به گزارش مجله مدیا صلح خبر حشمت؛ مرد اسرار آمیز بزرگ آقا هفته نامه همشهری جوان: از همان روزهایی که سر و صدای سریال شهرزاد بلند شد و از گوشه و کنار اخبار ریز و درشتی در رابطه با قصه، هنرپیشه ها و ارتباط کاراکترها با یکدیگر به بیرون درز کرد، یکی از خاص ترین […]
به گزارش مجله مدیا صلح خبر
حشمت؛ مرد اسرار آمیز بزرگ آقا
حشمت دست راست بزرگ آقاست و با توجه به پررنگ تر شدن این کاراکتر در قسمت های اخیر (مثل سکانس گفت و گویش با قباد در گلوپ و…) باید منتظر باشیم که آقا حشمت در شهرزاد رنگ و لعاب بیشتری به خود بگیرد. یکی از سورپرایزهای شهرزاد از همان ابتدا هنرور نقش حشمت بود؛ ابوالفضل پورعرب که در چند سال اخیر به خاطر بیماری اش از دنیای هنر دور بود، با بازی در این سریال پرزرق و برق مجددا احیا شد و نامش سر زبان ها افتاد. در اینجا بخش هایی از گفت و گوی اختصاصی ما با ابوالفضل پورعرب درخصوص شهرزاد، ستاره های سینما و… را بخوانید.
آقای پورعرب مدتی بود از حضور در کارهای هنری فاصله گرفته بودید، اما با شهرزاد مجددا گُل کردید.
در مدتی که نبودم خیلی احساس دلتنگی می کردم و این دلتنگی باعث شد حتی جاهایی بعض کنم. این روزها خیلی اهل کار نیستم، اما انرژی مضاعف دوستان بود که من وادار کرد این کار را بپذیرم. به دلیل بیماری ام باید قدری استراحت کنم، اما با حضور در این فیلم آن قدر به من لطف کردند که کلا یادم رفته بود از بستر بیماری آمده ام.
چطور به جمع هنرپیشه ها این سریال بپیوستید؟
بعد از اینکه پروژه سینمایی آقای توکل نیا تمام شد، قصد داشتم به مسافرت بروم و آب و هوایی عوض کنم، اما زمانی که دوستان این کار را مطرح کردند و خدمت آقای خدمتی آمدم، کاملا خستگی را فراموش کردم. بالاخره من مدتی بود که پروژه ای با این تم کار نکرده بودم و برایم بسیار سخت است.
کار کردن با حسن فتحی سخت بود یا راحت؟
ما در سریال شهرزاد یک سرهنگ به نام آقای فتحی داریم که خیلی سخت می گیرد، ولی این سختگیری خوب است و به همین دلیل او شده آقای فتحی. ایشان کارش را خوب بلد است و یک جاهایی کمک کردند که بهتر نقش را در بیاورم. به این خاطر به او می گویم سرهنگ که خیلی سختگیر است و به هیچ عنوان از یک پلان خراب هم نمی گذرد.
در مورد حشمت بگویید، چطور شد شما نقش منفی بازی کردید؟
نقش حشمت منفی نیست، چون من کاراکتر منفی اصلا بازی نمی کنم و به روحیاتم نمی خورد. من آنقدر تمرین کردم تا خودم را خوب نشان بدهم. نمی توان بد باشم. نه که بگویم ذات بسیار خوبی داشتم، ولی آن قدر سعی کردم به دنیا بگویم خوبم که دیگر عادت کرده ام به خوب بودن و نمی توانم منفی بازی کنم. شاید مردم این را نپذیرند، چون من را هیچ وقت این گونه ندیده اند.
شهرزاد یک جورهایی کار تاریخی هم به حساب می آید، شما تجربه این کارها را داشته اید؟
بحث تاریخ یک بحث است، بحث روزشمار ملی یک بحث دیگر، قصه ما کار تاریخی نیست، یک خاطره است از گذشته ها. کار تاریخی این است که به عهد قاجار و دوره لباس های قجری برویم، ما روزشمار زندگی، یعنی دوره رضاخان تا انقلاب، ما یک بخش کوچکی از آن دوران را برداشتیم و کار می کنیم، نه با تاریخ کار داریم نه با سیاست و نمی خواهیم هم در کار سیاسی دخالتی داشته باشیم.
کودتای 28 مرداد هم در دسته وقایع تاریخی قرار می گیرد.
سریال ما بخش کوچکی از زندگی آدم هایی است که در دهه های 30 و 40 زندگی می کردند. یک بخش از تاریخ ایران در قصه مان طی می شود که همین مسئله کارمان را خیلی دشوار می کند. چون فضای ما با آن روزگار خیلی عوض شده و مثلا برای پیدا کردن یک لوکیشن خیلی دردسر کشیدیم.
با وجود دردسرهای زیادی که برای کار به وجود آمد، اما سر از تلویزیون در نیاورد و به شبکه نمایش خانگی رفت.
اینها به خاطر ممیزی و جلوگیری های مختلف است.
در شهرزاد چهره هایی از چهار نسل بازیگری حضور دارند. از آقای نصیریان گرفته تا جمشید هاشم پور، شما، ترانه علیدوستی، شهاب حسینی و… فکر می کنید هنرپیشه ها بعد از شما چه مسیری را طی کرده اند؟
در سال هایی که من درگیر بیمارستان و مریضی بودم، خیلی چیزها عوض شده است. فکر می کنم به آقای فتحی بود که گفتم این بچه ها چقدر خوب بازی می کنند. نسل عجیب و غریبی هستند و باید به آنها اهمیت داد.
پس به این نسل جدید امیدوارید؟
بله، چون در جامعه زندگی می کنند و مردم را می شناسند. البته خود سینما هم کمی عوض شده و ستاره ها بامطالعه تر شده اند. یک خرده چشم و ابرو کمتر به چشم می آید و بیشتر بحث بازیگری است؛ مثلا اینکه فلانی چشم آی است یا قرمز دیگر تاثیری ندارد و بازی یک بازیگر مهم است. البته زیبایی شناسی بد نیست، ولی جذب هنرپیشه ها راه های آکادمیک و با توجه به توانایی بچه ها خیلی بهتر است. خلاصه که این ناقلاها خیلی خوب بازی می کنند! (می خندد)
انصافا بازی ها هم خوب است و همه نقش هایشان را درست بازی کرده اند.
کار سینما یک مجموعه به هم پیوسته است و ما فقط گل می زنیم. توپ را جلوی ما می اندازند و ما گل می زنیم. اما کسانی هستند که به اندازه کاری که می کنند، مزد نمی گیرند؛ چه مالی چه اجتماعی. من به نوبه خودم دست شان را می بوسم و بعد از این همه سال از همه بچه هایی که فنی، تدارکات و کل بچه های پشت صحنه هستند، تشکر می کنم. یک خسته نباشید جانانه می گویم به آنها به کسانی که با من پیر شده اند و کسانی که کار می کنند و تازه وارد کار شدند.
به نظر شما چه کسی باید از این ستاره ها مراقبت کند؟
خورشید، خورشید از ستاره ها مراقبت می کند، ولی ما خورشید نداریم. مهتاب و ستاره ها از خورشید جان می گیرند، ولی ما آن را نداریم، چون سینمای ما با سینمای دنیا فرق می کند. یکی که در خارج از کشور جایزه می گیرد، می خواهند او را بکشند. یک مقدار باید دیدها باز شود و بهتر دید، چون مردم ستاره ها و ورزشکاران شان را دوست دارند.
قبول دارید که ستاره ها قدیمی از لحاظ نوع زندگی اجتماعی و هنری و… با استارهای امروزی متفاوت اند؟
بله، مثلا آقای مشایخی و نصیریان کسانی هستند که سال ها ریاضت کشیدند؛ مثلا زمانی که سر صحنه بودند، می توانستند شوخی و بگو بخند داشته باشند، ولی سنگین سر جایشان نشستند تا ما یاد بگیریم و به نسل بعدی انتقال بدهیم. به نظرم به جای اینکه بخواهیم به تعداد کلاس های بازیگری اضافه کنیم، باید اینها جا بیفتد.
مثل اینکه دلتان از این کلاس ها پر است.
متاسفانه این کلاس ها خیلی زیاد شده و این اصلا خوب نیست. به نظرم بهتر است کلاس ای بازیگری کمتر شود و جوانان علاقه مند به صورت مستقیم به سینما رو بیاورند، نه از طریق کلاس های بقالی سینما! خیلی باید بدویم که رسیم، به جایی که اسمش سینماست.
پس فکر می کنید علاقه مندان به سینما با حضور در این کلاس ها به جمع ستاره های سینما وارد نمی شوند؟
ما در سینمایمان اصلا ستاره نداریم. ممکن است به خاطر نوع بازی، یک بازیگر در دل مردم جا باز کند و او را دوست داشته باشند، ولی او سوپراستار نیست، سوپراستار تعریف دیگری دارد. البته این را هم بگویم همین سوپراستار اگر یک روز مریض شود، خودش تک و تنها در بیمارستان است، نه وزیر ارشاد به عیادتش می آید، نه مدیر تلویزیون. کسانی هم که می آیند بعضا می گویند که کار تبلیغاتی کرده اند. لطفا اینها را حذف نکنید. من با غرض نمی گویم، آدم سیاسی ای نیستم و کاری هم با سیاست ندارم.
در سیاسی نبودن شما شکی نداریم، ولی بحث مان خیلی از فضای اصلی دور شد.
یک خاطره در مورد همین ستاره شدن برایتان بگویم؟
بفرمایید.
هیچ ستاره ای بی دلیل ستاره نشده و بی دلیل در قلب مردم جای نمی گیرد. یادم هست سال 64 ما فیلم دزد و نویسنده را کار می کردیم. من در آنجا دستیار دوم بودم و در همان کار با آقای نصیریان آشنا شدم. خیلی برای من اهمیت داشت که با ایشان گفت و گو کنم و سوالاتم را بپرسم. به هر حال ایشان آقای نصیریان بودند و ما هم دانشجو بودیم و کار می کردیم.
من از کارگردان خواستم هر روز قبل از شروع فیلم برداری بروم دنبال آقای نصیریان و ایشان را سر صحنه بیاورم. با هزار مکافات قبول کردند که من با ماشین خودم آقای نصیریان را بیاورم. بالاخره بازیگری برایم خیلی مبهم بود و سوالات زیادی داشتم و فکر می کردم در ماشین همه سوالاتم را می پرسم؛ مثلا من قرار بود ساعت شش دنبال ایشان بروم، بلااستثنا چند دقیقه قبل از من از خانه بیرون می آمدند. آنجا من نظم را یاد گرفتم.
سوالاتتان را پرسیدید؟
نه زیاد، در ماشین جرات نداشتم حرف بزنم، نه اینکه ایشان عصبانی باشد، خودم خجالت می کشیدم. در گذشته خیلی مراعات می کردیم که همه چیز سر جای خودش قرار بگیرد. من گاهی سوال می کردم و ایشان محبت می کردند ،جواب می دادند. من به عشق اینکه هر روز آقای نصیریان را می بینم، شب ها خوابم نمی برد. بی خودی کسی ستاره نمی شود، امیدوارم این خصوصیاتی را که به دست ما آمده، به درستی به نسل بعد بسپریم تا آنها هم یاد بگیرند. منظم و آن تایم بودن خیلی به شخصیت و بدنه سینما کمک می کند.
از بحث شهرزاد دور نشویم، شما با کدامیک از هنرپیشه ها بده بستان خوبی داشتید؟
با آقای نصیریان، آقای حسینی و خانم ایزدیار خیلی راحت بودم. همین طور آقای پاک نیت. کلا همه خوب بودند. آقا فتحی همه خوب های بی ادعا را در این کار جمع کرده است.
فکر می کنید تا آخر سریال استقبال از آن خوب خواهد بود؟
امیدوارم جلوی مردم خجالت زده نشویم، نه فقط بابت این کار، بابت کارهایی که در این سال ها کردیم و خواهیم کرد. امیدوارم مردم نتایج کارهای ما را دوست داشته باشند و شرمنده آنها نشویم.
منبع :Bartarinha