امروز: پنجشنبه, ۲۰ اردیبهشت ۱۴۰۳ / قبل از ظهر / | برابر با: الخميس 2 ذو القعدة 1445 | 2024-05-09
کد خبر: 172895 |
تاریخ انتشار : 01 شهریور 1396 - 19:20 | ارسال توسط :
ارسال به دوستان
پ

به گزارش مجله فرهنگ و هنر صلح خبر روزهای اول ازدواجشان بود. یک روز همسرش به او گفت: «پسرعمو! من در کشوری بزرگ شده‌ام که مردمش دوست دارند خانه‌هایشان از سبزه و گیاه خالی نباشد و به درختکاری علاقه دارند. من خودم مراقبت و آبیاری گیاهان و درختانی را که در منزل پدرم در قم […]

به گزارش مجله فرهنگ و هنر صلح خبر

روزهای اول ازدواجشان بود. یک روز همسرش به او گفت: «پسرعمو! من در کشوری بزرگ شده‌ام که مردمش دوست دارند خانه‌هایشان از سبزه و گیاه خالی نباشد و به درختکاری علاقه دارند. من خودم مراقبت و آبیاری گیاهان و درختانی را که در منزل پدرم در قم بودند انجام می‌دادم و به این کار علاقه داشتم. حالا دلم برای آن گل‌ها و شکوفه‌ها و گیاهان خوشبویی که نگه می‌داشتم تنگ شده. چه خوب می‌شد اگر تعدادی نهال و ظرفی که بتوانم آنها را در آن بکارم تهیه می‌شد».

شهید صدر قول داد این باغچه کوچک را فراهم کند و بعد در اولین فرصت، از منزل سید‌محمد صدر در بغداد تعدادی نهال کوچک و مقداری بذر آورد. ‌ام‌‌جعفر نهال‌‌ها و بذر‌ها را در آن جعبه‌‌ها کاشت و آنها را در اطراف حیاط خانه چید و این‌گونه، خانۀ سید‌محمدباقر و همسرش به‌رغم امکانات ناچیز و توان محدود، به باغی کوچک تبدیل شد.

شهید صدر شیفتۀ این کار همسرش شده بود. بیشتر عصرها آنجا می‌نشست و در کنار آن گل‌ها و گیاهان حال‌ و هوایی تازه می‌کرد و از دیدنشان لذت می‌برد. دوست داشت کتاب‌ها و یادداشت‌هایش را به آن حیاط کوچک سرسبز بیاورد و در آنجا به تفکر بپردازد و کارهای فکری و درسی همیشگی‌اش را انجام دهد.

عصر یکی از‌‌‌ همان روز‌ها ‌ام‌جعفر با یک قوری چای به حیاط آمد و کنار سیدمحمدباقر که مثل هر روز در حیاط نشسته بود، نشست و دو استکان چای ریخت. شهید صدر استکان چای را به دهانش نزدیک کرد و چشید. سپس غرق در لذت و عشق، نفس عمیقی کشید و در حالی که با لبخندی شوخ‌طبعانه به ‌ام جعفر خیره شده بود، گفت: «به‌ به! نوشیدن این چای حرام است؛ چون با این وضعیت و در این باغچه دیگر شبیه شراب مست‌کننده است، نه چای».

انس و محبت میان شهید صدر و همسرش فاطمه زبانزد بود و شهید صدر ابایی از اظهار کردنش نداشت. همسرش را عاشقانه و با نام‌های بهشت صدا می‌زد و به او حوریه من، نعیم من، جنت من، فردوس من و کلماتی زیبا از این دست می‌گفت. وقتی ام‌‌جعفر همراه بچه‌ها به قم رفته بود شهید صدر در نامه‌اش به آقا رضا صدر (برادر همسرش) نوشت: «به هر چیزی که آنجاست غبطه می‌خورم. چون همه چیز آنجا به فاطمه و بچه‌ها از من نزدیک‌تر است». ‌

/6262

Let’s block ads! (Why?)

RSS

اگر خبر یا گزارشی دارید از بخش خبرنگاران صلح خبر برای ما ارسال نمایید.

خبرنگاران صلح خبر

قوانین خبرنگاران صلح خبر

  1. در صورت تمایل اعلام نمایید تا اخبار و گزارش ها با نام خود شما منتشر گردد.
  2. شما می توانید از بخش خبریار صلح خبر، اخبار و گزارش های خود را ارسال نمایید.
  3. شما می توانید اخبار و گزارش ها را به ایمیل solhkhabar@yahoo.com ارسال نمایید.
  4. لطفا در ارسال اخبار و تصاویر و گزارش های خود قوانین و مقرارت را رعایت فرمایید.
  5. از ارسال مطالب خلاف عفت عمومی اکیدا خودداری فرمایید.
  6. از ارسال کاریکاتورهای توهین آمیز یا تصاویر موهن اکیدا خودداری فرمایید.
  7. رعایت کپی رایت در مطالب ارسالی الزامی است.
  8. در صورت مشاهده تخلف پس از تذکر ، حساب کاربر خاطی بلافاصله حذف می گردد.

گروه وبگردی صلح خبر

منبع خبر ( ) است و صلح خبر | پایگاه اخبار صلح ایران در قبال محتوای آن هیچ مسئولیتی ندارد. چنانچه محتوا را شایسته تذکر میدانید، خواهشمند است کد خبر را به شماره 300078  پیامک بفرمایید.
    برچسب ها:
لینک کوتاه خبر:
×
  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسطصلح خبر | پایگاه اخبار صلح ایران در وب سایت منتشر خواهد شد
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد
  • لطفا از تایپ فینگلیش بپرهیزید. در غیر اینصورت دیدگاه شما منتشر نخواهد شد.
  • نظرات و تجربیات شما

    نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

    نظرتان را بیان کنید