امروز: شنبه, ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۳ / قبل از ظهر / | برابر با: السبت 4 ذو القعدة 1445 | 2024-05-11
کد خبر: 45250 |
تاریخ انتشار : 22 دی 1394 - 12:51 | ارسال توسط :
ارسال به دوستان
پ

پلاك 1 یک‌شنبه‌های شعر و استعاره کودک و نوجوان > فرهنگی – اجتماعی – یاسمن رضائیان:وَ هُوَ الَّذی اَرسَلَ الرِّیاحَ بُشرًا بَینَ یَدَی رَحمَتِه وَ اَنزَلنا مِنَّ السَّماءِ ماءً طَهُورًاو او خدایی است که بادها را برای بشارت پیشاپیش باران رحمت خود فرستاد و از آسمان آبی پاک و مطهّر فرو فرستادیم. (سوره‌ی فرقان، آیه‌ی ۴۸) هر […]

پلاك 1

یک‌شنبه‌های شعر و استعاره

کودک و نوجوان > فرهنگی – اجتماعی – یاسمن رضائیان:
وَ هُوَ الَّذی اَرسَلَ الرِّیاحَ بُشرًا بَینَ یَدَی رَحمَتِه وَ اَنزَلنا مِنَّ السَّماءِ ماءً طَهُورًا
و او خدایی است که بادها را برای بشارت پیشاپیش باران رحمت خود فرستاد و از آسمان آبی پاک و مطهّر فرو فرستادیم. (سوره‌ی فرقان، آیه‌ی ۴۸)

هر روز صبح، وقت رفتن به مدرسه به آسمان نگاه می‌کنم. ابرهای درهم تنیده مرا به انتظار می‌گذارند. پیاده خیابان‌ها را می‌گذرانم و به باران فکر می‌کنم. در حیاط مدرسه باد می‌چرخد و بوی سرسبزی درختان سبز پیشه‌ی زمستانی را در سرم می‌نشاند. به آسمان نگاه می‌کنم و در دلم نسیم می‌وزد. می‌گویم همین حالاست که ببارد.

در کلاس ادبیات شعرها در ذهنم می‌چرخند. در ساعت جغرافیا یواشکی از پنجره به آسمان نگاه می‌کنم و یادم می‌ماند به خانه که برگشتم این حجم آبی را سیر تماشا کنم. دست آخر زنگ تفریح شعرهای ابری‌ام را روی کاغذ می‌آورم.

زنگ آخر باران می‌گیرد. تند به شیشه‌ها می‌کوبد و بوی سرما را از سرزمینی دور می‌آورد. دلم آرام می‌شود که پایان انتظارم روشن شده است.

روزهای سرد زمستانی، هر روز در جانم باران می‌بارد. فرقی ندارد خورشید در آسمان باشد یا ابرهای تیره؛ من بی‌وقفه از بوی ناب باران‌های درونم تازه می‌شوم.

«و او خدایی است که بادها را برای بشارت پیشاپیش باران رحمت خود فرستاد…» من در کتاب‌های جغرافی‌ام باران را خوانده‌ام و حس کرده‌ام در این کتاب‌ها عطر خدا پیچیده است.

همیشه در کلاس ریاضی به عددها فکر می‌کنم. به دیفرانسیل و سینوس‌ها. در سرم عددها می‌چرخند و مرا با خودشان می‌برند. اما وقتی معلم، پنجره را باز می‌کند شعر می‌آید. تشبیه‌ها و استعاره‌ها میان عددها می‌نشینند و بوی واژه‌ها را می‌گیرم. شعرها دستم را می‌گیرند و از خودم دور می‌شوم.

یک‌شنبه‌های بارانی‌ام با آسمان شروع و با عددها و شعرها تمام می‌شوند. دارم به خانه برمی‌گردم. چشمم به آسمان است که می‌بارد و انگار می‌خندد. شادی مبهمی در دلم بیدار شده است که شعرهایم را دلگرم می‌کند.

به چای فکر می‌کنم و گرمایی که در پیشواز غزل‌ها و شعرهای سپیدم در خانه به انتظار است. در را باز می‌کنم و شعرها بی‌مقدمه سرازیر می‌شوند. امتداد عطر خدا به خانه‌مان رسیده است.

This entry passed through the Full-Text RSS service – if this is your content and you’re reading it on someone else’s site, please read the FAQ at fivefilters.org/content-only/faq.php#publishers.

RSS

منبع خبر ( ) است و صلح خبر | پایگاه اخبار صلح ایران در قبال محتوای آن هیچ مسئولیتی ندارد. چنانچه محتوا را شایسته تذکر میدانید، خواهشمند است کد خبر را به شماره 300078  پیامک بفرمایید.
    برچسب ها:
لینک کوتاه خبر:
×
  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسطصلح خبر | پایگاه اخبار صلح ایران در وب سایت منتشر خواهد شد
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد
  • لطفا از تایپ فینگلیش بپرهیزید. در غیر اینصورت دیدگاه شما منتشر نخواهد شد.
  • تعداد نظرات منتشر شده: 2
    1. نویسنده :عباس.ع.

      من هر روز سایتتون رو چک میکنم

    1. نویسنده :ابرمرد

      🙂 جالب بود

    بدون نظر :