اینها را حمید امجد میگوید. نمایشنامهنویس، کارگردان و پژوهشگر تئاتر و البته یکی از دوستان نزدیک محمد چرمشیر.
به گزارش صلح خبر، هر که سر و کارش به نوعی با تئاتر باشد، حتما نام محمد چرمشیر را شنیده است، حتی اگر در کتابخانهاش نمایشنامهای به قلم این نویسنده نداشته باشد، شاید برخی از بیشمار آثارش را خوانده باشد و به احتمال خیلی قوی، شاهد اجرای برخی از نمایشنامههایش بوده است. محمد چرمشیر، «شاعر صحنهها»، نویسندهای حذفنشدنی از تئاتر ایران است. نمایشنامهنویسی که مسیحوار گویی به جای همه ما بیوقفه میخواند و مینویسد.
او ۲۱ شهریور ماه ۶۰ ساله میشود و به همین انگیزه، از یار قدیمیاش حمید امجد خواستیم تا با جملاتی، ما را به جشن تولد چرمشیر، مهمان کند.
امجد و البته همسرش ژیلا اسماعیلیان مدیر انتشارات «نیلا» تصمیم داشتند جشنی برای تولد دوستشان ترتیب بدهند ولی کرونا چنین اجازهای نداد و آنان نیز برنامهای دیگر تدارک دیدند.
حمید امجد حرفهای خود را اینگونه ادامه میدهد: «باور نمیکنم سه چهار دهه گذشته است از زمانی که برای اولین بار این نام را بهعنوان یکی از امیدهای جوان نمایشنامهنویسی در ایران شنیدم و به تماشای آثاری از او نشستم که اغلب قواعد و عادات ذهنی تئاتر موجود را به هم میریخت و در هر اثرش به دنبال آزمودن ساختاری تازه و شکلدادن به قالبهایی غیرمتعارف و تجربهنشده بود… آزمونهایی که برخی به شکلدادنِ ساختارهای ماندگارتر منجر شد و برخی نه؛ اما در نگاه او اساساً این مهم نبود که ساختاری ثابت و معیّن بسازد تا بشود در همان قالب ماند و همان را تکرار کرد؛ برای او هربار گذر کردن از آزمونهای قبلی، درهمریختنِ الگوهای شکلپذیرفته و عادتشده، و مواجهه با سختیهای قالبی نیازموده مهمتر از ماندن در یک ساختار و پایبندی به یک الگوی خاص بود. مثل یک خطشکن به گذر از ناامنیِ میدانهای مین فکر میکرد و مسئلهاش این نبود که همانجا بماند تا مسیرهای گشوده را خودش سامان بدهد و تکمیل کند. اطمینان داشت برای توقف در مسیرهای تازهای که کشف میکرد و آباد کردنِ این زمینهای تازه همیشه کسانی از راه خواهند رسید، و او هرگز بهرهبردن از مزایای کار در آرامش و سکونِ زمینهای قبلاً کشف یا فتحشده یا مسیرهای کوبیده و هموارشده را به شور و شجاعت کشف عرصههای ناشناخته ترجیح نداد. او هنوز با همان سر پرشور و جویندگی شجاعانه مینویسد. و برای همین است که در شصتمین زادروزش هنوز میشود او را “نمایشنامهنویس جوان” شمرد. میگویید نه؟ از جوانترین شاگردانش بپرسید!»
ژیلا اسماعیلیان نیز به همین مناسبت میگوید: «دوست داشتیم به خاطر این روز خاص برنامههایی جمعی و مراسمی با حضور علاقهمندان آثار محمد چرمشیر، دوستان و همکارانش، خوانندگان و بینندگان آثارش، شاگردانش، و اجراءکنندگان نمایشنامههایش برگزار شود. اما با ارزیابی شرایط موجود و وضعیت خطرناک شیوع بیماری، به این نتیجه رسیدیم که امکانش نیست برنامهای درخور برگزار شود، و برنامهی نارسا و نابسنده هم اجرا نشدنش بهتر است! پس اکتفا کردیم به کوشش برای انتشار چند کتاب تازه از او بهمناسبت شصتساله شدنش. اولین آنها با نام «شاهزادهی اندوه» مجموعهای از چند نمایشنامه است که او بر مبنای آثاری از شکسپیر نوشته و بهزودی منتشر میشود، در پی آن هم آثار دیگری از جمله بازخوانیهای نمایشیاش از آثار نویسندگان روس (چخوف، تولستوی، داستایوسکی) به تدریج عرضه خواهند شد.»
محمد چرمشیر که از نوجوانی دست به قلم دارد، در کارنامه هنری خود نگارش آثاری همچون «در مصر برف نمیبارد»، «شیش و بش»، «کبوتری ناگهان»،«میبوسمت و اشک»، «خواب بیوقت حوریه»، «آسمان روزهای برفی»، «شبانه»، «رقص مادیانها»،«حقایقی درباره یک ماهی مرده»،«پروانه و یوغ»، «میخواستم اسب باشم»، «باغبان مرگ»، «همه چیز میگذرد، تو نمیگذری» و … را به ثبت رسانده است.
هنرمندانی همچون علی رفیعی، آتیلا پسیانی، فرهاد مهندسپور، حسن معجونی، محمد عاقبتی و … اجراهایی چشمنواز از آثار او را به صحنه بردهاند و کمتر بازیگری را میتوان یافت که نقشی از شخصیتهای آثار او را جان نبخشیده باشد.
او همان اندازه که در کار نوشتن و خواندن، گشادهدست است، در آموزش هنرجویان و دانشجویان نیز صبر و حوصلهای بیمثال دارد.
انتهای پیام