشته‌ها و حجاري‌هاي باقي‌مانده و يافت‌شده در تخت‌جمشيد، مي‌توان به‌خوبي به باورها و اعتقادات سران هخامنشي پي برد. چرا كه صاحبان و دستوردهندگان ساختمان اين بنا، بر تمام جزييات ساختمان اين بنا نظارت داشته‌اند تا همه‌چيز به حد كمال از آب درآيد و بدين خاطر است كه مشاهده مي‌كنيم […]

ارسال توسط :

داستان کوتاه ماهی سیاه کوچولو صمد بهرنگی بخش2

داستان کوتاه ماهی سیاه کوچولو صمد بهرنگی بخش2   ماهی سیاه کوچولو ماهي کوچولو، شنا کنان ، مي رفت و فکر مي کرد. در هر وجب راه چيز تازه اي مي ديد و ياد مي گرفت. حالا ديگر خوشش مي آمد که معلق زنان از آبشارها پايين بيفتد و باز شنا کند. گرمي آفتاب را […]

ارسال توسط :

زندگینامه کوروش کبیر نبرد سارد

● نبرد سارد سقوط امپراتوری قدرتمند ماد و سربرآوردن یک دولت نوپا ولی بسیار مقتدر به نام ” دولت پارس “ برای کرزوس ، پادشاه لیدی – همسایه ی باختری ایران ، سخت نگران کننده و باورنکردنی بود. گذشته از آنکه امپراتور خودکامه ی ماد ، برادر زن کرزوس بود و دو پادشاه روابط خویشاوندی […]

ارسال توسط :

زندگینامه کوروش کبیر نبونید

● نبونید باری ، بختنصر با همه ی قدرتش در سال ٥٦١ پیش از میلاد از دنیا رفت و پس از او پسرش « آول مردوک » به سلطنت رسید. او بسیار ضعیف و ناتوان بود و پس از آنکه تنها دو سال سلطنت کرد بدست دسته ای شورشی که از شوهر خواهرش « نرگال […]

ارسال توسط :

داستان کوتاه قصه آه صمد بهرنگی بخش1

عنوان کتاب : تلخون نويسنده : صمد بهرنگی داستان کوتاه قصه آه صمد بهرنگی بخش1 قصه ی آه یکی بود، یکی نبود. تاجری بود، سه تا دختر داشت. روزی می خواست برای خرید و فروش به شهر دیگری برود، به دخترهایش گفت: هر چه دلتان می خواهد بگویید برایتان بخرم. یکی گفت: پیراهن.

ارسال توسط :

داستان کوتاه پوست نارنج صمد بهرنگی بخش1

عنوان کتاب : تلخون نويسنده : صمد بهرنگی داستان کوتاه پوست نارنج صمد بهرنگی بخش1 پوست نارنج  آری گناه من بود. گناه من بود که مجبور شدم روز جمعه در شهر بمانم. شاید هم گناه زن قهوه چی بود که دل درد گرفته بود. اما نه، نه گناه من بود و نه گناه زن قهوه چی. […]

ارسال توسط :

داستان کوتاه بی نام صمد بهرنگی بخش2

عنوان کتاب : تلخون نويسنده : صمد بهرنگی داستان کوتاه بی نام صمد بهرنگی بخش2 بی نام مثل دفعه ی پیش دیزی فروش ها یکی پس از دیگری به سر مردک ریختند و خندیدند. سقف بلورین بازار از زور خنده ترک برداشت. چند دیزی جوراجور از قفسه ها افتاد و خاکشیر شد، آخر سر به […]

ارسال توسط :

کتاب تلخون داستان کوتاه تلخون صمد بهرنگی بخش5

عنوان کتاب : تلخون نويسنده : صمد بهرنگی کتاب تلخون داستان کوتاه تلخون صمد بهرنگی بخش5 بار سوم تلخون را مرد تاجری خرید. این تاجر در دار دنیا فقط یک زن داشت که او هم بچه ای نیاورده بود. تاجر تلخون را دید و پسندید و خوشش آمد که او را به قیمت یک چکه […]

ارسال توسط :

کتاب تلخون داستان کوتاه تلخون صمد بهرنگی بخش2

عنوان کتاب : تلخون نويسنده : صمد بهرنگی کتاب تلخون داستان کوتاه تلخون صمد بهرنگی بخش2 مرد تاجر برای ماه فرنگ حمامش را سفارش داد، برای ماه سلطان لباس و کفش را تهیه کرد، برای ماه خورشید دو تا کنیز ترگل ورگل که پستانهایشان تازه سر زده بود خرید، برای ماه بیگم گردنبندی سفیدتر از […]

ارسال توسط :

شخصیت بسان سرنوشت سخنرانی عباس میلانی

شخصیت بسان سرنوشت چندی پیش در کنفرانس  دانشگاه اکسفورد،پیرامون دورن جوانی شاه و زندگی خصوصی اش سخنرانی کردم. انچه را می خوانید روایت فارسی ان گفتار انگلیسی است.در برگردان متن به فارسی ،هیچ تغییر و حذف وتعدیلی انجام نگرفته.ذکر این نکته راهم لازم می دانم که انچه می خوانید متن مکتوب یک گفتار است . […]

ارسال توسط :

فتح گناوه توسط اعراب

فتح گناوه در مدارک عربی از این شهر به نام “توج” یاد شده است و طبری از زبان یکی از کشتارگران مسلمان چنین می نویسد : تلاش برای تصرف شهر مدت زیادی به طول انجامید ولی سرانجام ایرانیان شکست یافتند و کشتار زیادی از آنان در شهر شد و تمامی اموال آنان تاراج گردید . […]

ارسال توسط :

کتاب چراغ آخر نوشته صادق چوبک بخش4

نام کتاب: چراغ آخر بخش3 نويسنده: صادق چوبك چراغ آخر از بس که داد زده بود، صورتش کبود شده بود. دهنش کف کرده بود و عضلات چهره اش می لرزید. از سیمای حق به جانبش برمی آمد که آن چه را می گوید خود قبول دارد. آدم در آن حال دلش برایش می سوخت. بیچاره […]

ارسال توسط :

کتاب چراغ آخر نوشته صادق چوبک بخش1

نام کتاب: چراغ آخر بخش1 نويسنده: صادق چوبك چراغ آخر کشتی تازه لنگر برداشته و راه دریا را پیش گرفته بود، اما هنوز صدای دندان قرچه چرثقیل ها که مدتی پیش از کار افتاده بودند تو گوش جواد زُق زُق مي کرد و درونش را می خراشید. کشتی به خود می لرزید. صدای کشدار جهنمی […]

ارسال توسط :

کتاب سفرنامه ناصر خسرو قبادیانی بخش5

عنوان کتاب : سفرنامه ناصر خسرو بخش5 نويسنده :  ناصرخسرو قباديانی سفرنامه ناصرخسرو قباديانی صفت خوان سلطان . عادت ايشان چنين بود که سلطان در سالی به دو عيد خوان نهد و بار دهد . خواص و عوام را آن خواص باشند در حضرت او باشند و آنچه عوام باشند درديگر سراها و مواضع .و […]

ارسال توسط :

کتاب کلیله و دمنه ابوالمعالی نصرالله منشی بخش14

کتاب کلیله و دمنه ابوالمعالی نصرالله منشی بخش14 عنوان کتاب : کلیله و دمنه نویسنده : ابوالمعالی نصرالله منشی تصحیح و توضیح مجتبی مینوی طهرانی پنج پايک گفت :با دشمن غالب توانا جزبمکر دست نتوان يافت ، و فلان جای يکی راسوست ؛ يکی ماهی چند بگير و بکش و پيش سوراخ راسو تا جايگاه […]

ارسال توسط :

کتاب کلیله و دمنه ابوالمعالی نصرالله منشی بخش4

کتاب کلیله و دمنه ابوالمعالی نصرالله منشی بخش4 عنوان کتاب : کلیله و دمنه نویسنده : ابوالمعالی نصرالله منشی تصحیح و توضیح مجتبی مینوی طهرانی چون بنزديک او رسيدند گاو را گرم بپرسيد و گفت : بدين نواحی کی آمده ای و موجب آمدن چه بوده است ؟ گاو قصه خود را باز گفت . […]

ارسال توسط :

جایگاه اندیشه های مزدک در بازفراوری آموزه های زرتشت

جایگاه اندیشه های مزدک در بازفراوری آموزه های زرتشت به نام و نیروی و یاری دادار اورمزد ریومند فرهمند و امشه سپندگان و تندرستی و دیر زیوشی بهدینان مزدیسنان و همگی نیکان و با درود بر شما سروران گرامی. شاید برای شما شگفت آور باشد که شالوده ی اندیشگاه کومنیسم نخستین بار در ایران و […]

ارسال توسط :

کتاب کلیله و دمنه ابوالمعالی نصرالله منشی بخش2

کتاب کلیله و دمنه ابوالمعالی نصرالله منشی بخش2 عنوان کتاب : کليله و دمنه نويسنده : ابوالمعالی نصرالله منشی تصحيح و توضيح مجتبی مينوی طهرانی تحفه چگونه آرم نزديک تو سخن؟! آب حيات تحفه کی آرد بسوی جان؟! گل را چه گرد خيزد از ده گلاب زن ؟! مه را چه ورغ بندد از صد […]

ارسال توسط :

داستان کوتاه مدیر مدرسه جلال آل احمد

عنوان کتاب : مدير مدرسه نويسنده : جلال آل احمد

ارسال توسط :

کتاب داستان‌های زنان زن زیادی جلال آل احمد

عنوان کتاب : داستان‌های زنان نویسنده : جلال آل احمد زن زيادی …من ديگه چه طور می توانستم توی خانه پدرم بمانم ؟اصلا ديگر توی آن خانه که  بودم انگار ديوارهايش را روی قلبم گذاشته اند.همين پريروز اين اتفاق افتاد .ولی

ارسال توسط :

کتاب داستان‌های زنان خانم نزهت الدوله جلال آل احمد

عنوان کتاب : داستان‌های زنان نویسنده : جلال آل احمد خانم نزهت الدوله خانم نزهت الدوله گرچه تا به حال سه تا شوهر کرده و شش بار زاييده و دوتا از دخترهايش هم به خانه داماد فرستاده شده اند ، و حالا ديگر برای خودش مادربزرگ شده است ، باز هم عقيده دارد

ارسال توسط :

فردوسی زبان فارسی و تاریخ ایران

فردوسي زبان فارسي و تاريخ ايران   شور ميهن پرستي و ايران دوستي فردوسي را بر آن داشت كه از دانش ژرف خود در زبان فارسي براي سرودن شاهنامه بهره گيرد.  او همه كوشش خود را به كار برد تا هنگام سرودن شاهنامه زبان فارسي را از آلودگي به واژه هاي بيگانه آن هم بيگانه […]

ارسال توسط :

کتاب داستان های زنان گناه جلال آل احمد

عنوان کتاب : داستان های زنان نويسنده : جلال آل احمد گناه شب روضه هفتگی مان بود.و من تا پشت بام خانه را آب و جارو کردم و رخت خواب ها را انداختم ، هوا تاريک شده بود.و مستعمعين روضه آمده بودند.

ارسال توسط :

کتاب داستان های زنان بچه مردم جلال آل احمد

عنوان کتاب : داستان های زنان نويسنده : جلال آل احمد بچه مردم خوب من چه می توانستم بکنم ؟ شوهرم حاضر نبود مرا با بچه نگه دارد.بچه که مال خودش نبود . مال شوهر قبلی ام بود ، که طلاقم داده بود، و حاضر هم نشده بود بچه را بگيرد.

ارسال توسط :