هنر برای صلح خبر تاریخ بشر چرخهی بدون توقف جنگو صلح خبراست. همواره با صدای مهیب شیپوری، جنگی آغاز شده و با به اهتزاز درآمدن تکهپارچهای سفید، صلح خبری به ارمغان آمده است. و در میان این جنگها و صلح خبرها انسانهای بسیاری قتلعام شده و حیوانات، درختان، گیاهان، زمین، آب و موجودات بسیاری از […]
هنر برای صلح خبر
تاریخ بشر چرخهی بدون توقف جنگو صلح خبراست. همواره با صدای مهیب شیپوری، جنگی آغاز شده و با به اهتزاز درآمدن تکهپارچهای سفید، صلح خبری به ارمغان آمده است. و در میان این جنگها و صلح خبرها انسانهای بسیاری قتلعام شده و حیوانات، درختان، گیاهان، زمین، آب و موجودات بسیاری از بین رفتهاند. و از آنجا که «جنگ» و «اخلاق» – مانند آب و روغن که با یکدیگر مخلوط نمیشوند – هیچگاه با یکدیگر کنار نمیآیند، حاصل این جنگها چیزی نبوده است جز افزایش دزدی، سو استفاده از زنان و کودکان، آدم ربایی، گرسنگی،قحطی، بیماری، تنهایی و دردهای انسانی . . . آنچه گفته شد بر همهی ما روشن بوده و نیاز به توضیح بیشتری ندارد. اما آنچه جنگ و هنر را به یکدیگر ارتباط میدهد نحوهی بازتاب جنگ در آثار هنری است. پس پرسش این است که جنگها در طول تاریخ چگونه در آثار هنری منعکس میشدند؟ و پرسش دیگر اینکه از چه زمانی و توسط چه کسانی شیوهای دیگر از انعکاس جنگ در آثار هنری مرسوم شد؟ پیشتر یادآور میگردد این مقاله تنها بر هنرهای تجسمی متمرکز شده است.
1. هنر ستایشگر جنگ
هنرمندان همانند سایر مردم تحت نفوذ و سیطرهی قوانین محیط و جامعهای بودهاند که در آن میزیستهاند. علاوه بر آن، آنها میبایست پاسخگوی خواستههای سفارشدهندگان و حامیان خود یعنی پادشاهان، اشراف و ثروتمندان نیز باشند. سفارشدهنده که اغلب یا در حال دفاع از خاک خود و یا حمله به خاک دیگران بود نیز تنها از یک شیوهی هنری یعنی «هنر ستایشگر جنگ و جنگاوری» استقبال میکرده است. از شاخصترین نمونههای هنری این شیوه میتوان به تصاویر حماسی جنگها که در آن پادشاهان بر گرده اسب خود سوار شدهاند و یا به تصویر کشیدن تصاویر باشکوه از سربازان وطنپرست اشاره كرد. این شیوه هنری همچنان ادامه داشته و به نظر میرسد تا زمانی که انسانها برای برطرف کردن اختلافاتشان به جنگ متوسل شوند همچنان ادامه داشته باشد.
2. هنر تقبیح کنندهی جنگ
سنت ستایشگری جنگ و جنگاوری که هم تاریخی چند هزار ساله داشته و هم بسیار قوی و قدرمند بوده و همچنان از شاخصترین انشعابات هنری میباشد، چند قرنی است در کنار خود شاهد رشد رقیبی است که سازی مخالف را آغاز کرده است. او در کنار خود نوزادی ضعیف و لاغر اندام را میبیند که نه تنها جنگ را نمیستاید بلکه آن تقبیح میکند. اما آنچه مسلم است این است که این نوزاد بیش از پیش در حال رشد کردن است. او نه تنها به دنبال «پیروزی در جنگ» نیست که «پیروزی بر جنگ» را آرزو میکند. این نوزاد را امروز با عناوینی چون «هنر برای صلح خبر»، «هنر ضد جنگ» و نظایر آن میشناسند. هرچند دو اصطلاح «هنر ضدِ جنگ» و «هنر برای صلح خبر» همواره برای ابراز مخالفت با جنگ و گاهی نیز به جای یکدیگر بکار میروند، اما تفاوت قابل توجهی در نحوهی بیان خود دارند: «هنر ضدِ جنگ»، چهرهی کریه جنگ را به شکلی تلخ، تند و زننده و به کمک تصاویری دهشتناک و خشونتبار از قتلعام انسانها و حیوانات، تخریب و ویرانی شهرها و روستاها و آوارگی انسانها و نظایر آن به نمایش میگذارد. اما در «هنر برای صلح خبر» هنرمند میکوشد برای ابراز دیدگاهش از صلح خبر جهانی و نفی جنگ و خشونت، فضایی مثبت و خوشایند در آثارش ایجاد كند. با این توضیحات اینک به معرفی سه تن از هنرمندانی که آغازگران «هنر ضدِ جنگ» بودند میپردازیم:
یک. کالوت این سنت هنری برای نخستین بار در قرن 17 میلادی و توسط جاکوبز کالوت شکسته شد. برای این کار او دو سری آثار ایچینگ (چاپ فلزی) با مضمون مصائب جنگی که به مدت سی سال اروپای مرکز را در هم نوردید بود خلق کرد.
دو. گویا دویست سال بعد یعنی در قرن نوزدهم، فرانسیسکو گویا با 82 اثر چاپی به جنگهای ناپلئون در اسپانیا پاسخ داد. تحت تاثیر آثار کالوت او نیز ابتدا 82 اثر ایچینگ (چاپ فلزی) خلق نمود.علاوه بر آثار چاپی، او تمامی وحشتش از جنگ را در دو تابلوی مشهورش یعنی «دوم ماه می1808» (جنگ فرانسه و اسپانیا در مادرید) و «سوم ماه می 1808» (تیرباران شورشیان اسپانیایی توسط سربازان امپراطوری فرانسه) به تصویر کشید.
سه. پیکاسو تا صد سال پس از گویا یعنی تا زمان جنگ جهانی اول در قرن بیستم، یا خیلی کم و یا هیچ اثر هنری ضد جنگی خلق نشد اما گویا با آثاری که خلق کرده بود بر هنرمندان بسیاری پس از خود تاثیرگذاشته بود. اما به طور کل بازتاب وقایع جنگ جهانی اول را میتوان به خوبی در هنرهای تجسمی و همچنین دیگر هنرها مانند ادبیات و شعر مشاهده كرد. هنرمندان، نویسندگان و شعرایی که به جنگ اعزام میشدند قویاً و آشکارا توجهشان به این قتلعام بیهوده و بیمفهوم که جان میلیونها نفر را گرفت جلب شد. در این میان شاید بتوان گفت پیکاسو بیشترین تاثیر را از آثار هموطن اسپانیاییاش گویا گرفته و معروفترین نقاشی ضد جنگ تاریخ یعنی گرنیکای را نقاشی کرد. او آن را در واکنش به بمباران 1937 شهر باسک توسط نازیها که در حمایت از فرانکو در جنگ داخلی اسپانیا شرکت کرده بودند کشید. پیکاسو که در آن زمان در پاریس زندگی میکرد، با دیدن تصاویر خرابیگرنیکا در روزنامهها وحشت زده و خشمگین شد. او به خوبی تصویری گویا از مصائب جنگ به تصویر کشید و اثری نمادین به جای گذاشت که نشانگر بیرحمی جنگ است. گرنیکا نقاشی خیلی خشونتآمیزی است که انسانها و حیواناتی در حال مردن را نشان میدهد. در همین اعوان پیکاسو به گروههای صلح خبرطلب پیوست. وی همچنین با تاثیر از تابلوی سوم ماه می 1808 گویا، نقاشی «قتل عام در کره » را در سال 1951 نقاش کرد (استفانی)
منبع: ویکی پدیا