صلح خبر، گروه استانها – محمدحسین عابدی: شب یلدا به نیمه رسیده است کسی در خیابانها نیست شاید در خیابان ۲۲ بهمن جز یک شیرینی فروشی، یک سوپرمارکت و یک داروخانه دیگر نتوان چراغ روشنی یافت اما یکجا در این میانه است که بهدوراز انار دانه شده و هندوانه شب یلدا، رنگ و بوی کار و خدمت را به خود میبیند آنهم دور از خانه و کاشانه.
ایستگاه آتشنشانی شاهرود میزبان مردانی است که خدمت را در لباس ققنوسها تجربه میکنند آنهم بی یلدا، بی عید، بی تعطیلی و حتی بی خانواده؛ امشب خیلیها کنار خانوادههایشان هستند و درازترین شب سال را جشن میگیرند حافظی میخوانند و روایتی میشنوند، اناری دان میکنند و ترس سفید بودن هندوانه قاچ نشده را جلوی مهمانان با لبخندی بر لب تجربه میکنند اما آتشنشانان بیادعا آمادهبهکار در لباس رزم مهیا هستند تا اگر حادثهای پیش آمد اعزام شوند.
خیابانهای خلوت یلدا
از بیرون همهچیز سوتوکور است مثل کف خیابان اما سمت چپ جلوی دفتر درست همانجا که نوشتهشده ورودممنوع، چندنفری حضور دارند یکیشان برای استقبال میآید و سپس دعوت برای حضور در جمعشان آنهم درست در موقع شام و آن جمله معروف شاهرودیها که هر کس سر شام میرسد مادر زنش او را خیلی دوست دارد!
چهار نفر هستند آمادهباش در لباس منقوش به لوگوی سازمان امداد، نجات و آتشنشانی وقتی موقع صحبت میشود همهشان پیشکسوت پایگاه را نشان میدهند مصطفی یونس آبادی که ۱۳ سال سابقه کار دارد درباره شب یلدا و خدمت در لباس آتشنشانی میگوید: آنقدر شبهای یلدا سرکار بودهایم که دیگر حسابش از دستم دررفته است نمیتوانم بگویم چند سال است یلدا را کنار خانواده نیستم چراکه درواقع کمی محاسبهاش دشوار است.
مصطفی میگوید: سالهایی که در مناسبتهایی مانند یلدا، نوروز، ۱۳ بدر، تاسوعا و عاشورا و شبهای قدر و رمضان خانهمان بودهایم تعدادشان آنقدر کم است که به یادمان مانده نه آنهایی را که نبودهایم! اما بههرحال خدمت در لباس آتشنشانی در لحظه ممکن است به نجات جان یک شهروند بینجامد.
خاطرات تلخ هستند
از او میپرسم آیا خانوادهات با شغلت کنار آمدهاند و اینکه در این لحظه که ساعت ۲۱:۳۰ شب یلداست آنها کجا هستند، میگوید: منزل پدرخانمم هستند اما درباره شغلم باید بگویم خیر؛ هنوز بعد از ۱۳ سال من بهنوبه خودم معتقد هستم خانوادهام با شغلم کنار نیامده است چراکه این شغل دشواریهای زیادی دارد.
درباره خاطراتش میپرسم و معتقد است این شغل آنقدر دشواری دارد که غالباً خاطراتش هم تلخ هستند و چیز جالبی در ذهن آدم نمیماند اما بعضاً موارد عجیبی نیز رخ میدهند که شاید خارقالعاده باشند مثلاً گیرکردن گاو در یک چاه که سال گذشته با آن روبرو بودیم و یا فردی که در استخر کشاورزی شنا میکرد ولولههای انتقال آب آن را به درون خود کشیده بودند و وی را ۱۵۰ متر در درون خود بلعیده بودند که شاید در جهان چنین اتفاقی بیسابقه باشد در زمره خاطرات ما است.
معنای دیگری از استراحت
دیگر پیشکسوت اینجا حبیب اکبریان با ۱۱ سال سابقه کار است هیکلی و ورزیده دارد، قدی بلند با موهای روشن میگوید یک فرزند دارم و اینکه آیا میگذارم در آینده آتشنشان بشود یا خیر؟ باید بگویم خودش اگر علاقه داشته باشد میپذیرفتم، او همچنین میگوید: دوری از خانواده جزئی از شغلمان است یعنی روزی که لباس خدمت را بر تن میکنی قطعاً این موارد را نیز باید بپذیری.
حبیب میگوید: ما همیشه آرزو میکنیم که هیچگاه اتفاقی رخ ندهد و ما مجبور به عملیات نشویم اما حضورمان برای زمانهایی است که ممکن است حادثهای رخ دهد و ما مجبور به عملیات شویم، از او میپرسم شیفتهایتان به چه شکل است و توضیح میدهد ما ۲۴ ساعت کار میکنیم و ۴۸ ساعت استراحت اما استراحتمان به این معنی نیست که کاملاً از کار فارغ هستیم اگر موردی پیش بیاید بلافاصله به کار دعوت میشویم مثلاً اگر بارندگی باشد و مجبور به کار باشیم و یا حادثهای رخ دهد بههرحال باید آمادهباش باشیم.
وی درباره حوزه خدمتیاش نیز میگوید: حوزه شهری شاهرود تقسیمبندی شده است اینجا چهار ایستگاه دارد که وظیفه هرکدامشان معلوم است این ایستگاه از کال شاهرود تا شهرک گلها، خیابانهای ۲۲ بهمن و بالادست را دارد، محدوده خدمتی ۳۰ کیلومتری اما اگر مثلاً در امیریه نیز اتفاقی رخ دهد که نیاز به پشتیبانی ما باشد، اعزام میشوم.
آموزشها خوب هستند
دیگر آتشنشان این جمع جوانی به نام حسین حسین پور است نامش را قبلاً شنیدهام از مقام آوران مسابقات آتشنشانی است و بدنی بسیار ورزیده دارد، معلوم است ورزشکاری در خونش ریشه دوانده است، میگوید: ما در سالهای گذشته نیز مقامهای خوبی در رشته آتشنشانان آوردیم امسال هم که شاهرود میزبان بود خدا را شکر، مردم از رتبههای کسبشدهمان راضی هستند.
از او نیز درباره شغلش میپرسم و میگوید: ۹ سال سابقه کاردارم و غالباً اعیاد و مناسبتها را در محل خدمتی حضور دارم، از سوی دیگر اما معتقد هستم آتشنشانی هرلحظهاش عبادت و خدمت است چراکه میتواند جان خلق را نجات دهد اما این نگاه مردم از بیرون به آتشنشانی است که ما را قدری اذیت میکند هر کس ازاینجا گذر میکند میگوید آتشنشانان مدام در حال استراحت هستند و یا والیبال بازی میکنند درحالیکه اینگونه نیست و ما هرلحظه از شغلمان ممکن است روز پایان زندگیمان باشد.
وی درباره امکانات و تجهیزات نیز، میگوید: بهترین آموزشها را میبینیم در اینجا فردی باتجربه حضور دارد که تمام آموزشها را به ما میدهد برای مثال امروز تمام تکنیکهای مدرن آمریکا نیز به ما منتقل میشود و ازنظر تجهیزات هم باید بگوییم وضعیت بسیار خوبی به نسبت خودمان داریم یعنی امروز شاید ازنظر امکانات از برخی شهرهای همجوار نیز در رده بهتری باشیم اما بازهم تأکید میکنم به نسبت شهر شاهرود امکانات خوبی داریم نه در سطح جهانی.
خودم در دام حادثه افتادم
جوانترین عضو این جمع مرتضی عرب نجفی است نامش سردار شهید عرب نجفی را یادآور میشود که احتمالاً از تبار کلاته خیج، شهر سرداران شهید باشد او ۴.۵ سال سابقه کار دارد و زمانی که درست یک ماه از خدمتش میگذشت ازدواجکرده است او میگوید: تمام این چهار سال و نیم، اعیاد و مناسبتها را سرکار بودم و هیچوقت نتوانستم در بین خانواده باشم.
از او درباره خاطراتش سؤال میکنم و میگوید: یکبار برای خودم درست در روز قبل از ۱۳ بدر اتفاقی رخ داد که این بار خودم کانون حادثه بودم حتی باعث شد آسیب شدیدی نیز از ناحیه ساق پا ببینیم و مدتها پایم در گچ بود که یک خاطره عجیب برایم رقم زد، آتشنشانی که خود، دچار حادثه شد!
دل پردردی هم دارند این آتش نشانان هرچند معتقد هستند وضعیتشان خوب است اما مشکلاتی هم دارند، یونس آبادی میگوید: ضربالمثلی بین ما آتشنشانان است که میگوییم شغلمان بیرونش مردم را کشته و درونش خودمان را! امکانات و رسیدگیها خوب هستند اما چه کسی را میتوانید پیدا کنید که بگوید ۱۰۰ درصد از شغلم راضی هستم؟ ما نیز مشکلاتی داریم و با این گرانیهای اخیر و با این حجم و ساعت کاری دشوار زندگیمان بهسختی میگذرد.
تغییر نگاه مردم
عرب نجفی اما میگوید: نگاه مردم به کمی ما را اذیت میکند آتشنشانان اقشاری نیستند که صبح تا شب در گوشه بنشینند و تلویزیون ببینند و یا در حیاط والیبال بازی کنند ما با آغاز ساعت کاری تماماً تمرینهای روزانه و چکاپ وسایلمان آغاز میشود و تا ساعتها طول میکشد این روند هرروز است و اگر حوادث هم رخ دهد که مأموریتها هستند که باید انجامشان دهیم همچنین از مردم میخواهیم بیشتر قدرمان را بدانند آتشنشانی شغلی بسیار دشوار است.
اکبریان میگوید: بسیاری فرزندان ما عاشق شغل آتشنشانی هستند حتی درودیوار اتاقشان پر است از عکسهای آتشنشانی اما حقیقت امر این است که این شغلی بسیار دشوارتر ازآنچه تصور میکنید است حسین پور در تکمیل حرف او میگوید: برخی میگویند تصوری که از شغلتان داشتید همین است یا خیر؛ باید بگویم اصلاً تصوری نمی توان درباره مشقات شغل آتش نشانی داشت لذا ما معتقد هستیم باید بیشتر به آتش نشانان بها داد که همیشه از خانه و خانواده هایشان دور هستند.
شامشان کم کم سرد میشود در ملغمه تعارفات برای حضور داشتم در زمان شامشان کم کم خارج می شوم، سکوت اینجا همیشه پابرجا نیست، ممکن است هر لحظه اسکرمبل به صدا در آید، ممکن است هر لحظه نیاز شود مصطفی و حبیب و حسین و مرتضی به مکانی که نمیدانند کجاست، فراخوانده شوند تنها کاری که می توان در این شب یلدا برایشان کرد آرزوی سلامتی و موفقیت است.