امروز: یکشنبه, ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۳ / بعد از ظهر / | برابر با: الأحد 5 ذو القعدة 1445 | 2024-05-12
کد خبر: 270307 |
تاریخ انتشار : 18 فروردین 1398 - 11:44 | ارسال توسط :
ارسال به دوستان
پ

به گزارش مجله فرهنگی صلح خبر محمد قاسم‌زاده از انتشار رمان جدیدش با عنوان «مردی که خواب می‌فروخت» خبر داد.  این نویسنده درباره این رمان به صلح خبر گفت: همان‌طور که از عنوان کتاب پیداست، داستان مردی است که خواب می‌فروشد و یا به سفارش مردم‌ برای‌شان خواب می‌بیند.  قصد او از فروش خواب هم […]

به گزارش مجله فرهنگی صلح خبر

محمد قاسم‌زاده از انتشار رمان جدیدش با عنوان «مردی که خواب می‌فروخت» خبر داد.

 این نویسنده درباره این رمان به صلح خبر گفت: همان‌طور که از عنوان کتاب پیداست، داستان مردی است که خواب می‌فروشد و یا به سفارش مردم‌ برای‌شان خواب می‌بیند.  قصد او از فروش خواب هم کلاهبرداری نیست و  می‌خواهد مردم را  به سعادت برساند. در ازای هر خوابی که به مردم می‌دهد مبلغ مختصری می‌گیرد که فقط زندگی‌اش اداره شود. گاهی خواب‌ها را به صورت مجانی به مردم می‌دهد و مشکلات مردم با این خواب‌ها برطرف می‌شود. اما عده‌ زیادی زن و مرد پیش او می‌آیند و از او همسر آن‌چنانی می‌خواهند. پیرمرد هم ناراحت می‌شود و می‌گوید من برای نجات شما آمده‌ام و شما مرا به چه کارهایی وادار می‌کنید و از آن شهر فرار می‌کند. زمانی که پیرمرد فرار می‌کند عده‌ای از شهر دیگری به دنبال او می‌آیند و می‌گویند قبلا هم در شهر ما بوده و فرار کرده است.

او افزود: کسی نمی‌تواند سن این پیرمرد را تشخیص دهد و گویا در طی قرن‌ها زندگی می‌کند. این تم اصلی داستان است. داستان این رمان در یکی از شهرهای ایران و در زمان معاصر می‌گذرد.  

«مردی که خواب می فروخت» به قلم محمد قاسم‌زاده در ۱۵۰ صفحه در انتشارات کتاب سده منتشر شده است.

در نوشته پشت جلد کتاب می‌خوانیم: گفته بود خواب‌های من درست با واقعیت و بیداری جور درمی‌آید. من اول چیزی به خواب می‌بینم و بعد در بیداری، عین آن چیزی که در خواب دیده‌ام جلوی چشمم ظاهر می‌شود، یا به نیتی می‌خوابم و در خواب می‌بینم باید چه کار کنم.

با این‌که هیچ‌کس به زبان نیاورده بود که از پیرمرد خواب خریده، همه این حرف را باور کردند. دیگر کسی نه حرف ناروایی پشت سرش می‌زد و نه نسبت بدی به او می‌داد. احترامی برای او قائل بودند. مثل پیرمردی که با عالم غیب ارتباط دارد. هم واهمه‌ای به دل همه افتاده بود که نکند دچار خشم او بشوند، هم به او احترام می‌گذاشتند. از طرفی با این احترام می‌خواستند فضای دوستانه‌ای به وجود بیاورند. شاید لطف او شامل حالشان شد و خوابی به آن‌ها فروخت. به این خاطر، همه پولی  کنار گذاشته بودند تا اگر خبرشان کرد، دستشان خالی نباشد. درست مثل کسی که برای روز مبادا پس‌انداز می‌کند تا آن روز دستش جلوی دیگران دراز نشود. اما تمام بیم و امید مردم هیچ تأثیری در پیرمرد نداشت.

 انتهای پیام

منبع : Isna.ir

اگر تمایل دارید خبر یا گزارش یا مقاله ای را با دیگران به اشتراک بگذارید، از بخش خبرنگاران صلح خبر برای ما ارسال نمایید. تا پس از بررسی در مجله گزارشگران یا اخبار روز منتشر گردد.

در صورت تمایل، خبر با نام شما منتشر خواهد شد. البته در ارسال تصاویر و اخبار وگزارش های خودتان، قوانین و عرف را رعایت نمایید تا قابلیت انتشار را داشته باشند.

خبرنگار صلح خبرموسسه صلح خبر

منبع خبر ( ) است و صلح خبر | پایگاه اخبار صلح ایران در قبال محتوای آن هیچ مسئولیتی ندارد. چنانچه محتوا را شایسته تذکر میدانید، خواهشمند است کد خبر را به شماره 300078  پیامک بفرمایید.
لینک کوتاه خبر:
×
  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسطصلح خبر | پایگاه اخبار صلح ایران در وب سایت منتشر خواهد شد
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد
  • لطفا از تایپ فینگلیش بپرهیزید. در غیر اینصورت دیدگاه شما منتشر نخواهد شد.
  • نظرات و تجربیات شما

    نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

    نظرتان را بیان کنید