داستان کوتاه ماهی سیاه کوچولو صمد بهرنگی بخش2
داستان کوتاه ماهی سیاه کوچولو صمد بهرنگی بخش2 ماهی سیاه کوچولو ماهي کوچولو، شنا کنان ، مي رفت و فکر مي کرد. در هر وجب راه چيز تازه اي مي ديد و ياد مي گرفت. حالا ديگر خوشش مي آمد که معلق زنان از آبشارها پايين بيفتد و باز شنا کند. گرمي آفتاب را […]
داستان کوتاه ماهی سیاه کوچولو صمد بهرنگی بخش1
داستان کوتاه ماهی سیاه کوچولو صمد بهرنگی بخش1 ماهي سياه کوچولو شب چله بود. ته دريا ماهي پير دوازده هزار تا از بچه ها و نوه هايش را دور خودش جمع کرده بود و براي آنها قصه مي گفت: «يکي بود يکي نبود. يک ماهي سياه کوچولو بود كه با مادرش در جويباري زندگي مي […]
داستان کوتاه به دنبال فلک صمد بهرنگی
عنوان کتاب : تلخون نويسنده : صمد بهرنگی داستان کوتاه به دنبال فلک صمد بهرنگی به دنبال فلک روزی بود روزگاری. مردی هم بود از آن بدبختها و فلک زده های روزگار. به هر دری زده بود فایده ای نکرده بود. روزی با خودش گفت: اینجوری که نمی شود دست روی دست بگذارم و بنشینم. باید […]
داستان کوتاه بز ریش سفید صمد بهرنگی
عنوان کتاب : تلخون نويسنده : صمد بهرنگی داستان کوتاه بز ریش سفید صمد بهرنگی بز ریش سفید شنیدم که در همین ده خودمان روزی بز حاجی مهدی آقا گر شد و آن را ول کردند توی صحرا، بعد بره ی خل میرزا کدخدای ده دیگر، بعد سگ حاجی قاسم خودمان و بعد هم گوساله ی […]
داستان کوتاه قصه آه صمد بهرنگی بخش1
عنوان کتاب : تلخون نويسنده : صمد بهرنگی داستان کوتاه قصه آه صمد بهرنگی بخش1 قصه ی آه یکی بود، یکی نبود. تاجری بود، سه تا دختر داشت. روزی می خواست برای خرید و فروش به شهر دیگری برود، به دخترهایش گفت: هر چه دلتان می خواهد بگویید برایتان بخرم. یکی گفت: پیراهن.
داستان کوتاه پوست نارنج صمد بهرنگی بخش2
عنوان کتاب : تلخون نويسنده : صمد بهرنگی داستان کوتاه پوست نارنج صمد بهرنگی بخش2 پوست نارنج ننه منجوق گیس سفید ده بود. مردم می گفتند که همه جور دوا و درمان بلد است. مامایی هم می کند. ننه منجوق با نوه اش حیدرعلی زندگی می کرد و دیگر کسی را توی دنیا نداشت. از این […]
داستان کوتاه پوست نارنج صمد بهرنگی بخش1
عنوان کتاب : تلخون نويسنده : صمد بهرنگی داستان کوتاه پوست نارنج صمد بهرنگی بخش1 پوست نارنج آری گناه من بود. گناه من بود که مجبور شدم روز جمعه در شهر بمانم. شاید هم گناه زن قهوه چی بود که دل درد گرفته بود. اما نه، نه گناه من بود و نه گناه زن قهوه چی. […]
کتاب تلخون داستان کوتاه تلخون صمد بهرنگی بخش2
عنوان کتاب : تلخون نويسنده : صمد بهرنگی کتاب تلخون داستان کوتاه تلخون صمد بهرنگی بخش2 مرد تاجر برای ماه فرنگ حمامش را سفارش داد، برای ماه سلطان لباس و کفش را تهیه کرد، برای ماه خورشید دو تا کنیز ترگل ورگل که پستانهایشان تازه سر زده بود خرید، برای ماه بیگم گردنبندی سفیدتر از […]
فرایند فرهنگپذیری و مسئلة هویت در میان مهاجران ایرانی امریکا
فرايند فرهنگپذيري و مسئلة هويت در ميان مهاجران ايراني امريكا موسي الرضا خسروي* بحث فرهنگ و هويت را ميتوان از منظر علم جامعهشناسي و روانشناسي هم طرح كرد. البته با در نظر گرفتن مسئلة مهاجرت، برخورد فرهنگها، تلاقي ارزشهاي فرهنگي جامعة مهاجر و جامعة ميزبان، دامنة بحث وسيع و پيچيده خواهد شد. به نظر جامعهشناسان […]
کتاب چراغ آخر نوشته صادق چوبک بخش4
نام کتاب: چراغ آخر بخش3 نويسنده: صادق چوبك چراغ آخر از بس که داد زده بود، صورتش کبود شده بود. دهنش کف کرده بود و عضلات چهره اش می لرزید. از سیمای حق به جانبش برمی آمد که آن چه را می گوید خود قبول دارد. آدم در آن حال دلش برایش می سوخت. بیچاره […]
کتاب چراغ آخر نوشته صادق چوبک بخش3
نام کتاب: چراغ آخر بخش3 نويسنده: صادق چوبك چراغ آخر پس از آنکه صلوات ها پشت سرهم و بلند ختم شد و لرز تازه ای ـ غیر از آنچه را که آتشخانه کشتی در تن آن انداخته بود ـ پیدا نشد، سید با گلوی خراشیده و التهاب گفت: «گفتم جنگ جنگ صفین شاه مردان علیه، […]
کتاب چراغ آخر نوشته صادق چوبک بخش2
نام کتاب: چراغ آخر بخش2 نويسنده: صادق چوبك چراغ آخر مسافرین کم و بیش به سید و پرده اش نگاه می کردند. چند تا حمال هندی و چینی و مالايی که سیگار می کشیدن یا «پان» می جویدند، با شگفتی و علاقه به سید و پرده اش نگاه می کردند و چون چیزی از رفتار […]
کتاب چراغ آخر نوشته صادق چوبک بخش1
نام کتاب: چراغ آخر بخش1 نويسنده: صادق چوبك چراغ آخر کشتی تازه لنگر برداشته و راه دریا را پیش گرفته بود، اما هنوز صدای دندان قرچه چرثقیل ها که مدتی پیش از کار افتاده بودند تو گوش جواد زُق زُق مي کرد و درونش را می خراشید. کشتی به خود می لرزید. صدای کشدار جهنمی […]
کتاب داستانهای زنان شوهر آمریکایی جلال آل احمد
عنوان کتاب : داستانهای زنان نویسنده : جلال آل احمد شوهر آمريکايی «…ودکا؟نه.متشکرم.تحمل ودکا را ندارم.اگر ويسکی باشد حرفی.فقط يک ته گيلاس قربان دستتان.نه.تحمل آب را هم ندارم.سودا داريد؟حيف.آخر اخلاق
کتاب داستانهای زنان زن زیادی جلال آل احمد
عنوان کتاب : داستانهای زنان نویسنده : جلال آل احمد زن زيادی …من ديگه چه طور می توانستم توی خانه پدرم بمانم ؟اصلا ديگر توی آن خانه که بودم انگار ديوارهايش را روی قلبم گذاشته اند.همين پريروز اين اتفاق افتاد .ولی
کتاب داستانهای زنان خانم نزهت الدوله جلال آل احمد
عنوان کتاب : داستانهای زنان نویسنده : جلال آل احمد خانم نزهت الدوله خانم نزهت الدوله گرچه تا به حال سه تا شوهر کرده و شش بار زاييده و دوتا از دخترهايش هم به خانه داماد فرستاده شده اند ، و حالا ديگر برای خودش مادربزرگ شده است ، باز هم عقيده دارد
نمایشنامه عروسی شغال نویسنده محمد رضاییراد
عروسي شغال نويسنده محمد رضاييراد كارگردان: آروند دشت آراي
کتاب داستانهای زنان سمنوپزان جلال آل احمد
عنوان کتاب : داستانهای زنان نویسنده : جلال آل احمد سمنو پزان دود همه حياط را گرفته بود و جنجال و بيابرو بيش از همه سال بود.زن ها ناهارشان را سرپا خورده بودند و هرچه کرده بودند ، نتوانسته بودند بچه ها را
پاهای کثیف نوشته شل سیلور استاین
پاهای کثیف نوشته شل سیلوراستاین مقدمه شلدون آلن سيلوراستاين، شاعر، نويسنده، كاريكاتوريست، آهنگ ساز و خواننده ي آمريكايي در 25 سپتامبر 1930 در شيكاگو به دنيا آمد و در دهم ماه مي سال 1999، بر اثر حمله ي قلبي، در اتاق خوابش درگذشت. او يك دختر و يك پسر داشت: دخترش شوشانا در يازده سالگي […]
کتاب داستان های زنان بچه مردم جلال آل احمد
عنوان کتاب : داستان های زنان نويسنده : جلال آل احمد بچه مردم خوب من چه می توانستم بکنم ؟ شوهرم حاضر نبود مرا با بچه نگه دارد.بچه که مال خودش نبود . مال شوهر قبلی ام بود ، که طلاقم داده بود، و حاضر هم نشده بود بچه را بگيرد.
کتاب داستان های زنان گنج جلال آل احمد
عنوان کتاب : داستان های زنان نويسنده : جلال آل احمد گنج «ننه جون شما هيچ کدوم يادتون نميآدش . منو تازه دو سه سال بود به خونه شوور فرستاده بودن. حاج اصغرمو تازه از شير گرفته بودم و رقيه رو آبستن بودم …»
کتاب نفرین زمین نوشته جلال آل احمد
عنوان کتاب : نفرین زمین نویسنده : جلال آل احمد نفرین زمین 1 بسیار خوب.این هم ده.دیروز عصر رسیدم.مدیر بچه ها را به خط کرده بود و به پیش باز آورده .بیست سی تایی .وسط میدانگاهی ده.اسمش؟…حسن آباد یا حسین آباد یا علی آباد.معلوم است دیگر.اسم که مهم نیست.دهی مثل همه ی دهات .یک […]