امروز: چهارشنبه, ۵ اردیبهشت ۱۴۰۳ / قبل از ظهر / | برابر با: الأربعاء 16 شوال 1445 | 2024-04-24
کد خبر: 218815 |
تاریخ انتشار : 13 بهمن 1396 - 17:20 | ارسال توسط :
ارسال به دوستان
پ

به گزارش مجله تصویری صلح خبر یک هفته و چند چهره؛ گناهِ رشیدپور و افت فردوسی‌پور صلح خبر – ایمان عبدلی: حسین کیانی یا (عقیم هقته) توقیف غافلگیر کننده نمایش «روز عقیم» در میان اهالی هنر سرو صدای زیادی به پا کرد، هر چند که در میان مخاطبان ما در صلح خبر خیلی به چشم […]

به گزارش مجله تصویری صلح خبر

یک هفته و چند چهره؛ گناهِ رشیدپور و افت فردوسی‌پور

صلح خبر – ایمان عبدلی:

حسین کیانی یا (عقیم هقته)

توقیف غافلگیر کننده نمایش «روز عقیم» در میان اهالی هنر سرو صدای زیادی به پا کرد، هر چند که در میان مخاطبان ما در صلح خبر خیلی به چشم نیامد! این که چرا این اتفاق انقدر حاشیه ساز شد، شاید دو دلیل عمده داشت.

دلیل اول این که حسین کیانی از جمله کارگردان های صاحب سبک در فضای نمایش امروز ایران است. او در حوزه ی تاریخ اجتماعی تسلط قابل تحسینی دارد و می داند که چطور از نشانه های تاریخی برای بارور کردن متن نمایش هایش استفاده کند. پیش تر هم این کار را کرده بود و اصلا اگر وزن و وجاهتی دارد به خاطر سبک منحصر به فردی است که دارد و توانسته به هماهنگی خوبی در فرم و محتوا برسد.

 مساله مهم‌تر می‌شود وقتی که بدانیم تعداد حسین کیانی‌ها در فضای نمایشی امروز کم است و تئاتر ملغمه‌ای از سلبریتی بازی، نقدهای ژورنالیستی و اداهای شبه روشنفکری و البته کمی هم کارهای با آبرو شده است. یک روز الیور توئیست با معجونی از موزیک و دکور عمیق و پروپاگاندای تبلیغاتی خوب می فروشد(اتفاق بدی هم نیست)، روز دیگر چند هنرور تلویزیونی همزمان با یک سریال شبانه جذابیت خودشان را در سالن های تئاتر عرضه می کنند. نه که این ها بد باشد، اما خب از ذات اصلی تئاتر کمی دور است. کیانی اما در چنین شرایطی غنیمت است. او سنت و تاریخ و مذهب و حتی گاها اسطوره‌ها را در خدمت روشنگری و تکان ذهنی می آورد.

دلیل دوم اما مضمون نمایش است. اسم «شهر نو» را که شنیده اید احتمالا. مکانی که قبل از انقلاب اسلامی در آن روسپی‌ها را جمع کرده بودند و آن ها در آن جا تحت نظارت مراکز بهداشتی خدماتی می دادند. آن جا البته به دو بخش تقسیم می شد؛ جایی که قلعه زاهدی نام گذاشته بودند و همان محل کار برای آن‌ها بود. این را داشته باشید تا برسیم به «روز عقیم»؛ نمایشی که داستان سه زن از آن جا را در روزهای انقلاب روایت می کند.
 
یک هفته و چند چهره؛ گناهِ رشیدپور و افت فردوسی‌پور 

 تلاقی انقلاب و ساکنین قلعه زاهدی، خب معلوم است که احتمالا تنش زا خواهد شد. این را ما می دانیم که در جامعه ای با خط قرمزهای غیرقابل پیش بینی زندگی می کنیم و حتما حسین کیانی و گروهش هم می دانستند، منتهی نه که دنبال رسانه ای شدن و دردسر باشند، کما این که کیانی اهل ادا و اطوارهای روشنفکر مآبانه نیست و حتی از ظاهرش می شود فهمید که مشق خودش را می نویسد. اما این که چرا با چنین علمی دست به اجرای چنین نمایش جسورانه ای زده، شاید از جهت باشد که نام تئاتر را زنده کند.

به هر حال «روز عقیم» حتی در نامگذاری هم جسارت ستودنی دارد، روزی که هیچ دعایی برآورده نمی‌شود و معضلات اجتماعی نظیر سوژه نمایش به زیر فرش ناکارآمدی هدایت می شود و برخی معضلات از «علنی محدود» به یک «غیرعلنی نامحدود» هدایت می شود، نمایشی اجتماعی اصیل شاید همین «روز عقیم» باشد، با چهار تا جفتک و شوخی جنسی دو تا سلبریتی رو فلان صحنه ی اجرا فقط سوپاپ سازی می کنیم و کسی تکان ذهنی نخواهد داشت، کیانی و گروهش خیلی هزینه دادند اما شاید ذات تئاتر را یادمان آوردند، هر چند توقیف شده باشد. این روز اتفاقا با توقیف هم عقیم نشد. چه چیزی بیشتر از این؟


 

کودکان کار بروجردی یا (تناقض هفته)

انتشار تصاویر کودکان کار بروجردی که دستگیر شدند و البته در جایگاه مجرم قرار گرفتند، واکنش های زیادی داشت. احتمالا این ماجرا ختم به خیر می‌شود، اما مساله فقط کودکان کار بروجردی نیست. الا ماشالا کودک کار در همین تهران سر هر چهارراه و کوی و برزن وجود دارند. چند لحظه‌ای که پشت چراغ قرمز معطل شوید، یکی شیشه اتومبیل تمیز می کند، یکی گل نرگس می آورد و دیگری رسما گدایی می کند. ما مردم اما در مواجه با آن ها به شدت متناقض عمل می کنیم و این واکنش نسبت به مجرم تلقی کردن آن ها هم در درجه اول واکنش نسبت به تناقضات درونی خودمان است.

برای روشن تر شدن ماجرا برگردیم چند دهه پیش؛ از زمانی که با شکل گیری ساختارهای اجتماعی و مدرنیزاسیون پهلوی رسوبات شهرنشینی خودش را نشان داد. جامعه عموما روستانشین و سنتی و حتی غالبا مذهبی آن زمان، نگاهی دلسوزانه و ترحم انگیز به چنین پدیده هایی داشت. جامعه از پس تقویت چنین نگاهی در آثار پر بازدید هنری مثل «گنج قارون» با حس دلسوزی تشدید شده‌ای به فقر مواجه بود. موقعیت فقیر برابر با موقعیت مظلوم تلقی میشد و اصلا همین پیش زمینه ذهنی جمعی یکی از اصلی ترین دلایل انقلاب بود. (به نوعی واکنش عمومی به شکاف طبقاتی که در سطحی ترین شکل خودش را در همین پدیده های چون کودکان کار نشان می دهد)
 
یک هفته و چند چهره؛ 

 از سال های انقلاب و جنگ گذشتیم و حواس‌ها دوباره به معضلات اجتماعی و زشتی های شهری جلب شد، این بار بساط ترحم طلبی (در شکل کودکان کار و معضلات این چنینی) سازمان یافته و هدف دار کار می کرد. به هر حال تجربیات چند دهه ترحم طلبی توسط کودکان و زنان و معلولان در سطح شهرها، آن ها را تحت لوای مافیایی قرار داده بود که تصمیم گرفته بود به این ثروت عظیم معطل سر و شکلی بدهد.

 از پس این تغییرات آن جامعه ای که داشته‌های خودش را بی چشمداشت در اختیار گدایان آشکار و کودکان کار (به نوعی گدایان پنهان) قرار می داد، جور دیگری عمل می کرد و حتی حس می کرد مورد سواستفاده و تعرض قرار گرفته. از آن افراط در ستایش فقر به تناقضی رسید که تجربه ای تاریخ پشتش بود. در واقع همین امروز هم نسل های اول و دوم انقلاب کنش مثبت تری نسبت به کودکان کار و گدایان علنی دارند و کمتر دست رد به سینه آن‌ها می زند، اما نسل سوم و چهارم نه تماما اما عمدتا کمک کردن و خریداری خدمات آن‌ها را نوعی نون دادن به یک مافیای اقتصادی تلقی می کنند.

حالا هر چه که بیشتر می گذرد و با توجه اتفاقاتی که در عرصه های فرهنگ ساز افتاده کمک به کودکان کار و دستفروش ها از سوی نهادهای رسمی تقبیح می شود و تاثیر خودش را هم می گذارد.. تغییرات اجتماعی وسیع و اتفاقات ریز و درشت سبب ساز تناقض و انفعال ما نسبت به رسوبات اجتماعی شده، اما چیزی که واضح است این که وقتی که به متهم تلقی شدن آن‌ها واکنش نشان می دهیم، در واقع همزمان با پس زدن خدمات اجتماعی آن‌ها، علت را هم درست کشف کرده ایم. از نهادهای نظارتی و کنترل کننده گله مندیم که نتوانستند در تمام این سال ها وظایفشان را خوب انجام بدهند. در واقع واکنش به بازداشت کودکان کار بروجردی یک هوش اجتماعی قابل تحسین پشت خودش داشت. مردمی که شاید مشتری خدمات مریض کودکان کار نباشند اما آن ها را معلول می دانند و دقیقا علت نابسامانی ها را پیدا کردند. از دهه بیست خورشیدی تا امروز چیزی نزدیک به هشتاد سال گذشته، این تغییرات رفتار جمعی امیدوارکننده است، اگر که تند و رادیکال نشود.


 

رضا رشید پور یا (مجری هفته)

مصاحبه رئیس جمهور با رضا رشیدپور در عین شگفتی بیشتر از آن که درباره روحانی باشد، درباره رشیدپور شد. پس از پایان مصاحبه عمده تحلیل ها و گفت‌و‌گوهای ژورنالیستی بیشتر درباره رشیدپور گفتند و نوشتند و این خودش به تنهایی می تواند ثابت کند که وزن مصاحبه کننده و مصاحبه شونده، اصلا برابر نبوده!

هفته قبل هم نوشته بودیم که روحانی زیرکی های که دارد هیچ رئیس جمهور دیگری نداشته. او نه به اندازه رئیس دولت اصلاحات محافظه کار است و نه به اندازه احمدی نژاد بی پرواست. او پس از یک ماه پر اتفاق؛ از زلزله تا اعتراضات و در حالی که جامعه به شدت منتظر شنیده حرف هایی تازه است، به ظاهر ریسک مقابل رشید پور نشستن را می پذیرد، از این رو که صرف همین پذیرش کمی افکار عمومی را آرام می‌کند. افکار عمومی در ابتدا گمان می‌کند قرار است طرحی نو در بیفتد، غافل از این که صرف وجود یک مجری خبرساز وقتی زمینه هایی فراهم نباشد، تحولی به وجود نمی‌آورد.

در واقع برای روحانی این پذیرش قرار نبوده جنگ مغلوبه‌ای بسازد. اتفاقا رشیدپور مناسب ترین آدم برای تیم رسانه ای روحانی بود. او نام دارد و از پس اجرای «حالا خورشید» یک ذهنیت خبری به مخاطب می دهد، اما خب در حوزه سیاست متبحر نیست و افکار عمومی این را فراموش کرده بود. در مصاحبه هم دیدیم که او برای هر پرسشی اجازه می گرفت و زبان بدنش هم کلا مرعوب یک مقام عالیرتبه شده بود. به هر حال روحانی مثل خیلی دیگر از مدیران اجرایی می داند چگونه پاسخ را در پرسش نگه دارد. به عبارتی آن ها پس از شنیدن پرسش  مصاحبه کننده را در همان پرسش‌اش نگه می دارند و با بسط ضعف های پرسش مصاحبه کننده دام اطناب وقت را پهن می کنند و کم کم با بسط چنین تکنیکی، مصاحبه تبدیل به یک فضای روابط عمومی گونه می شود، انگار که تلویزیون یک ساعت آنتن را مفت و مجانی در اختیار دولت قرار داده است.
 
یک هفته و چند چهره؛ 

 با مرور سریع نکات بالا در می‌یابیم که اصلا رشیدپور در این میان کاره‌ای نیست و سیل خواسته‌هایی که به سمتش سرازیر می شود جاه طلبانه است، کما این که حتی لری کینگ و اپرا وینفری هم نمی توانند بار مطالبات مردم را مقابل اوباما و ترامپ به دوش بکشند، ساختار رسانه‌ای ناقص و فضای محدود و تعریف شده که دائما در جهت مرعوب شدن اهالی رسانه مقابل مدیران و حتی سلبریتی هاست برای رسانه‌ای‌ها توانی نمی گذارد. در چنین ساختاری آدم مناسب چنین مصاحبه های پرورش پیدا نمی کند.

یکی سواد دارد و جسارت ندارد، دیگری جسارت دارد و سواد ندارد، یکی دیگر هم جفتش را ندارد و اصلا مال دنیای دیگری است. این بازی اگر یک برنده داشت فقط دولت روحانی بود که بازهم توانست از گذر دیگر کم هزینه عبور کند، اگر که البته شایعات عبور اصلاح طلبان از دولت روحانی خیلی صحت نداشته باشد، آن چه که محمدعلی ابطحی نوشت در نقد مصاحبه روحانی، شاید شروع یک جریان نامطلوب برای روحانی باشد.


 

عادل فردوسی پور (افت هفته)

نامه ای برای یک عادل فردوسی پور که کم کم ناامیدمان می کند!

حدود چهار یا پنج سال پیش بود که قول دادید با توجه به جایگاه و آنتنی که دارید دست مربیان دلال و داوران رشوه بگیر را رو کنید، یادتان می آید؟ قرار بود چند برنامه نود در فصل تعطیلی لیگ عالی به صورت اختصاصی دست های پشت پرده را رو کند، چقدر هم خوب شروع کردید. از لیگ دسته اول و نتایجی که در بیرون زمین تعیین می شد برق از سرمان پریده بود. چیزهایی شنیده بودیم اما نمی دانستیم تا این حد نتایج دستکاری می شود. هفته دوم رسید قرار بود به لیگ عالی برسید، اتفاقا آن زمان یکی از تیم های رنگی پایتخت هم در مظان اتهام بود. می گفتند مربی آن تیم با داوران رفاقت های بودار دارد و نتایج تحت تاثیر قرار گرفته است هر چه از برنامه می گذشت، بحث‌های انتزاعی‌تر و کلی‌تر میشد. برنامه در کمال ناامیدی تمام شد و نه هیچ فاش گویی رخ داد و نه…دست دلال ها رو نشد یا نتوانستید یا هر چی! نتیجه آن نبود که از شما توقع داشتیم، آن شب به شدت ناامید شدیم وقت عمل بود، سر بزنگاه همان شب بود.

آقای فردوسی پور یک طرفه به قاضی نمی رویم! هر چقدر در فاز افشای دلالی ناامید کننده بودید. شب های خوبتان را یادمان نرفته مثل آن شبی که صفایی فراهانی آمد و چه پرچمی از مدیریت درست و شفاف بلند کردید. در آن سال ها آن قشری که شما رسانه ای کردید، خواب آنتن تلویزیون را هم نمی دیدند، اما شما کار خودتان را کردید و یادمان نمی رود. آن شبی را که ته ریش غم انگیز هفته بعدش که پشتش یک اعتراض و یک سرگشتگی نهفته بود و آن جمله طلایی: اگر صندلی‌ای برای دفاع از حق باشد…واقعیت هم همین است که نود دیگر اصلا یک برنامه تمام فوتبالی نیست و ما توقع نداریم شما «بت من» باشید و کل نابسامانی فوتبال را حل کنید. اصلا کار شما نیست! اما شاید باید یادآوری کنیم که اگر محبوبید و اگر پایدار به خاطر کلی مواضع فرامتنی شماست، به خاطر این که چشم نبستید و به وقتش حرف ها را زدید و گاهی فکر کردیم یکی از خودمان جلوی دوربین صدا و سیما قرار گرفته است.
 
یک هفته و چند چهره؛ 

اما می دانید واقعیت چیست؟ مدت هاست که دیگر آن فردوسی‌پور سابق نیستید. زور روزمرگی انگار به برنامه تان غالب شده و نمیشود این افت فاحش را تحمل کرد. شاید با یک مصداق بهتر باورتان شود؛کدام رسانه در کجای دنیا یک گفت و گوی خصوصی را (طارمی و هدایتی) را علنی می کند؟ اجازه گرفته اید؟ بله گرفتید! اما روی آنتن جای اجازه گرفتن است؟

 به نظر می رسد می‌خواهید برنامه را روی بورس نگه دارید. خوب می‌دانید و خوب می‌دانیم این برنامه ای که برای طارمی رفتید صرفا چند روز خوراک روزنامه‌ها را جور می‌کند؟ کل این کنش های شما چه قفلی باز کرد؟ اصلا می شود بی توجه به زمین و قابلیت هایش، هر نوع محصولی را کاشت و توقع درو داشت؟ زمین رفتار طرفداران فوتبال در ایران (اینجا تراکتوری‌ها و استقلالی‌ها) بارور نیست که به پیج فیفا حمله می کنند! این محصول افشاگری نیم بند برنامه شماست آقای فردوسی پور…

منبع : Bartarinha

اگر فیلم یا فیلم یا تصاویری دارید که تمایل دارید با دیگران به اشتراک بگذارید، از بخش خبرنگاران صلح خبر برای ما ارسال نمایید. تا پس از بررسی در مجله مدیا صلح خبر منتشر گردد.

اگر تمایل داشته باشید با نام شما منتشر خواهد شد. البته در ارسال تصاویر و فیلم ها و فیلم های خودتان، قوانین و عرف را رعایت نمایید تا قابلیت پخش داشته باشند.

خبرنگاران RSS

منبع خبر ( ) است و صلح خبر | پایگاه اخبار صلح ایران در قبال محتوای آن هیچ مسئولیتی ندارد. چنانچه محتوا را شایسته تذکر میدانید، خواهشمند است کد خبر را به شماره 300078  پیامک بفرمایید.
لینک کوتاه خبر:
×
  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسطصلح خبر | پایگاه اخبار صلح ایران در وب سایت منتشر خواهد شد
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد
  • لطفا از تایپ فینگلیش بپرهیزید. در غیر اینصورت دیدگاه شما منتشر نخواهد شد.
  • نظرات و تجربیات شما

    نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

    نظرتان را بیان کنید