مشهد؛ شهری که خود را در ازدحام سازههای انبوه و ساخت و سازهای بیرویه گم کرده است؛ شهری از لحاظ اقتصادی، گویی تازهبهدوران رسیده است و تا توانسته آهن روی آهن گذاشته و در مسیر توسعهاش بتن ریخته است. پایتخت فرهنگ اسلامی جهان اسلام در سال ۲۰۱۷، از منظر شهری، نه از مؤلفههای هویتبخش فرهنگی آنچنان بویی برده و نه توانسته از ظرفیتهای زیباییشناسانه معماری ایرانی – اسلامی آنچنان که باید، بهرهمند شود. درحالیکه به نظر میرسد برای رسیدن به توسعهای پایدار، باید توسعه فرهنگی در اولویت قرار گیرد، اما با گشتوگذاری در شهر، میتوان بهراحتی به اختلاف و ناهمگونی معنادار رشد اقتصادی و مؤلفههای هویتبخش فرهنگی این کلانشهر پی برد.
با وجود اینکه بافت اجتماعی شهر مشهد تاحدود زیادی، سنتی و مذهبی است، اما این بیهویتی و افسارگسیختگی در ساختوساز، منجر به شکلگیری شهری شبهپستمدرن شده که در بخشهای زیادی از آن قاعده و نظم به سخره گرفته شدهاند. این شرایط، مردم این شهر را در تعارض و تناقضات عدیده و ویژهای قرار داده است. «ایستادن بر بلندای پرتگاهی، با چشماندازی بسیار اغوا کننده و دلفریب که هر لحظه باید منتظر خالی شدن زیر پایمان باشیم»، شاید بهترین توصیف حالوروز مردم مشهد در مواجهه با شهر خود باشد.
این دهنکجی معماری به شهروندان که میتوان آن را از نتایج سلطه اولویتهای اقتصادی بر سایر نیازهای انسانی برشمرد، علاوهبر آلودگیهای تصویری، میتواند نقشی تعیینکننده در شکلدهی معضلات اجتماعی و فردی داشته باشد. اگرچه انتظار این است که مسئولان، سیاستگذاریهای کلان اقتصادی را در خدمت به توسعه فرهنگی پیریزی کنند، اما آنچه در عمل مشاهده میشود، تراکمفروشی، پیشروی اجسام هندسی، تخریب کوهها و دامنهها و رشد بیحساب آهنها و سازهها در حاشیه و متن شهر است. این یعنی در رقابت تبیین و اجرای قوانین بین اولویتهای فرهنگی و اقتصادی، این لابیهای قدرت و ثروت هستند که پیروز شدهاند.
متاسفانه، این رویه در بیشتر شهرهای بزرگ ایران قابل مشاهده است، اما موقعیت ویژه مشهد از نظر بافت مذهبی و اجتماعی و بویژه میزان بالای حاشیهنشینان آن، باعث شده تا این تضاد بین جلوههای کالبدی ناشی از توسعه شهری و عقبماندگی توسعه فرهنگی بیشتر جلوه کند. تغییر در تعریف ارزشهای اخلاقی و فرهنگی، ایجاد فاصله طبقاتی، چندقطبیشدن جامعه، ایجاد سرخوردگی، بیهویتی، خطر وندالیسم و نارضایتی عمومی و… از محصولات چنین وضعیتی است.
در نهایت میتوان گفت با توجه به ناهماهنگی اقدامات فرهنگی با رشد و شتاب مظاهر اقتصادی، اگر مسئولان آیسسکو (سازمان اسلامی، آموزشی، علمی و فرهنگی، وابسته به سازمان کنفرانس اسلامی) مؤلفههای دیگری همچون عدالت اجتماعی و توسعه پایدار شهری را برای برگزیدن پایتخت فرهنگی جهان اسلام برمیگزیدند، احتمالاً مشهد شانس چندانی برای کسب چنین عنوانی نداشت.