به گزارش مجله تصویری صلح خبر یک هفته و چند چهره؛ گناهِ رشیدپور و افت فردوسیپور صلح خبر – ایمان عبدلی: حسین کیانی یا (عقیم هقته) توقیف غافلگیر کننده نمایش «روز عقیم» در میان اهالی هنر سرو صدای زیادی به پا کرد، هر چند که در میان مخاطبان ما در صلح خبر خیلی به چشم […]
به گزارش مجله تصویری صلح خبر
یک هفته و چند چهره؛ گناهِ رشیدپور و افت فردوسیپور
صلح خبر – ایمان عبدلی:
حسین کیانی یا (عقیم هقته)
توقیف غافلگیر کننده نمایش «روز عقیم» در میان اهالی هنر سرو صدای زیادی به پا کرد، هر چند که در میان مخاطبان ما در صلح خبر خیلی به چشم نیامد! این که چرا این اتفاق انقدر حاشیه ساز شد، شاید دو دلیل عمده داشت.
دلیل اول این که حسین کیانی از جمله کارگردان های صاحب سبک در فضای نمایش امروز ایران است. او در حوزه ی تاریخ اجتماعی تسلط قابل تحسینی دارد و می داند که چطور از نشانه های تاریخی برای بارور کردن متن نمایش هایش استفاده کند. پیش تر هم این کار را کرده بود و اصلا اگر وزن و وجاهتی دارد به خاطر سبک منحصر به فردی است که دارد و توانسته به هماهنگی خوبی در فرم و محتوا برسد.
مساله مهمتر میشود وقتی که بدانیم تعداد حسین کیانیها در فضای نمایشی امروز کم است و تئاتر ملغمهای از سلبریتی بازی، نقدهای ژورنالیستی و اداهای شبه روشنفکری و البته کمی هم کارهای با آبرو شده است. یک روز الیور توئیست با معجونی از موزیک و دکور عمیق و پروپاگاندای تبلیغاتی خوب می فروشد(اتفاق بدی هم نیست)، روز دیگر چند هنرور تلویزیونی همزمان با یک سریال شبانه جذابیت خودشان را در سالن های تئاتر عرضه می کنند. نه که این ها بد باشد، اما خب از ذات اصلی تئاتر کمی دور است. کیانی اما در چنین شرایطی غنیمت است. او سنت و تاریخ و مذهب و حتی گاها اسطورهها را در خدمت روشنگری و تکان ذهنی می آورد.
تلاقی انقلاب و ساکنین قلعه زاهدی، خب معلوم است که احتمالا تنش زا خواهد شد. این را ما می دانیم که در جامعه ای با خط قرمزهای غیرقابل پیش بینی زندگی می کنیم و حتما حسین کیانی و گروهش هم می دانستند، منتهی نه که دنبال رسانه ای شدن و دردسر باشند، کما این که کیانی اهل ادا و اطوارهای روشنفکر مآبانه نیست و حتی از ظاهرش می شود فهمید که مشق خودش را می نویسد. اما این که چرا با چنین علمی دست به اجرای چنین نمایش جسورانه ای زده، شاید از جهت باشد که نام تئاتر را زنده کند.
به هر حال «روز عقیم» حتی در نامگذاری هم جسارت ستودنی دارد، روزی که هیچ دعایی برآورده نمیشود و معضلات اجتماعی نظیر سوژه نمایش به زیر فرش ناکارآمدی هدایت می شود و برخی معضلات از «علنی محدود» به یک «غیرعلنی نامحدود» هدایت می شود، نمایشی اجتماعی اصیل شاید همین «روز عقیم» باشد، با چهار تا جفتک و شوخی جنسی دو تا سلبریتی رو فلان صحنه ی اجرا فقط سوپاپ سازی می کنیم و کسی تکان ذهنی نخواهد داشت، کیانی و گروهش خیلی هزینه دادند اما شاید ذات تئاتر را یادمان آوردند، هر چند توقیف شده باشد. این روز اتفاقا با توقیف هم عقیم نشد. چه چیزی بیشتر از این؟
کودکان کار بروجردی یا (تناقض هفته)
انتشار تصاویر کودکان کار بروجردی که دستگیر شدند و البته در جایگاه مجرم قرار گرفتند، واکنش های زیادی داشت. احتمالا این ماجرا ختم به خیر میشود، اما مساله فقط کودکان کار بروجردی نیست. الا ماشالا کودک کار در همین تهران سر هر چهارراه و کوی و برزن وجود دارند. چند لحظهای که پشت چراغ قرمز معطل شوید، یکی شیشه اتومبیل تمیز می کند، یکی گل نرگس می آورد و دیگری رسما گدایی می کند. ما مردم اما در مواجه با آن ها به شدت متناقض عمل می کنیم و این واکنش نسبت به مجرم تلقی کردن آن ها هم در درجه اول واکنش نسبت به تناقضات درونی خودمان است.
از سال های انقلاب و جنگ گذشتیم و حواسها دوباره به معضلات اجتماعی و زشتی های شهری جلب شد، این بار بساط ترحم طلبی (در شکل کودکان کار و معضلات این چنینی) سازمان یافته و هدف دار کار می کرد. به هر حال تجربیات چند دهه ترحم طلبی توسط کودکان و زنان و معلولان در سطح شهرها، آن ها را تحت لوای مافیایی قرار داده بود که تصمیم گرفته بود به این ثروت عظیم معطل سر و شکلی بدهد.
از پس این تغییرات آن جامعه ای که داشتههای خودش را بی چشمداشت در اختیار گدایان آشکار و کودکان کار (به نوعی گدایان پنهان) قرار می داد، جور دیگری عمل می کرد و حتی حس می کرد مورد سواستفاده و تعرض قرار گرفته. از آن افراط در ستایش فقر به تناقضی رسید که تجربه ای تاریخ پشتش بود. در واقع همین امروز هم نسل های اول و دوم انقلاب کنش مثبت تری نسبت به کودکان کار و گدایان علنی دارند و کمتر دست رد به سینه آنها می زند، اما نسل سوم و چهارم نه تماما اما عمدتا کمک کردن و خریداری خدمات آنها را نوعی نون دادن به یک مافیای اقتصادی تلقی می کنند.
حالا هر چه که بیشتر می گذرد و با توجه اتفاقاتی که در عرصه های فرهنگ ساز افتاده کمک به کودکان کار و دستفروش ها از سوی نهادهای رسمی تقبیح می شود و تاثیر خودش را هم می گذارد.. تغییرات اجتماعی وسیع و اتفاقات ریز و درشت سبب ساز تناقض و انفعال ما نسبت به رسوبات اجتماعی شده، اما چیزی که واضح است این که وقتی که به متهم تلقی شدن آنها واکنش نشان می دهیم، در واقع همزمان با پس زدن خدمات اجتماعی آنها، علت را هم درست کشف کرده ایم. از نهادهای نظارتی و کنترل کننده گله مندیم که نتوانستند در تمام این سال ها وظایفشان را خوب انجام بدهند. در واقع واکنش به بازداشت کودکان کار بروجردی یک هوش اجتماعی قابل تحسین پشت خودش داشت. مردمی که شاید مشتری خدمات مریض کودکان کار نباشند اما آن ها را معلول می دانند و دقیقا علت نابسامانی ها را پیدا کردند. از دهه بیست خورشیدی تا امروز چیزی نزدیک به هشتاد سال گذشته، این تغییرات رفتار جمعی امیدوارکننده است، اگر که تند و رادیکال نشود.
رضا رشید پور یا (مجری هفته)
مصاحبه رئیس جمهور با رضا رشیدپور در عین شگفتی بیشتر از آن که درباره روحانی باشد، درباره رشیدپور شد. پس از پایان مصاحبه عمده تحلیل ها و گفتوگوهای ژورنالیستی بیشتر درباره رشیدپور گفتند و نوشتند و این خودش به تنهایی می تواند ثابت کند که وزن مصاحبه کننده و مصاحبه شونده، اصلا برابر نبوده!
هفته قبل هم نوشته بودیم که روحانی زیرکی های که دارد هیچ رئیس جمهور دیگری نداشته. او نه به اندازه رئیس دولت اصلاحات محافظه کار است و نه به اندازه احمدی نژاد بی پرواست. او پس از یک ماه پر اتفاق؛ از زلزله تا اعتراضات و در حالی که جامعه به شدت منتظر شنیده حرف هایی تازه است، به ظاهر ریسک مقابل رشید پور نشستن را می پذیرد، از این رو که صرف همین پذیرش کمی افکار عمومی را آرام میکند. افکار عمومی در ابتدا گمان میکند قرار است طرحی نو در بیفتد، غافل از این که صرف وجود یک مجری خبرساز وقتی زمینه هایی فراهم نباشد، تحولی به وجود نمیآورد.
با مرور سریع نکات بالا در مییابیم که اصلا رشیدپور در این میان کارهای نیست و سیل خواستههایی که به سمتش سرازیر می شود جاه طلبانه است، کما این که حتی لری کینگ و اپرا وینفری هم نمی توانند بار مطالبات مردم را مقابل اوباما و ترامپ به دوش بکشند، ساختار رسانهای ناقص و فضای محدود و تعریف شده که دائما در جهت مرعوب شدن اهالی رسانه مقابل مدیران و حتی سلبریتی هاست برای رسانهایها توانی نمی گذارد. در چنین ساختاری آدم مناسب چنین مصاحبه های پرورش پیدا نمی کند.
یکی سواد دارد و جسارت ندارد، دیگری جسارت دارد و سواد ندارد، یکی دیگر هم جفتش را ندارد و اصلا مال دنیای دیگری است. این بازی اگر یک برنده داشت فقط دولت روحانی بود که بازهم توانست از گذر دیگر کم هزینه عبور کند، اگر که البته شایعات عبور اصلاح طلبان از دولت روحانی خیلی صحت نداشته باشد، آن چه که محمدعلی ابطحی نوشت در نقد مصاحبه روحانی، شاید شروع یک جریان نامطلوب برای روحانی باشد.
عادل فردوسی پور (افت هفته)
نامه ای برای یک عادل فردوسی پور که کم کم ناامیدمان می کند!
حدود چهار یا پنج سال پیش بود که قول دادید با توجه به جایگاه و آنتنی که دارید دست مربیان دلال و داوران رشوه بگیر را رو کنید، یادتان می آید؟ قرار بود چند برنامه نود در فصل تعطیلی لیگ عالی به صورت اختصاصی دست های پشت پرده را رو کند، چقدر هم خوب شروع کردید. از لیگ دسته اول و نتایجی که در بیرون زمین تعیین می شد برق از سرمان پریده بود. چیزهایی شنیده بودیم اما نمی دانستیم تا این حد نتایج دستکاری می شود. هفته دوم رسید قرار بود به لیگ عالی برسید، اتفاقا آن زمان یکی از تیم های رنگی پایتخت هم در مظان اتهام بود. می گفتند مربی آن تیم با داوران رفاقت های بودار دارد و نتایج تحت تاثیر قرار گرفته است هر چه از برنامه می گذشت، بحثهای انتزاعیتر و کلیتر میشد. برنامه در کمال ناامیدی تمام شد و نه هیچ فاش گویی رخ داد و نه…دست دلال ها رو نشد یا نتوانستید یا هر چی! نتیجه آن نبود که از شما توقع داشتیم، آن شب به شدت ناامید شدیم وقت عمل بود، سر بزنگاه همان شب بود.
اما می دانید واقعیت چیست؟ مدت هاست که دیگر آن فردوسیپور سابق نیستید. زور روزمرگی انگار به برنامه تان غالب شده و نمیشود این افت فاحش را تحمل کرد. شاید با یک مصداق بهتر باورتان شود؛کدام رسانه در کجای دنیا یک گفت و گوی خصوصی را (طارمی و هدایتی) را علنی می کند؟ اجازه گرفته اید؟ بله گرفتید! اما روی آنتن جای اجازه گرفتن است؟
به نظر می رسد میخواهید برنامه را روی بورس نگه دارید. خوب میدانید و خوب میدانیم این برنامه ای که برای طارمی رفتید صرفا چند روز خوراک روزنامهها را جور میکند؟ کل این کنش های شما چه قفلی باز کرد؟ اصلا می شود بی توجه به زمین و قابلیت هایش، هر نوع محصولی را کاشت و توقع درو داشت؟ زمین رفتار طرفداران فوتبال در ایران (اینجا تراکتوریها و استقلالیها) بارور نیست که به پیج فیفا حمله می کنند! این محصول افشاگری نیم بند برنامه شماست آقای فردوسی پور…
منبع : Bartarinha