این شاعر و مدرس ادبیات در گفتوگو با صلح خبر، درباره کیفیت کتابهای درسی ادبیات در انتقال غنای ادبیات فارسی و کمک به آموزش زبان و رسمالخط صحیح فارسی به کودکان و نوجوانان اظهار کرد: مشکل از خود کتابهای درسی ادبیات نیست، مشکل از ساختار آموزش است که تعداد کتابها زیاد و حجمشان سنگین است. از همه مهمتر اینکه آموزش، امتحانمحور و کنکورمحور است. برای همین اصولا درسی مثل ادبیات فدا میشود. به خاطر اینکه درس ادبیات و اصولا ادبیات در درجه اول ذوق و علاقه است و معلم ادبیات باید با متنی کار کند که ذوق و علاقه خود معلم را برانگیزد و بتواند لذت ادبیات را به اشتراک بگذارد.
توکلی با بیان اینکه فرق تدریس ادبیات با بقیه دانشها در این است که پیش از اینکه دانسته را منتقل کرد باید حس را منتقل کرد، گفت: معلم باید لذتی را که از متن ادبی میبرد به دانشآموز منتقل کند تا دانشآموز هم از آن لذت ببرد و نسبت به موضوع ادبیات کنجکاو شود، این مدل تدریس مقداری معلممحور است، اگر من با متنی که خودم از آن خیلی لذت بردهام سر کلاس بروم و آن را درس بدهم، بازده چندین برابر است اما وقتی من به متن علاقهای ندارم و صرفا به خاطر اینکه متن کتاب درسی است آن را میگویم، بازده پایین میآید.
او افزود: حالا اگر قرار باشد از آن متن امتحان گرفته شود، باز هم بازده کمتر میشود، اگر قرار باشد دانشآموز از آن متن تست کنکور هم بزند، باز هم بازده بیشتر پایین میآید. این است که دانشآموز ۱۲ سال در آموزش و پرورش فارسی و ادبیات دارد اما یک متن معمولی – نه «گلستان»، «بوستان» و «تاریخ بیهقی» – را نمیتواند درست بخواند. بخشی از این به خاطر همین است که اساسا با این ساختار آموزشی ما ادبیات درس نمیدهیم، ما مجبوریم کتاب رسمی ادبیات فارسی را که به ما دادهاند، در یک زمان محدود و با المانهای از پیش تعیینشده امتحان و خصوصا کنکور درس بدهیم.
این مدرس ادبیات همچنین اظهار کرد: عملا ما ادبیات درس نمیدهیم؛ ما آرایه، دستور زبان و نکتههای قرابت معنایی را سر کلاس درس میدهیم. ادبیات درس دادن یعنی کلاسهای فوق برنامه؛ من در کلاسهای فوق برنامه ادبیات در این ۲۱ سال که امسال میشود ۲۲ سال، کلاس ادبیات داشتهام، آنجا یک قصه از سالینجر بردم، چون خودم با این قصه زندگی کردهام آن را با بچهها خواندم و دانشآموز از آن لذت برد و اصلا با همان یک بار داستان خواندن من به داستان خواندن علاقهمند شد. پس در این ساختار کتابمحور نباید چوب را بر سر گروه تالیف و تدوین کتابهای درسی بکوبیم. این ساختار میتواند معلممحور باشد یا کتابهای متنوعی برای تدریس ادبیات طراحی شود. کتاب درسی ادبیات باید برای دانشآموزی که در تهران درس میخواند یک جور و برای دانشآموزی که در آذربایجان است، یک جور دیگر طراحی شود.
زهیر توکلی سپس با بیان اینکه مشکل از کتاب نیست، بلکه مشکل از کتاب نخواندن است، گفت: نه معلمان ادبیات ما کتاب میخوانند، نه دانشآموزان و نه والدین. درس ادبیات درسی نیست که حتی اگر کتاب درسی عالی درس داده شود، دانشآموز چیزی از ادبیات بفهمد. ادبیات چیزی است که دانشآموز باید خودش کتاب بخواند. اصلا انتظار نداریم که دانشآموز ما «گلستان»، «بوستان» و «تاریخ بیهقی» بخواند، میگوییم کتاب؛ «هری پاتر»، «هابیت»، «ارباب حلقهها» و همین کتابهای ژانر وحشت را هم بخواند باز برای ما غنیمت است اما همین را هم نمیخوانند. ما خیلی کم دانشآموز کتابخوان داریم و این کار را خیلی سخت میکند.
او ادامه داد: یکسری چیزها پایهای است؛ تا آموزش و پرورش و ساختار فرهنگ ما متحول نشود، نمیتوانیم انتظار داشته باشیم و همه تقصیرها را متوجه گروه تدوین و تالیف کتابهای درسی و کتاب درسی کنیم که این نقص برای کتاب است. نه، نقص برای کتاب نیست؛ من رک و پوستکنده میگویم که نقص دانشآموزان ما در اینکه با ادبیات مانوس نیستند، ادبیات نمیفهمند و به ادبیات علاقهای نشان نمیدهند این نیست که کتاب درسی خوب یا بد تالیف شده، این است که اینها اصلا اهل کتاب خواندن نیستند.
زهیر توکلی سپس نظر شخصی خود را درباره کیفیت کتابهای درسی ادبیات، چنین اعلام نمود: اگر من بخواهم سلیقه شخص خودم را بهعنوان یک معلم ادبیات درباره کتابهای درسی ادبیات دبیرستان بگویم این است که متنها عموما دلچسب من نیست؛ کل قضیه این است. اما این سلیقه شخص من است و من نمیفهمم که اینها چرا اینقدر سلیقهشان خنک و یخ است. متنی که با دل آدم بازی کند و آدم از خواندن و تدریس آن لذت ببرد در کتابها کم است. حالا این را که چرا اینطور است باید بروید از خودشان بپرسید. اما بخشی از آن برای این است که دست اینها باز نیست، کتاب واحد است و باید برای کل استانهای کشور تالیف شود؛ از پایینترین کیفیت آموزشی گرفته تا بالاترین. پس باید مقتضیات اینها را هم نگاه کرد.
او با اشاره به محدودیتهای تالیف کتابهای درسی ادبیات گفت: محدودیتشان این است که میخواهند یک کتاب را برای اقصی نقاط کشور با سطوح مختلف تالیف کنند. محدویت دوم این است که نمیتوانند به خاطر خط قرمزهای ممیزی با دست باز و به راحتی هر متنی را بیاورند، این هم مشکل دیگری درست میکند. مشکل دیگر این است که اصولا این روزها تعریف ما از ادبیات، ادبیات داستانی است و نه شعر. اما اینها هنوز این را متوجه نشدهاند. داستان، داستان کوتاه و حکایت باید بیشتر در کتاب درسی باشد. دانشآموز را باید از منظر حکایت و قصه وارد دنیای ادبیات کنیم، حالا چه داستان کوتاه امروزی و چه داستانهای قدیمی. اما هنوز همان طرز تلقی گذشته وجود دارد و کتابها کاملا موضوعبندی است؛ ادبیات جنگ، ادبیات تعلیمی، ادبیات تغزلی و … . بر اساس این فرمولها کار میکنند و به نظر من این موضوعبندی شاید برای کتاب درسی دوره دبیرستان خوب باشد ولی برای راهنمایی و دبستان باید جهتگیری کاملا در راستای جذابیتبخشی و ایجاد انگیزش باشد، حتی در دوره دبیرستان هم. یعنی متنی انتخاب شود که در صورت تدریس آن انگیزش و کنجکاوی برای دانشآموز ایجاد شود تا خودش برود ادبیات بخواند و این به نظر من از مدخل ادبیات داستانی ممکن است.
انتهای پیام