امروز، 8 اردیبهشت ماه سالروز درگذشت نعمت حقیقی است. به همین مناسبت موزه سینما، بخش کوتاهی از گفتگوی او را که در قالب تاریخچه شفاهی ضبط شده، منتشر کرده است.
به گزارش صلح خبر، حقیقی سوم خرداد 1318 در تهران زاده شد. دوران نوجوانی او با عشق به سینما سپری شد، سینما محل قرارهای او با رفقای همسالش بود. از بام تا شام به تماشای فیلم سرگرم بودند و شبها که ساعت کاری اتوبوسها به پایان رسیده بود، پای پیاده به خانه میرفتند؛ پول کرایه تاکسی نداشتند. در همان دوره دیوانه «بیلیارد باز » شد و در رویای یک دوربین عکاسی نیکون پشت ویترین یکی از فروشگاههای خیابان استانبول فرو رفت تا اینکه سرانجام گرفتار نوع دیگری از دوربین شد.
پیش از فیلم «چشمه » آربی اونسیان، همه جور کاری در سینما تجربه کرد؛ فیلمهای مستند، کوتاه، نیمه کاره.
به واسطه دوست پدرش، به یک پروژه سینمایی معرفی شد و به عنوان دستیار فیلمبردار مشغول به کار شد. بعد از دومین تجربه دستیاری، خودش پشت دوربین نشست.
ولی اینکه چرا او پیشنهاد مسعود کیمیایی را برای فیلمبرداری دو فیلم «قیصر» و «رضا موتوری» نپذیرفته، چنین داستانی دارد؛ چون آن زمان تلویزیون جای خوبی بود و اعتبار داشت و فیلمفارسی هم محیط دلخواهش را نداشت و هرگز تصور نمیکرد روزی در سینمای فارسی مشغول به کار شود.
با این حال در «داش آکل» با کیمیایی همراه شد. موضوعی که خود در توضیح اش گفته است:« زمان داش آکل قضیه فرق میکرد. تلویزیون دیگر مکان محبوب من نبود . درگیر بورکرواسی شده بود.»
دوران جوانی او نیز دوره حضور چپها در فضای روشنفکری بود. تب پلیسی سازی بالا گرفته بود و نزدیکی به جریان چپ و تودهایها برای دانشجویان و جوانان، امتیازی بود که خود را به دار و دسته روشنفکران نزدیک کنند چراکه آنان تنها قشر روشنفکر جامعه آن زمان بودند که البته شلتاق هم میکردند و مثلا چارلی چاپلین به دلیل یهودی بودن، را بی هنر میخواندند و در مقابل «باستر کیتون » را ستاره میدانستند.
حقیقی که تجربه همکاری با امیر نادری را داشته، درباره ساخت «تنگسیر» گفته است: به امیر نادری پیشنهاد کردم اسکوپ کار کنیم . هر چند او هم از عکاسی به سینما آمده بود ولی در سینما بیشتر به متن توجه داشت تا تکنیک.
او که تجربه همکاری در فیلم «غزل» را با کیمیایی داشته است، اعتقاد داشت حتی برخی از هنرمندان موفق دنیا سبک کارشان یک شکل است با این حال موفق هستند. درباره کیمیایی هم مثل خیلی از هنرمندان دیگر این موضوع صدق میکند.
حقیقی باور داشت در جامعه ما به دلیل نواقص و نبودهایی که در زمینههای فرهنگی داریم، این جنس هنرمندان پرشمار هستند. هنرمندانی که ناگهان خلق میشوندو ناگهان هم میروند.
او از مشکل دیگری هم سخن گفته بود؛ هر کس که یک فیلم که میسازد بدون در نظر گرفتن سطح کیفیاش به کارگردان تبدیل میشود. پر از آدمهایی هستیم که توانستهاند فقط یک فیلم بسازند ولی عنوان کارگردان بر آنها باقی مانده.
حقیقی از نقش مهم فیلمبردار در سینمای ایران سخن گفته بود: «فیلمبرداری در سینمای ما همیشه نقش اساسی را بازی میکرده . نمونهاش فیلمهایی که با امکانات کم ساخته شده بود ولی در جهان با فیلمهایی که با مجهزترین امکانات ساخته شده بودند، رقابت میکردند.
او از کارگردان هایی یاد کرده بود که با 10 صفحه به عنوان سناریو میخواستند فیلم بسازند و از فیلمبرداری کمک گرفتهاند و این نشان میدهد اساس سینمای ایران را فیلمبرداری شکل داده است.
شاید مهمترین نکتهای که حقیقی به آن پرداخته چنین باشد: «کسی که با تصویر سر و کار دارد اگر قرار باشد تخصصش فقط به تصویر محدود شود به مکانیک بدل میشود . او باید در همه آنچه در ارتباط با فرهنگ است، گشتی بزند و تجربه به دست آورد و این گونه است که بده بستان فرهنگی رخ میدهد که در شکل ایده آلش یک اثر هنری شاخص، خلق میشود.
انتهای پیام