امروز: یکشنبه, ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۳ / بعد از ظهر / | برابر با: الأحد 5 ذو القعدة 1445 | 2024-05-12
لیست خبرهای برچسب : خانه

داستان کوتاه ماهی سیاه کوچولو صمد بهرنگی بخش1

داستان کوتاه ماهی سیاه کوچولو صمد بهرنگی بخش1 ماهي سياه کوچولو شب چله بود. ته دريا ماهي پير دوازده هزار تا از بچه ها و نوه هايش را دور خودش جمع کرده بود و براي آنها قصه مي گفت: «يکي بود يکي نبود. يک ماهي سياه کوچولو بود كه با مادرش در جويباري زندگي مي […]

ارسال توسط :

داستان کوتاه آدی و بودی صمد بهرنگی

عنوان کتاب : تلخون نويسنده : صمد بهرنگی داستان کوتاه آدی و بودی صمد بهرنگی آدی و بودی  یکی بود، یکی نبود. مردی بود به اسم «آدی» و زنی داشت به اسم «بودی». روزی آدی به بودی گفت: بودی! بودی گفت: چیه آدی؟ بگو. آدی گفت: دلم برای دختره تنگ شده. پاشو برویم یک سری بهش […]

ارسال توسط :

زندگینامه کوروش کبیر از تولد تا آغاز جوانی

● از تولد تا آغاز جوانی دوران خردسالی کوروش را هاله ای از افسانه ها در برگرفته است. افسانه هایی که گاه چندان سر به ناسازگاری برآورده اند که تحقیق در راستی و ناراستی جزئیات آنها ناممکن می نماید. لیکن خوشبختانه در کلیات ، ناهمگونی روایات بدین مقدار نیست. تقریباً تمامی این افسانه ها تصویر […]

ارسال توسط :

تصفیه خانه آب و معبد چغازنبیل

تصفيه خانه آب چغازنبيل  اين محل بعنوان اولين و قديمی ترين تصفيه خانه آب دنيا شناخته شده است که جهت آب شرب شهر دورانتاش با توجه به قابل شرب نبودن آب دز در اين محل ايلاميان با استفاده از يک کانال  ۴۵  کيلومتری آب را از رودخانه دز به آنجا منتقل ميکردند . اين کار […]

ارسال توسط :

داستان کوتاه قصه آه صمد بهرنگی بخش1

عنوان کتاب : تلخون نويسنده : صمد بهرنگی داستان کوتاه قصه آه صمد بهرنگی بخش1 قصه ی آه یکی بود، یکی نبود. تاجری بود، سه تا دختر داشت. روزی می خواست برای خرید و فروش به شهر دیگری برود، به دخترهایش گفت: هر چه دلتان می خواهد بگویید برایتان بخرم. یکی گفت: پیراهن.

ارسال توسط :

داستان کوتاه پوست نارنج صمد بهرنگی بخش2

عنوان کتاب : تلخون نويسنده : صمد بهرنگی داستان کوتاه پوست نارنج صمد بهرنگی بخش2 پوست نارنج ننه منجوق گیس سفید ده بود. مردم می گفتند که همه جور دوا و درمان بلد است. مامایی هم می کند. ننه منجوق با نوه اش حیدرعلی زندگی می کرد و دیگر کسی را توی دنیا نداشت. از این […]

ارسال توسط :

داستان کوتاه پوست نارنج صمد بهرنگی بخش1

عنوان کتاب : تلخون نويسنده : صمد بهرنگی داستان کوتاه پوست نارنج صمد بهرنگی بخش1 پوست نارنج  آری گناه من بود. گناه من بود که مجبور شدم روز جمعه در شهر بمانم. شاید هم گناه زن قهوه چی بود که دل درد گرفته بود. اما نه، نه گناه من بود و نه گناه زن قهوه چی. […]

ارسال توسط :

داستان کوتاه بی نام صمد بهرنگی بخش2

عنوان کتاب : تلخون نويسنده : صمد بهرنگی داستان کوتاه بی نام صمد بهرنگی بخش2 بی نام مثل دفعه ی پیش دیزی فروش ها یکی پس از دیگری به سر مردک ریختند و خندیدند. سقف بلورین بازار از زور خنده ترک برداشت. چند دیزی جوراجور از قفسه ها افتاد و خاکشیر شد، آخر سر به […]

ارسال توسط :

داستان کوتاه بی نام صمد بهرنگی بخش1

عنوان کتاب : تلخون نويسنده : صمد بهرنگی داستان کوتاه بی نام صمد بهرنگی بخش1 بی نام  زنک کاسه ای آش کشک با یک تکه نان بیات جلو شوهرش گذاشت و گفت: بگیر کوفت کن! اینو هم با هزار مصیبت تهیه کرده ام. مردک فکر کرد: پس پول هایی که امروز صبح بهت دادم چه […]

ارسال توسط :

کتاب تلخون داستان کوتاه تلخون صمد بهرنگی بخش5

عنوان کتاب : تلخون نويسنده : صمد بهرنگی کتاب تلخون داستان کوتاه تلخون صمد بهرنگی بخش5 بار سوم تلخون را مرد تاجری خرید. این تاجر در دار دنیا فقط یک زن داشت که او هم بچه ای نیاورده بود. تاجر تلخون را دید و پسندید و خوشش آمد که او را به قیمت یک چکه […]

ارسال توسط :

کتاب تلخون داستان کوتاه تلخون صمد بهرنگی بخش4

عنوان کتاب : تلخون نويسنده : صمد بهرنگی کتاب تلخون داستان کوتاه تلخون صمد بهرنگی بخش4 صبح خانم دستور داد غلامهایش زن آشپزباشی را دست و پا بسته حاضر کردند. آنگاه او را مجبور کردند که هر چه را تا آن وقت بر سر آقای جوان سخاوتمند آورده بود اقرار کند. البته این کار به […]

ارسال توسط :

کتاب تلخون داستان کوتاه تلخون صمد بهرنگی بخش2

عنوان کتاب : تلخون نويسنده : صمد بهرنگی کتاب تلخون داستان کوتاه تلخون صمد بهرنگی بخش2 مرد تاجر برای ماه فرنگ حمامش را سفارش داد، برای ماه سلطان لباس و کفش را تهیه کرد، برای ماه خورشید دو تا کنیز ترگل ورگل که پستانهایشان تازه سر زده بود خرید، برای ماه بیگم گردنبندی سفیدتر از […]

ارسال توسط :

کتاب تلخون داستان کوتاه تلخون صمد بهرنگی بخش1

عنوان کتاب : تلخون نويسنده : صمد بهرنگی کتاب تلخون داستان کوتاه تلخون صمد بهرنگی بخش1 من اینجا بس دلم تنگ است و هر سازی که می بینم بد آهنگ است بیا ره توشه برداریم،

ارسال توسط :

نوروز و آتش افکنی مردم کرمانشاه

نوروز و آتش افکنی مردم کرمانشاه نزدیکی بسیاری بین مراسمها و رسومات کرمانشاه و کردستان دیده می شود . مردمان شهر به جشنهای باستانی ایران اهمیت خاصی می دهند  . نوروز – چهارشنبه سوری – سیزده بدر و . . .برای مردمان دارای اهمیت بسیاری است . ایل جوانمرد – اورامان لهون مراسمشان با مردم […]

ارسال توسط :

عمارت خسروآباد سنندج عمارت آصف موزه خانه کرد

عمارت خسروآباد سنندج  ‪‪در سالهای هزار و دویست و بیست و دو اين عمارت توسط امان‌الله‌خان اردلان حكمران مقتدر كردستان براي پسرش خسروخان بنا گرديد و علاوه بر دو بخش ساختمان اصلي ( قصر سلطنتي با ورودي ستوندار در بخش غربي و ساختمان شرقي با غلام گرد88;ها و ايوان ستوندار مشرف بر صحن عمارت و […]

ارسال توسط :

کتاب چراغ آخر نوشته صادق چوبک بخش4

نام کتاب: چراغ آخر بخش3 نويسنده: صادق چوبك چراغ آخر از بس که داد زده بود، صورتش کبود شده بود. دهنش کف کرده بود و عضلات چهره اش می لرزید. از سیمای حق به جانبش برمی آمد که آن چه را می گوید خود قبول دارد. آدم در آن حال دلش برایش می سوخت. بیچاره […]

ارسال توسط :

کتاب سفرنامه ناصر خسرو قبادیانی بخش8

عنوان کتاب : سفرنامه ناصر خسرو بخش8 نويسنده :  ناصرخسرو قباديانی سفرنامه ناصرخسرو قباديانی صفت گشودن در کعبه شرفهاالله تعالی.کليد خانه کعبه گروهی از عرب دارند که ايشان را بنی شيبه گويند و خدمت خانه را ايشان کنند و از سلطان مصر ايشان را مشاهره و خلعت بودی . و ايشان را رئيسی است که […]

ارسال توسط :

کتاب سفرنامه ناصر خسرو قبادیانی بخش7

عنوان کتاب : سفرنامه ناصر خسرو بخش7 نويسنده :  ناصرخسرو قباديانی سفرنامه ناصرخسرو قباديانی صفت شهر مکه شرفها الله تعالی : شهر مکه اندر ميان کوه ها نهاده است بلند و هر جانب که به شهر روند تا به مکه برسند نتوان ديد و بلندترين کوهی که به مکه نزديک است کوه ابوقيس است و […]

ارسال توسط :

کتاب سفرنامه ناصر خسرو قبادیانی بخش5

عنوان کتاب : سفرنامه ناصر خسرو بخش5 نويسنده :  ناصرخسرو قباديانی سفرنامه ناصرخسرو قباديانی صفت خوان سلطان . عادت ايشان چنين بود که سلطان در سالی به دو عيد خوان نهد و بار دهد . خواص و عوام را آن خواص باشند در حضرت او باشند و آنچه عوام باشند درديگر سراها و مواضع .و […]

ارسال توسط :

کتاب سفرنامه ناصر خسرو قبادیانی بخش4

عنوان کتاب : سفرنامه ناصر خسرو بخش4 نويسنده :  ناصرخسرو قباديانی سفرنامه ناصرخسرو قباديانی صفت شهر قاهره . چون از جانب شام به مصر روند اول به شهر قاهره رسند چه مصر جنوبی است و اين قاهره معزيه گويند . و فسطاط لشکرگاه را گويند و اين چنان بوده است کهيکی از از فرزندان اميرالمومنين […]

ارسال توسط :

کتاب سفرنامه ناصر خسرو قبادیانی بخش2

عنوان کتاب : سفرنامه ناصر خسرو بخش2 نويسنده :  ناصرخسرو قباديانی سفرنامه ناصرخسرو قباديانی و چون ما از آن جا هفت فرسنگ برفتيم به شهرستان عکه رسيديم و آن جا مدينه عکا نويسند .شهر بر بلندی نهاده زمينی کج و باقی هموار و در همه ساحل که بلندی نباشد شهر نسازند از بيم غلبه آب […]

ارسال توسط :

کتاب سفرنامه ناصر خسرو قبادیانی بخش1

عنوان کتاب : سفرنامه ناصر خسرو بخش1 نويسنده :  ناصرخسرو قباديانی سفرنامه ناصرخسرو قباديانی  چنين گويد ابومعين الدين ناصر خسرو القبادينی المروزی تاب الله عنه که من مردی دبيرپيشه بودم و از جمله متصرفان در اموال و اعمال سلطانی ، و به کارهای ديوانی مشغول بودم و مدتی در آن شغل مباشرت نموده در ميان […]

ارسال توسط :

کتاب داستان‌های زنان شوهر آمریکایی جلال آل احمد

عنوان کتاب : داستان‌های زنان نویسنده : جلال آل احمد شوهر آمريکايی «…ودکا؟نه.متشکرم.تحمل ودکا را ندارم.اگر ويسکی باشد حرفی.فقط يک ته گيلاس قربان دستتان.نه.تحمل آب را هم ندارم.سودا داريد؟حيف.آخر اخلاق

ارسال توسط :

کتاب کلیله و دمنه ابوالمعالی نصرالله منشی بخش4

کتاب کلیله و دمنه ابوالمعالی نصرالله منشی بخش4 عنوان کتاب : کلیله و دمنه نویسنده : ابوالمعالی نصرالله منشی تصحیح و توضیح مجتبی مینوی طهرانی چون بنزديک او رسيدند گاو را گرم بپرسيد و گفت : بدين نواحی کی آمده ای و موجب آمدن چه بوده است ؟ گاو قصه خود را باز گفت . […]

ارسال توسط :