صلح خبر/همدان یکی از رزمندگان و جانبازان دفاع مقدس همدانی گفت: سال ۸۷ در یادواره شهدای عملیات مرصاد در همدان محسن رضایی گفت “من به جرأت می گویم ۱۲۳ شهید همدان در عملیات مرصاد شهدای پیروزی جمهوری اسلامی بر ارتش صدام بودند که به نوعی در انتهای دفاع مقدس مانند تیر خلاص به ارتش عراق […]
صلح خبر/همدان یکی از رزمندگان و جانبازان دفاع مقدس همدانی گفت: سال ۸۷ در یادواره شهدای عملیات مرصاد در همدان محسن رضایی گفت “من به جرأت می گویم ۱۲۳ شهید همدان در عملیات مرصاد شهدای پیروزی جمهوری اسلامی بر ارتش صدام بودند که به نوعی در انتهای دفاع مقدس مانند تیر خلاص به ارتش عراق بود”.
سیدعلی مساواتی در گفتوگو با صلح خبر، به بیان روایت دلاوریهایی که در عملیات “مرصاد” در مقابل خیانت منافقان اتفاق افتاد، نقش کلیدی و برجسته لشکر ۳۲ انصارالحسین(ع) همدان که وظیفه شناسایی و مقابله با متجاوزان را در این عملیات حساس داشتند، پرداخت و اظهار کرد: از اواخر تیرماه سال ۶۷ خبرهایی از جبههها شنیده میشد که خیلی خوشایند نبود، دشمن در راستای پذیرش قطعنامه اقداماتی انجام میداد و آن را به عنوان نقطه ضعفی برای ایران میدید و از این رو تاختوتاز میکرد. این قطعنامه پس از یک سال از سوی مسئولان نظام پذیرفته شد و تنها معاهدهای بود که در آن یکسری از خواستههای کشور ما برآورده میشد، در نهایت پذیرش آن در ۲۹ تیرماه از سوی رسانههای رسمی از جمله رادیو و تلویزیون اعلام شد.
وی افزود: پذیرش قطعنامه ۵۹۸ برای ما نیز بسیار سخت بود چراکه امام(ره) پذیرش آن را همچون نوشیدن جام زهر عنوان کردند اما در پایان به رزمندگان دستور داده بودند، کماکان در جبههها ایستادگی کنند و اجازه سوءاستفاده به دشمن بعثی را ندهند. در آن ایام رزمندگان لشکر ۳۲ انصارالحسین(ع) همدان در موقعیت شهید محمود شهبازی در کیلومتر ۳۵ جاده کرمانشاه به اسلام آباد و در تنگه چهارزبر(پشت ارتفاع شیان) مستقر بودند. از ۳۱ تیرماه تحرکات دشمن با وجود یک سال پافشاری آنها بر پذیرش قطعنامه بیشتر شده بود و نشان میداد صدام قائل به هیچ صلحنامهای نیست. این تحرکات در جبهه جنوب بود و دشمن در جاده اهواز- خرمشهر تا فاصله ۱۵ کیلومتری اهواز پیشروی کرده بود.
مساواتی بیان کرد: موقعیت بغرنجی در جبهه جنوب حاکم شده بود، رزمندگان یگان ما که از جبهه ماووت عراق برگشته، در موقعیت شهید شهبازی در حال استراحت بودند و منتظر حرکت به جنوب. این حرکت از یکم مردادماه آغاز شد. گردان ۱۵۱ مسلمبنعقیل ملایر، ۱۵۲ حضرت ابوالفضل(ع) نهاوند، ۱۵۳ قاسم بنالحسن تویسرکان، ۱۵۴ حضرت علیاکبر(ع) همدان و ۱۵۵ حضرت علی اصغر(ع) بهار، ۱۵۶ حربن ریاحی، ۱۵۷ حبیببنمظاهر کبودراهنگ و گردان ۱۵۹ قیس بن مسهر اسدآباد در این منطقه حضور داشتند. گردان ۱۵۳ تویسرکان، گردان ۱۵۲ نهاوند و گردان ۱۵۸ رزن به ترتیب از اول تا سوم مردادماه به جنوب اعزام شدند. به علت کمبود وسایل نقلیه گردانها روزانه اعزام شده و اگر مشکل وسیله نقلیه نبود همه با هم به جبهه جنوب رفته بودیم و این در اصل، خواست خداوند بود که جبهه غرب از نیروها خالی نماند.
وی گفت: نیروهای گردان ما یعنی گردان ۱۵۵ حضرت علیاصغر(ع) شامل تعدادی پاسدار و ۲۰۰ نفر سرباز دو ماه خدمت که اصلاً رزم را ندیده بودند، میشد و نیروی بسیجی، انگشتشمار در گردان ما بود. از روز سوم مردادماه تعداد زیادی بسیجی به یگان اعزام شدند، در یک مورد حدود ۲۰۰ یا ۲۵۰ نفر از همافران پایگاه شهید نوژه که اکثراً ردههای بالای نظامی داشتند، به عنوان بسیجی به گردان ۱۵۶ ملحق شدند. آن زمان ۲۳ ساله بودم و اکثر نیروهای گردان نیز همین رنج سنی را داشتند. سوم مردادماه آن سال مقارن با عید قربان بود، شرایط روحی رزمندگان به خاطر پذیرش قطعنامه خراب بود، به همین خاطر هر گردان برای خود به دنبال تدارک یک جشن ساده بود. موقعیتی که ما در آن قرار داشتیم به جاده کرمانشاه- اسلامآباد مشرف و قرار بود گردان ما فردای آن روز یعنی چهارم مردادماه به جنوب اعزام شویم. عصر آن روز مشاهده کردیم جاده کرمانشاه یکطرفه و حرکت خودروها عملاً از اسلامآباد به سمت کرمانشاه شده است.
مساواتی از رزمندگان عملیات مرصاد که بازنشسته سپاه همدان است، ادامه داد: منافقان در سال ۶۷ عملیاتهایی را علیه جمهوری اسلامی طراحی کردند. یکی در اوایل سال در منطقه فکه عملیاتی با نام «آفتاب» و دیگری در خردادماه، با نام عملیات «چلچراغ» در منطقه مهران و «فروغ جاویدان» سومین عملیات آنها بود که قرار بود در شهریورماه انجام شود اما آنها از آب گلآلود پیش آمده در جبهه جنوب و پذیرش قطعنامه ماهی گرفته و به دنبال خواستههای برآورده نشده خود بودند. قبل از عملیات فروغ جاویدان مسعود رجوی جلسهای برگزار میکند که برخی از اعضای سازمان منافقان با او برای انجام این عملیات مخالفت میکنند با این استدلال که هنوز جمهوری اسلامی در موضع ضعف قرار نگرفته و این عملیات نمیتواند آن را به شکست برساند و عدم حضور مردم در جبههها به خاطر پذیرش قطعنامه است نه نبود نیرو، مسعود رجوی در نهایت حرف خودش را زده و عملیات را طراحی میکند. عملیاتی که با شعار «امروز مهران فردا تهران» صورت گرفت.
روبرویی با همدانیها؛ غافلگیری که علیه خود منافقان شد
وی مطرح کرد: این عملیات در پنج محور طراحی میشود؛ محور اول تصرف اسلامآباد، محور دوم تصرف کرمانشاه، محور سوم حرکت از کرمانشاه تا همدان، محور چهارم حرکت از همدان تا قزوین و محور پنجم حرکت از قزوین تا تهران و در نهایت تصرف پایتخت. زمانی که برای این عملیات درنظر گرفته بودند هم این چنین بود که تا عصر روز اول عملیات، خود را به اسلامآباد برسانند، بعد از آن تا نیمه شب به کرمانشاه و تا ساعت ۴:۳۰ صبح روز چهارم مردادماه در همدان باشند، به خود اطمینان داشتند که کسی جلوی آنها را نخواهد گرفت.
مساواتی خاطرنشان کرد: منافقان در این عملیات سلاحها و تجهیزات زیادی را با خود به همراه داشته و انتظار داشتند با حرکت به سمت پایتخت با ورود به هر شهر یارگیری کرده و چند هزار و یا چند ۱۰ هزار نفر برای این عملیات به آنها بپیوندد و نسخه جمهوری اسلامی را اینگونه بپیچند، در همدان نیز طبق برنامه ریزی که داشتند میخواستند ۲۰ نقطه حساس از جمله سپاه، کمیته انقلاب، صداوسیما، پادگان قهرمان، پایگاه نوژه و… را تصرف کنند. همزمان با عملیات فروغ جاویدان، عراق شروع به بمباران شدید در منطقه کرندغرب و اسلامآباد کرده و با ایجاد رعب و وحشت شهر را به تصرف درآوردند در حالیکه مردم همه در حال فرار بودند تا خود را در پناه نیروهای نظامی قرار دهند.
وی ادامه داد: در این بین یکی از برادران قرارگاه نجف به نام حاجآقا ناطقی که از روحانیون مبارز بود، برای بازدید از سرپلذهاب متوجه وضعیت بحرانی منطقه می شود اما هویت دشمنان را تشخیص نمیدهد، او به سرعت به عقب برمیگردد و با مسئولان لشگر ۳۲ انصارالحسین(ع) در پادگان شهید شهبازی از جمله شهید سلگی که مسئول ستاد لشگر بود، صحبت میکند و جریان را میگوید. شهید سلگی میخندد و باور نمیکند که نیروهای دشمن تا این حد پیشرفت کرده باشند، آقای ناطقی عصبانی میشود و خیلی جدی اعلام خطر میکند، وقتی اینطور صحبت میکند شهید سلگی متوجه اوضاع خطرناک میشود.
این رزمنده دفاع مقدس اضافه کرد: در آن زمان شهید سلگی تازه یک سال بود که هر دو پایش قطع شده و پای مصنوعی گذاشته بود، این مدت زمان برای قرار دادن پروتز خیلی زود است و به همین علت تمام پایش زخمی شده بود. او فرمانده اطلاعات یگان، برادر هادی فضلی، را فرامیخواند و به او دستور میدهد که برای کسب اطلاعات از وضعیت پیشروی دشمن به سمت شهر اسلام آباد حرکت کند. هادی فضلی با ناباوری از شنیدن این خبر که دشمن از سرپل ذهاب که طی هشت سال دفاع مقدس حتی نتوانسته بود آن را بگیرد، عبور کرده و خود را به اسلام آباد رسانده باشد، برای کسب اطلاعات بیشتر که در اصطلاح نظامی از آن به عنوان «حرکت برای اخذ تماس با دشمن» یاد میشود، خود را به نزدیکی شهر اسلام آباد میرساند. هنگام روبرویی با ستون اول منافقان، آنها خودروی او را به رگبار گرفته و وی از ناحیه سر مجروح میشود و وقتی با چشم خود آنها را میبیند، برمیگردد.
وی اظهار کرد: جنایتهایی که منافقان در اسلامآباد مرتکب شدند، در طول تاریخ بشری بینظیر بوده است. در بیمارستان این شهر با توجه به حجم بالای بیماران و مجروحانی که در آنجا بستری بودند، منافقان به بزرگ و کوچک و زن و بچه رحم نکرده و همه را به شهادت میرسانند صحنههای دلخراشی بود که بعد از عملیات آنها را دیدم. در آن شرایط گردان ما خیلی مهمات نداشتیم، هر تیرانداز یک خشاب کلاش و هر تیربارچی یک نوار تیر داشت. از طرفی هم بیشتر نیروها سربازهایی بودند که هیچ تجربه جنگی نداشتند و در شرایطی که ما به سراغ دشمن نمیرفتیم بلکه دشمن داشت به سمت ما میآمد، شرایط سختی را پیش رو داشتیم.
مساواتی افزود: عباس زمانی، فرمانده گردان ۱۵۵، در آن لحظات در موقعیت شهید شهبازی که ما بودیم یک سخنرانی عاشورایی انجام داد، ضمن توضیح موقعیت و شرایط گفت هیچ اجباری برای ماندن و جنگیدن نیست، هر کس میخواهد بیاید بسمالله، اگر کسی نمیخواهد، برود، از آن جمع ۲۰۰ نفره سرباز هفت یا هشت نفر رفتند اما بقیه همه ماندند.
دیدن ماشین به رگبار گرفته شده شهید فضلی و باور هجوم منافقان
مساواتی بیان کرد: در این وضعیت هادی فضلی به سمت اردوگاه برگشت، ما در حال شنیدن صحبتهای آقای عباس زمانی بودیم، ماشین را دیدیم که انگار آبکش شده بود، با هادی رفاقت داشتم، او را در آغوش کشیدم، به من گفت بگو سخنرانی را تمام کند دیگر دشمن رسیده بیخ گوشمان، تا آن لحظه خیال میکردیم آماده شدن ما برای مانور است و برای محک زدن ما این صحبتها زده شده است اما با دیدن ماشین سوراخ سوراخ هادی فضلی و چهره خونینش، تازه برای من مسجل شد که اوضاع خیلی بد است.
وی ادامه داد: سوار ماشین شدیم، وقتی به تنگه رسیدیم تازه فهمیدم چه خبر است، تمام مردم در حال فرار بودند، جایی برای حرکت اتوبوس نبود، اوضاع خیلی بدی بود، همه مردم پیاده و با خستگی زیاد داشتند به سمت کرمانشاه میرفتند زنی که روسری از سرش افتاده بود و فرزندش که از زور خستگی توان راه رفتن نداشت را از دستش گرفته بود و روی خاک کنار جاده میکشید و با خود میبرد.
این رزمنده دفاع مقدس اضافه کرد: یک اتوبوس از بچههای اطلاعات عملیات به پیشنهاد شهید فضلی که به علت جراحت ناحیه سر محاسن بلندش به خون آغشته بود قرار شد در پایین دشت گردنه حسنآباد مستقر شوند. یکی از نیروها به نام علیرضا میرزایی مطلوب به عنوان تیرانداز در بلندی قرار گرفت که با دیدن دشمن شروع به تیراندازی کند و از این طرف به نیروهای خودی خبر بدهد. در همان شرایط شهید فضلی با سعید یوسفی و حاج ولی سیفی در حال صحبت بودند که اتوبوسی را میبینند آنها را نگه میدارند و میبینند عربزبان هستند و از نیروهای ۹ بدر عراق هستند که آنها نیز در این عملیات به نیروهای ایران پیوستند.
اولین شهید «سد ممانعت» در مرصاد
وی اظهار کرد: میرزایی مطلوب بعد از دقایقی مقاومت به شهادت میرسد و به عنوان اولین شهید «سد و ممانعت» نامش ثبت میشود. پس از آن نیروهای ۹ بدر عراق درگیر میشوند. نیروهای ما از تنگه اول عبور کرده و به تنگه دوم رسیدیم، در جایی که به آن ارتفاع کورکور میگویند مستقر شدیم، گروه دیگر در ارتفاع تنگ شیان مستقر شدند ساعت ۲ بامداد روز ۴ مرداد بود، نزدیک نماز صبح شد و بچهها میخواستند با قمقمههای خود وضو بگیرند که گفتم دست نگه دارید و تیمم کنیم، بعضی از بچهها تیمم کردن را بلد نبودند به آنها آموزش دادم، قرار شد نماز را هم با پوتین بخوانند. ساعت پنج بود در حال خواندن نماز بودم، در قنوت چشمم به انتهای جاده افتاد جایی در گردنه حسنآباد که دیدم ماشینهای بسیار زیادی در جاده مارپیچ، مانند ماری در حال حرکت به سمت ما هستند، شاید نزدیک به ۱۰۰۰ خودرو که این تعداد از ماشینها فقط آنچه بود که در افق دید من بود، ۲۰ دقیقه بعد این کاروان به ما رسید، ماشینها نزدیک شده بودند آنها را که دیدم به نظرم غیرعادی میرسیدند ماشینهای استتار شدهای که در بین آنها تعداد کمی ماشین سبز، سفید، آبی بود، به آرم آنها توجه کردم، در ابتدا گمان کردم آرم جهادسازندگی است کمی که جلوتر آمدند فهمیدم آرم منافقان است که کمی شباهت به آرم جهادسازندگی داشت؛ به دنبال کسب تکلیف از عباس زمانی بودیم.
مساواتی خاطرنشان کرد: در عملیات مرصاد کسی فرمان آتش نداد و در اصل همه آتش به اختیار بودیم. تا کاروان منافقان به پای موقعیت ما رسیدند بدون هیچ دستوری تمام بچههای گروه اول و دوم شروع کردن به آرپیچی زدن، خود منافقان باور نمیکردند که اینچنین غافلگیر شوند ماشینها یکی یکی به هوا میرفت شهید داد علی عطاءالهی از سربازانی بود که با وجود نداشتن تجربه جنگی در این صحنه همچون شیر مبارزه میکرد و نقش پررنگی در به درک واصل کردن منافقان داشت. آرام آرام سدی با خودروهای آتش گرفته دشمن ایجاد شد اما تانکهای منافقان از شخم زارهای کنار جاده شروع به حرکت کردند که یکی یکی مورد اصابت گلولههای آرپیجی بچهها قرار گرفتند. بعدها از کیلومتر ماشینها متوجه شدیم که تمام آنها صفر کیلومتر بودند و پس از عملیات به عنوان غنیمت گرفته شدند.
وی تصریح کرد: بعد از مدت کوتاهی مهمات ما تمام شد، گروه منافقان هم به دنبال کسب تکلیف بودند و حرکت خاصی نمیکردند، ما نیروهای لشکر ۳۲ انصار در بهترین موقعیت جاده مستقر بودیم که این فقط کار خدا بود. ساعت ۶ صبح چهارم مردادماه در اوایل درگیری عبدالرضا زمانی فرمانده ما از ناحیه سینه مجروح شد و عملاً مسئولیت گروهان با بنده بود. دوباره منافقان حمله را شروع کردند، پدافندهایی که با آن هواپیما را میزدند مستقر کردند تا بچههای ما را با آن بزنند، جهنمی درست کردند که دیگر کسی نمیتوانست سرش را بالا بیاورد هرچه در توان داشتند پیاده کردند. ما بیشتر آر پیجی شلیک میکردیم، منافقان به صورت مستمر هر نیم ساعت یک بار تکهایی را پیاده میکردند و هنوز موفق به تصرف مواضع ما نشده بودند
این رزمنده دفاع مقدس مطرح کرد: روی جاده از پشت سر ما خودروهای مهندسی خودی در حال زدن خاکریز بود، بچهها گفتند ما را فراموش کردهاند که در اینجا مشغول درگیری هستیم، گفتم احتمال زیاد سنگر بعدی تنگۀ عقبی است. در این زمان صحنهای مثل کربلای ۵ ایجاد شده بود. توپخانه و ادوات ممافقین شروع کردند به شلیک سلاحهای سنگین. خیلی از بچهها زخمی شده بودند من هم از ناحیه دست راست مجروح شدم.
مساواتی در ادامه بیان کرد: دیدم خبری از شلیکهای دادعلی نیست، صدای رگبار قطع شده بود و دومین شهید مقاومت همدان در مرصاد هم عطاءاللهی شد، نزدیک ۸ صبح چند فروند هلیکوپتر که بعداً متوجه شدیم امیرسپهبد شهید صیاد شیرازی در آن بوده است، برای شناسایی موقعیت آمدند و به سمت ستون منافقان شلیک کردند و تعداد زیادی از خودروهای آنها را منهدم کردند. حدود یک ساعت بعد منافقان خسته شدند و دیگر حرکتی از سوی آنها ندیدیم.
وی ادامه داد: ساعت ۱۰ صبح روز ۴ مردادماه بود که نیروهای سایر یگانهای سپاه مثل تیپ ۱۲ قائم سمنان به ما اضافه شدند، در همین زمان با بیسیم به ما هشدار دادند که از بالای سرمان منافقان دارند میآیند منافقان از طرف ارتفاعات شروع به حرکت کرده بودند تا از بالای سر، ما را غافلگیر کنند افق دید ما فقط ۱۰۰ تا ۲۰۰ متر بالاتر از خودمان بود و به خاطر همین آنها را نمیدیدیم. قرار شد به طرف خاکریز اول و به سمت عقب حرکت کنیم. به عنوان آخرین نفر به خاکریز برگشتم، سعی کردیم پیکر شهدا و مجروحان را به عقب برگردانیم ساعت حدود ۱۱ به خاکریز رسیدم با شهید مصطفی طالبی فرمانده گردان مسلم بن عقیل ملایر رو به رو شدم حالا ۴ گردان در تنگه مستقر شدند و آن موقع شهید همدانی نیز خود را به صحنه رسانده بود.
وی با بیان اینکه شهید بهرام مبارکی از فرماندهان شهید این عملیات که رخ به رخ با منافقان در ارتفاع تنگ شیان حضور داشت به شهادت رسید، اعلام کرد: تعدادی از هواپیماهای پایگاه شهید نوژه در ساعت ۱۱ عقبه منافقان را بمباران کردند و تلفات وخسارات سنگینی به منافقان وارد کردند. از اواخر ۴ مردادماه درگیری به پشت خاکریز در تنگه اول چهارزبر منتقل شده بود و رزمندگان گردانهای ۱۵۷، ۱۵۱، ۱۵۶، ۱۵۹ و ۱۶۰ جانانه در برابر تهاجم منافقان مقاومت کردند.
مساواتی اعلام کرد: دستور عملیات مرصاد در روز پنجم مردادماه صادر شد و رزمندگان گردان ۱۵۳ به فرماندهی سردار شهید مهدی ملکی در این حماسه حضور داشتند. به خاطر این حماسه که منجر به شهادت ۴۰ نفر از رزمندگان گردان ۱۵۳ گردید، این روز به نام تویسرکان ثبت شده است. بامداد روز ۶ مرداد در ادامه عملیات مرصاد رزمندگان گردان ۱۵۵ حضرت علی اصغر(ع) ارتفاع تنگ شیان را پاکسازی کرده، به تنگه دوم رسیدند و منافقان مجبور به عقبنشینی شدند. عملیات تعاقب را نیز رزمندگان گردان ۱۵۲ نهاوند انجام داده و تا گردنه حسنآباد منافقان را عقب راندند. شهید مهدی ملکی تپهکبودی، فرمانده گردان ۱۵۳، دو تن از معاونان گردان ۱۵۷ حبیب بن مظاهر به نامهای رمضان مصباحی و محمد شیخ بابایی در این مرحله به شهادت رسیدند.
وی بیان کرد: دشمن بامداد روز ششم بمباران بسیار شدیدی در دشت حسنآباد انجام داد که شهید هادی فضلی با همان وضعیت جراحتی که داشت در این منطقه به شهادت رسید. تا روز ۶ مرداد ۱۲۳ نفر از رزمندگان لشکر انصارالحسین(ع) در این عملیات به شهادت رسیدند و حدود ۲۰۰ تا ۳۰۰ نفر نیز مجروح شدند.
وی اضافه کرد: در نهایت در این روز دشمن با تلفات بسیار زیاد، نزدیک به 1500نفری که به جا گذاشت، با فضاحت کامل به عقب برگشت. در این عقبنشینی منافقان حتی پلهای موجود را پشت سر خود تخریب کرده بودند که نیروهای ایرانی آنها را دنبال نکنند. حجم جنازههای منافقان آنقدر زیاد بود که به جز تدفین دستهجمعی نمیشد کاری انجام داد. هشتم مرداد نیز پاکسازی روستاهای اطراف شهر اسلامآباد توسط حدود ۲۰ گردان از نیروهای بسیجی همدان به وقوع پیوست. این نیروها با شروع عملیات مرصاد از سپاه استان به لشگر انصارالحسین(ع) اعزام شده بودند.
مساواتی در ادامه گفت: حجم نیروها آنقدر زیاد بود که از روز دهم مردادماه آنها را به همدان برگرداندند، وقتی مردم احساس کردند دشمن تا این حد ناجوانمردانه بعد از پذیرش قطعنامه در حال جنایت است برای حضور در جبههها پای کار آمده بودند. منافقان با این عملیات چهره واقعی خود را نشان عموم مردم دادند و مشخص شد که هیچ چیز جلودار جنایتهای صدام نیست. عملیات در جبهههای جنوب هم به لطف خدا موفقیتآمیز بود و در جبهه غرب، هم عراقیها کامل در خاک خود بودند و ما هم در مرز مستقر بودیم. اگر مقاومت لشکر ۳۲ انصارالحسین(ع) نبود در کرمانشاه و همدان باید با دشمن درگیر میشدیم.
اجرای طرح آتشبس
وی اظهار کرد: در نهایت ۲۹ مردادماه طرح آتشبس با حضور نیروهایی از سازمان ملل که برای اولین بار آنها را میدیدیم برقرار شد. با این وجود حضرت امام(ره) تأکید داشتند که ما در شرایط نه جنگ و نه صلح هستیم، از آنجا که نفس عراق هم در این هشت سال بریده شده بود و بسیاری از امکانات خود را در جنوب از دست داده بود، به این آتشبس تن داد و دیگر تحرکاتی از سوی آنها دیده نشد، منافقان هم در این عملیات به اضمحلال کشیده شده بودند. سال ۸۷ همدان مراسمی برگزار شد که در این یادواره نیز محسن رضایی گفت “من به جرأت می گویم ۱۲۳ شهید همدان در عملیات مرصاد شهدای پیروزی جمهوری اسلامی بر ارتش صدام بودند که به نوعی در انتهای دفاع مقدس مانند تیر خلاص به ارتش عراق بود”.
انتهای پیام