امروز: شنبه, ۸ اردیبهشت ۱۴۰۳ / قبل از ظهر / | برابر با: السبت 19 شوال 1445 | 2024-04-27
کد خبر: 1397 |
تاریخ انتشار : 13 آبان 1391 - 23:32 | ارسال توسط :
12
2
ارسال به دوستان
پ

کتاب کلیله و دمنه ابوالمعالی نصرالله منشی بخش11 عنوان کتاب : کلیله و دمنه نویسنده : ابوالمعالی نصرالله منشی تصحیح و توضیح مجتبی مینوی طهرانی پيش شير رفت و بيستاد.شير پرسيد که :هيچ بدست شد؟ زاغ گفت:کس را چشم از گرسنگی کار نمی کند ، لکن وجه ديگر هست ، اگر امضای ملک بدان پيوندد […]

کتاب کلیله و دمنه ابوالمعالی نصرالله منشی بخش11

عنوان کتاب : کلیله و دمنه

نویسنده : ابوالمعالی نصرالله منشی

تصحیح و توضیح مجتبی مینوی طهرانی

پيش شير رفت و بيستاد.شير پرسيد که :هيچ بدست شد؟ زاغ گفت:کس را چشم از گرسنگی کار نمی کند ، لکن وجه ديگر هست ، اگر امضای ملک بدان پيوندد همه در خصب و نعمت افتيم . شير گفت:بگو.زاغ گفت :اين اشتر ميان ما اجنبی است ، و در مقام او ملک را فايده ای صورت نمی توان کرد . شير در خشم شد و گفت :اين اشارت از وفا و حريت دور است و با کرم و مروت نزديکی و مناسبت ندارد . اشتر را امان داده ام ، بچه تاويل جفا جايز شمرم؟ زاغ گفت :بدين مقدمه وقوف دارم ، لکن حکما گويند که ؟«يک نفس را فدای اهل بيتی بايد کرد و اهل بيتی را فدای قبيله ای و قبيله ای را فدای اهل شهری و اهل شهری را فدای ذات ملک اگر درخطری باشد .» و عهد را هم مخرجی توان يافت چنانکه جانب ملک از وصمت غدر منزه ماند ، و حالی ذات او از مشقت فاقه و مخافت بوار مسلم ماند . شير سر در پيش افگند.

زاغ باز رفت و ياران را گفت :لختی تندی و سرکشی کرد ، آخر رام شد و بدست آمد . اکنون تدبير آنست که ما همه بر اشتر فراهم آييم ، و ذکر شير و رنجی که او را رسيده است تازه گردانيم ، و گوييم «ما در سايه دولت و سامه حشمت اين ملک روزگار خرم گذرانيده ايم . امروزکه او را اين رنج افتاد اگر بهمه نوع خويشتن برو عرضه نکنيم و جان و نفس فدای ذات و فراغ او نگردانيم بکفران نعمت منسوب شويم ، و بنزديک اهل مروت بی قدر و قيمت گرديم.و صواب آنست که جمله پيش او رويم و شکر ايادی او باز رانيم ، و مقرر گردانيم که از ما کاری ديگر نيايد ، جانها و نفسهای ما فدای ملک است . و هريک از ما گويد :امروز چاشت ملک از من سازند . و ديگران آن را دفعی کنند و عذری نهند . بدين تودد حقی گزارده شود و ما را زيانی ندارد .»

اين فصول با اشتر درازگردن کشيده بالا بگفتند ، و بيچاره را بدمدمه در کوزه فقاع کردند ، و با او قرار داده پيش شير رفتند.و چون از تقرير ثنا و نشر شکر بپرداختند زاغ گفت : راحت ما بصحت ذات ملک متعلق است . و اکنون ضرورتی پيش آمده است ، و از امروز ملک را از گوشت من سد رمقی حاصل تواند بود ، مرا بشکند .ديگران گفتند :در خوردن تو چه فايده از گوشت تو چه سيری ؟! شگال هم برآن نمط فصلی آغاز نهاد. جواب دادند که :گوشت تو بوی ناک و زيان کار است طعمه ملک را نشايد .گرگ هم بر اين منوال سخنی بگفت .گفتند که: گوشت تو خناق آرد ، قايم مقام زهر هلاهل باشد .

اشتر اين دم چون شکر بخورد و ملاطفتی نمود . همگنان يک کلمه شدند و گفتند:راست می گويی و از سر صدق عقيدت و فرط شفقت عبارت می کنی.يکبارگی در وی افتادند و پاره پاره کردند.

و اين مثل بدان آوردم که مکر اصحاب اغراض ، خاصه که مطابقت نمايند ، بی اثر نباشد.دمنه گفت:وجه دفع، چه می انديشی ؟ گفت:جز جنگ و مقاومت روی نيست ، که اگر کسی همه عمر بصدق دل نماز گزارد ، و از مال حلال صدقه دهد چندان ثواب نيايد که يک ساعت از روز از برای حفظ مال و توقفی نفس در جهاد گذارد من قتل دون ماله فهو شهيد و من قتل دون نفسه فهو شهيد چون بجهاد که برای مال کرده شود سعادت شهادت و عز مغفرت می توان يافت جايی که کارد باستخوان رسد و کار بجان افتد اگر از روی دين و حميت کوششی پيوسته آيد برکات و مثوبات آن را نهايت صورت نبندد ، و وهم از ادراک غايت آن قاصر باشد.

دمنه گفت:خردمند در جنگ شتاب و مسابقت و پيش دستی و مبادرت روا ندارد ، و مباشرت خطرهای بزرگ اختيار صواب نبيند . و تا ممکن گردد اصحاب رای بمدارا و ملاطفت گرد خصم درآيند ، و دفع مناقشت بمجاملت اولی تر شناسند.ودشمن ضعيف را خوار نشايد داشت ، که اگر از قوت و زور درماند بحيلت و مکر فتنه انگيزد . و استيلا و اقتحام و تسلط و اقدام شير مقرر است و از شرح و بسط مستغنی . و هرکه دشمن را خوار دارد و از غايلت محاربت غافل باشد پشيمان گردد ، چنانکه وکيل دريا گشت از تحقير طيطوی.شنزبه گفت :چگونه؟ گفت:

آورده اند که نواعی است از مرغان آب که آن را طيطوی خوانند ، و يک جفت ازان در ساحلی بودندی.چون وقت بيضه فراز آمد ماده گفت: در اين سخن جای تامل است ، اگر دريا در موج آيد و بچگان را درربايد آن را چه حيلت توان کرد ؟ نر گفت:گمان نبرم که وکيل دريا اين دليری کند و جانب مرا فروگذارد ، واگر بی حرمتی انديشد انصاف از وی بتوان ستد.ماده گفت:خويشتن شناسی نيکو باشد.بچه قوت و عدت وکيل دريا را بانتقام خود تهديد می کنی ؟ از اين استبداد درگذر، و برای بيضه جای حصين گزين ، چه هرکه سخن ناصحان نشنود بدو آن رسد که بباخه رسيد .گفت :چگونه؟ گفت:

آورده اند که در آب گيری دو بط و يکی باخه ساکن بودند و ميان ايشان بحکم مجاورت دوستی و مصادقت افتاده .ناگاه دست روزگار غدار رخسار حال ايشان بخراشيد و سپهر آينه فام صورت مفارقت بديشان نمود ، و در آن آب که مايه حيات ايشان بود نقصان فاحش پيدا آمد.بطان چون آن بديدند بنزديک باخه رفتند و گفت :بوداع آمده ايم ، پدرود باش ای دوست گرامی و رفيق موافق.باخه از درد فرقت و سوز هجرت بناليد و از اشک بسی در و گهر باريد

و گفت : ای دوستان و ياران ، مضرت نقصان آب د رحق من زيادت است که معيشت من بی ازان ممکن نگردد.و اکنون حکم مروت و قضيت کرم عهد آنست که بردن مرا وجهی انديشيد و حيلتی سازيد . گفتند :رنج هجران تو مارا بيش است ، و هرکجا رويم اگر چه در خصب و نعمت باشيم بی ديدار تو ازان تمتع و لذت نيايم ، اما تو اشارت مشفقان و قول ناصحان را سبک داری ، و بر آنچه بمصلح خبرت حال و مآل تو پيوندد ثبات نکنی .و اگر خواهی که ترا ببريم شرط آنست که چون ترا برداشتيم و در هوا رفت چندانکه مردمان را چشم بر ما افتد هرچيز گويند راه جدل بربندی و البته لب نگشايی . گفت :فرمان بردارم ، و آنچه برشما از روی مروت واجب بود بجای آورديد ، و من هم می پذيرم که دم طرقم و دل در سنگ شکنم .

منبع خبر ( ) است و صلح خبر | پایگاه اخبار صلح ایران در قبال محتوای آن هیچ مسئولیتی ندارد. چنانچه محتوا را شایسته تذکر میدانید، خواهشمند است کد خبر را به شماره 300078  پیامک بفرمایید.
لینک کوتاه خبر:
×
  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسطصلح خبر | پایگاه اخبار صلح ایران در وب سایت منتشر خواهد شد
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد
  • لطفا از تایپ فینگلیش بپرهیزید. در غیر اینصورت دیدگاه شما منتشر نخواهد شد.
  • نظرات و تجربیات شما

    نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

    نظرتان را بیان کنید

    تعداد نظرات منتشر شده: 12
    1. نویسنده :yoohana

      از مطالب جالبتون ممنون و موفق باشید 🙂

    1. نویسنده :نسترن

      نوشته های ابوالمعالی نصرالله منشی جالب توجه بود. ممنون از زحماتتان.

    1. نویسنده :کمیل.مردان

      قسمت های طنز و سرگرمی را بیشتر کنید.

    1. نویسنده :علیا.فاطمی

      سایت کامل و خوبی دارین.

    1. نویسنده :ebi.salar

      نوشته کتاب کلیله و دمنه ابوالمعالی نصرالله منشی بخش۱۱ جالب بود. امیدوارم موفق باشید.

    1. نویسنده :نجفی

      مطلب خوبی بود. عکسای بازیگران را بیشتر کنید.

    1. نویسنده :amir.farhang

      امید را به خانه بیاور کسی در این نزدیکی منتظرش نشسته است… خسته نباشید

    1. نویسنده :داریوش.کبیر

      انسان موفق همیشه پیش از دیگران قدم برمیدارد و خطرات را به جان میخرد موفق باشید

    1. نویسنده :صنم

      نوشته های ابوالمعالی نصرالله منشی جلب توجه بود.

    1. نویسنده :محسن.خ

      آخه بابا این یعنی چی… کتاب کلیله و دمنه ابوالمعالی نصرالله منشی بخش۱۱… 🙁

    1. نویسنده :مرد.روز

      همیشه موفق باشید.

    1. نویسنده :امین.خوی

      کتاب کلیله و دمنه ابوالمعالی نصرالله منشی بخش۱۱ خوبه!!!