موبایلی که خودش مونتاژ میشود
گروه علم و فناوری صلح خبر؛ محققان دانشگاه «ام آی تی» آمریکا، روشی را ابداع کرده اند که با قرار دادن قطعات گوشی همراه در داخل یک محفظه می توان آن را بدون نیاز به نیروی انسانی مونتاژ کرد. در این شیوه محققان محفظه گردانی را تعبیه کرده اند که با قرار گرفتن ۶ قطعه […]
داستان کوتاه ماهی سیاه کوچولو صمد بهرنگی بخش2
داستان کوتاه ماهی سیاه کوچولو صمد بهرنگی بخش2 ماهی سیاه کوچولو ماهي کوچولو، شنا کنان ، مي رفت و فکر مي کرد. در هر وجب راه چيز تازه اي مي ديد و ياد مي گرفت. حالا ديگر خوشش مي آمد که معلق زنان از آبشارها پايين بيفتد و باز شنا کند. گرمي آفتاب را […]
داستان کوتاه ماهی سیاه کوچولو صمد بهرنگی بخش1
داستان کوتاه ماهی سیاه کوچولو صمد بهرنگی بخش1 ماهي سياه کوچولو شب چله بود. ته دريا ماهي پير دوازده هزار تا از بچه ها و نوه هايش را دور خودش جمع کرده بود و براي آنها قصه مي گفت: «يکي بود يکي نبود. يک ماهي سياه کوچولو بود كه با مادرش در جويباري زندگي مي […]
داستان کوتاه به دنبال فلک صمد بهرنگی
عنوان کتاب : تلخون نويسنده : صمد بهرنگی داستان کوتاه به دنبال فلک صمد بهرنگی به دنبال فلک روزی بود روزگاری. مردی هم بود از آن بدبختها و فلک زده های روزگار. به هر دری زده بود فایده ای نکرده بود. روزی با خودش گفت: اینجوری که نمی شود دست روی دست بگذارم و بنشینم. باید […]
داستان کوتاه بز ریش سفید صمد بهرنگی
عنوان کتاب : تلخون نويسنده : صمد بهرنگی داستان کوتاه بز ریش سفید صمد بهرنگی بز ریش سفید شنیدم که در همین ده خودمان روزی بز حاجی مهدی آقا گر شد و آن را ول کردند توی صحرا، بعد بره ی خل میرزا کدخدای ده دیگر، بعد سگ حاجی قاسم خودمان و بعد هم گوساله ی […]
آیا معیار درست برای تصمیمگیری در مورد کارکنان تنها عملکرد آنهاست
آیا معیار درست برای تصمیمگیری در مورد کارکنان تنها عملکرد آنهاست؟ این یک داستان جالب و خواندنی و در عین حال پنذآموز برای مدیرن و سرپرستان سازمانها میباشد. چاقي سریما نازاریان بیل هوگلان عمیقا در حال مطالعه فایلی بود که درون کامپیوترش بود که صدای بامپ بامپی او را به خودش آورد و او با […]
داستان کوتاه عادت صمد بهرنگی بخش2
عنوان کتاب : تلخون نويسنده : صمد بهرنگی داستان کوتاه عادت صمد بهرنگی بخش2 عادت آقا معلم می بایستی در چنین دهکده ای استخوان خرد کند و جوانان شجاع و میهن پرستی در دامن اجتماعش بار بیاورد. روح افسرده ی اطفال را که تحت تأثیر افکار پوچ و سفسطه آمیز اولیائشان زنگ و سیاهی گرفته […]
داستان کوتاه بی نام صمد بهرنگی بخش2
عنوان کتاب : تلخون نويسنده : صمد بهرنگی داستان کوتاه بی نام صمد بهرنگی بخش2 بی نام مثل دفعه ی پیش دیزی فروش ها یکی پس از دیگری به سر مردک ریختند و خندیدند. سقف بلورین بازار از زور خنده ترک برداشت. چند دیزی جوراجور از قفسه ها افتاد و خاکشیر شد، آخر سر به […]
کتاب تلخون داستان کوتاه تلخون صمد بهرنگی بخش5
عنوان کتاب : تلخون نويسنده : صمد بهرنگی کتاب تلخون داستان کوتاه تلخون صمد بهرنگی بخش5 بار سوم تلخون را مرد تاجری خرید. این تاجر در دار دنیا فقط یک زن داشت که او هم بچه ای نیاورده بود. تاجر تلخون را دید و پسندید و خوشش آمد که او را به قیمت یک چکه […]
کتاب تلخون داستان کوتاه تلخون صمد بهرنگی بخش2
عنوان کتاب : تلخون نويسنده : صمد بهرنگی کتاب تلخون داستان کوتاه تلخون صمد بهرنگی بخش2 مرد تاجر برای ماه فرنگ حمامش را سفارش داد، برای ماه سلطان لباس و کفش را تهیه کرد، برای ماه خورشید دو تا کنیز ترگل ورگل که پستانهایشان تازه سر زده بود خرید، برای ماه بیگم گردنبندی سفیدتر از […]
اصطلاح نامه روانشناسی 13
اصطلاح نامه روانشناسی « ش » شاخه پارا سمپاتيك Parasympathetic Branch بخش پاراسمپاتيك بر خلاف بخش سمپاتيك در هر زمان معين بر اندام واحدي اثر مي گذارد اگر در فعاليتهاي شديد و بر انگيخته ، بخش سمپاتيك را بخش مسلط و غالب در نظر بگيريم بخش پاراسمپاتيك را مي توان بخش مسلط در دوره […]
کتاب چراغ آخر نوشته صادق چوبک بخش4
نام کتاب: چراغ آخر بخش3 نويسنده: صادق چوبك چراغ آخر از بس که داد زده بود، صورتش کبود شده بود. دهنش کف کرده بود و عضلات چهره اش می لرزید. از سیمای حق به جانبش برمی آمد که آن چه را می گوید خود قبول دارد. آدم در آن حال دلش برایش می سوخت. بیچاره […]
کتاب چراغ آخر نوشته صادق چوبک بخش3
نام کتاب: چراغ آخر بخش3 نويسنده: صادق چوبك چراغ آخر پس از آنکه صلوات ها پشت سرهم و بلند ختم شد و لرز تازه ای ـ غیر از آنچه را که آتشخانه کشتی در تن آن انداخته بود ـ پیدا نشد، سید با گلوی خراشیده و التهاب گفت: «گفتم جنگ جنگ صفین شاه مردان علیه، […]
کتاب چراغ آخر نوشته صادق چوبک بخش1
نام کتاب: چراغ آخر بخش1 نويسنده: صادق چوبك چراغ آخر کشتی تازه لنگر برداشته و راه دریا را پیش گرفته بود، اما هنوز صدای دندان قرچه چرثقیل ها که مدتی پیش از کار افتاده بودند تو گوش جواد زُق زُق مي کرد و درونش را می خراشید. کشتی به خود می لرزید. صدای کشدار جهنمی […]
کتاب داستانهای زنان شوهر آمریکایی جلال آل احمد
عنوان کتاب : داستانهای زنان نویسنده : جلال آل احمد شوهر آمريکايی «…ودکا؟نه.متشکرم.تحمل ودکا را ندارم.اگر ويسکی باشد حرفی.فقط يک ته گيلاس قربان دستتان.نه.تحمل آب را هم ندارم.سودا داريد؟حيف.آخر اخلاق
کتاب داستانهای زنان زن زیادی جلال آل احمد
عنوان کتاب : داستانهای زنان نویسنده : جلال آل احمد زن زيادی …من ديگه چه طور می توانستم توی خانه پدرم بمانم ؟اصلا ديگر توی آن خانه که بودم انگار ديوارهايش را روی قلبم گذاشته اند.همين پريروز اين اتفاق افتاد .ولی
کتاب داستانهای زنان خانم نزهت الدوله جلال آل احمد
عنوان کتاب : داستانهای زنان نویسنده : جلال آل احمد خانم نزهت الدوله خانم نزهت الدوله گرچه تا به حال سه تا شوهر کرده و شش بار زاييده و دوتا از دخترهايش هم به خانه داماد فرستاده شده اند ، و حالا ديگر برای خودش مادربزرگ شده است ، باز هم عقيده دارد
کتاب داستانهای زنان سمنوپزان جلال آل احمد
عنوان کتاب : داستانهای زنان نویسنده : جلال آل احمد سمنو پزان دود همه حياط را گرفته بود و جنجال و بيابرو بيش از همه سال بود.زن ها ناهارشان را سرپا خورده بودند و هرچه کرده بودند ، نتوانسته بودند بچه ها را
کتاب داستان های زنان لاک صورتی جلال آل احمد
عنوان کتاب : داستان های زنان نويسنده : جلال آل احمد لاک صورتی بيش از سه روز نتوانستند امام زاده قاسم بمانند. هاجر صبح روز چهارم ، دوباره بغچه خود را بست، و گيوه نوی را که وقتی می خواستند به اين ييلاق سه روزه بيآيند ، به چهار تومان و نيم از […]
کتاب داستان های زنان بچه مردم جلال آل احمد
عنوان کتاب : داستان های زنان نويسنده : جلال آل احمد بچه مردم خوب من چه می توانستم بکنم ؟ شوهرم حاضر نبود مرا با بچه نگه دارد.بچه که مال خودش نبود . مال شوهر قبلی ام بود ، که طلاقم داده بود، و حاضر هم نشده بود بچه را بگيرد.
کتاب داستان های زنان گنج جلال آل احمد
عنوان کتاب : داستان های زنان نويسنده : جلال آل احمد گنج «ننه جون شما هيچ کدوم يادتون نميآدش . منو تازه دو سه سال بود به خونه شوور فرستاده بودن. حاج اصغرمو تازه از شير گرفته بودم و رقيه رو آبستن بودم …»
کتاب نفرین زمین نوشته جلال آل احمد
عنوان کتاب : نفرین زمین نویسنده : جلال آل احمد نفرین زمین 1 بسیار خوب.این هم ده.دیروز عصر رسیدم.مدیر بچه ها را به خط کرده بود و به پیش باز آورده .بیست سی تایی .وسط میدانگاهی ده.اسمش؟…حسن آباد یا حسین آباد یا علی آباد.معلوم است دیگر.اسم که مهم نیست.دهی مثل همه ی دهات .یک […]