امروز: دوشنبه, ۱۷ اردیبهشت ۱۴۰۳ / قبل از ظهر / | برابر با: الإثنين 28 شوال 1445 | 2024-05-06
کد خبر: 94573 |
تاریخ انتشار : 28 تیر 1395 - 21:02 | ارسال توسط :
ارسال به دوستان
پ

به مناسبت سالروز درگذشت آیت‌الله بهاءالدینی عارفی که یک سال از مدرسه فیضیه بیرون نرفت دین و اندیشه > دین – همشهری آنلاین:مرحوم آیت‌الله بهاءالدینی تعریف می‌کرد: یک سال تمام از مدرسه فیضیه بیرون نیامدم، مادرم دم در مدرسه می‌آمد و از دور مرا نگاه می‌کرد و باز می‌گشت، اشتغالات ما به حدی بود که فرصت نمی‌کردیم […]

به مناسبت سالروز درگذشت آیت‌الله بهاءالدینی

عارفی که یک سال از مدرسه فیضیه بیرون نرفت

دین و اندیشه > دین – همشهری آنلاین:
مرحوم آیت‌الله بهاءالدینی تعریف می‌کرد: یک سال تمام از مدرسه فیضیه بیرون نیامدم، مادرم دم در مدرسه می‌آمد و از دور مرا نگاه می‌کرد و باز می‌گشت، اشتغالات ما به حدی بود که فرصت نمی‌کردیم به منزل سری بزنیم.

به گزارش فارس، آیت‌الله سیدرضا بهاءالدینی فقیه معاصر و معلم اخلاق و عرفان عملی و از شاگردان حضرات آیات حائری، حجت، خوانساری و بروجردی بود، بیشترین اشتغال و شهرت ایشان، بحث‌ها و درس‌های اخلاقی عمومی یا خصوصی وی بود که تا روزهای آخر حیاتش ادامه داشت.

آیت‌الله بهاء‌الدینی در نهم فروردین سال 1287 شمسی همزمان با روز عید سعید غدیرخم دیده به جهان گشود، نسب نیاکان این عالم ربانی به امام زین‌العابدین (ع) می‌رسد، خادمی کریمه اهل بیت و تولیت حرم فاطمه معصومه (س) در کارنامه این خاندان دیده می‌شود، سیدصفی‌الدین پدر آیت‌الله بهاءالدینی افتخار خدمتگزاری آستان مقدس حضرت معصومه (س) را داشت، از نکات جالب توجه اینکه مادر ایشان از نوادگان ملاصدرای شیرازی بود.

  • راز ترک بازی کودکانه

وی در شش سالگی دوره مکتب را به اتمام رساند، در سن هفت سالگی رویایی را دید که در سراسر زندگیش تأثیر شگرفتی داشت که اینگونه از این ماجرا نقل می‌کند: در کنار رفتن به مکتب با بچه‌ها الک‌دولک (چوب‌بازی) می‌کردیم، در همان ایام و در هنگامی که هفت سال بیشتر نداشتم، شبی در خواب دیدم مشغول بازی هستم، سید بزرگواری جلو آمد و به تمامی بچه‌ها پول و شکلات داد، همه خوشحال شدند، اما چیزی به من نداد و گفت: نه! به این نمی‌دهم! چون بچه است و اهل بازی! از شدت ناراحتی از خواب پریدم، مدتی فکر کردم، ناگاه احساس کردم که قرار است خیری به بنده برسد، اما بازی در کوچه مانع آن است، از همان زمان تصمیم گرفتم در کوچه بازی نکنم و چنین هم کردم، با تمام جدیت مشغول درس شدم، چندی بعد حالتی در من ایجاد شد که حس می‌کردم با پول سیاه و چیزهایی از این قبیل که بچه‌ها را شاد می‌کند شاد نمی‌شدم و تحت تأثیر آن‌ها قرار نمی‌گیرم!

  • ماجرای ورود به حوزه علمیه و یک استخاره

اما اینکه چگونه شد وی راه تحصیل علوم دینی را بر می‌گزیند، خود حکایت دیگری دارد: شبی پدرم مرا صدا زد و از آنجا که اختیار و انتخاب زندگی را به می‌سپرد، پرسش کرد که به چه کاری علاقه داری؟ چون در آن ایام بهترین حرفه، کار ظریف روی چوب بود و من علاقه‌ای درونی به کارهای هنری داشتم این شغل را بیان کردم، پدر نگاهی به من کرد و گفت: درس خواندن هم خوب است، حاضری برای درس خواندن استخاره کنم؟ قبول کردم، وضو گرفت، رو به قبله کرد و با چند صلوات و توجه به پروردگار، قرآن را باز کرد و با خوشحالی بسیاری فرمود: خوب آمد، برای درس خواندن خوب آمد.

خوب آمدن استخاره، آرامش بر تمام وجودم افکند؛ از آن لحظه به این راه مطمئن شدم و به دنبال آن شوق و علاقه‌ای بسیار وجودم را فرا گرفت به طوری که سر از پا نمی‌شناختم، در این میان تشویق‌های گذشته عالم بزرگوار مرحوم حاج شیخ ابوالقاسم قمی نیز بسیار کار ساز بود.

  • مادر مرجعی که یک سال تا نزدیکی‌های فیضیه می‌رفت

میزان شوق و جدیت در تحصیل علم آیت‌الله بهاءالدینی به حدی بود که روایت آن از زبان ایشان گویای این مطلب است: یک سال تمام از مدرسه فیضیه بیرون نیامدم، مادرم در مدرسه می‌آمد و از دور مرا نگاه می‌کرد و باز می‌گشت، اشتغالات ما به حدی بود که فرصت نمی‌کردیم به منزل سری بزنیم.

این عالم بزرگ از هر زمانی برای یادگیری و مطالعه نهایت بهره را می‌برد و این چنین بیان می‌کرد: برای آمدن به مدرسه فیضیه، من همیشه از حدود منزل امام می‌گذشتم؛ چون در راه مشغول مطالعه بودم و اگر از طریق کوچه‌ها می‌رفتم، با اشخاصی برخورد می‌کردم و ناچار به سلام و علیک می‌شدم، لذا مطالعاتم مخدوش می‌شد،معمولاً از پشت باغات اطراف شهر عبور می‌کردم، تا کسی به من برنخورد و بتوانم به مطالعه خود بپردازم. در آن زمان، دروس سطح، مانند رسائل را تدریس می‌کردم. برای تدریس هم همیشه دو سه تا مطالعه جلو بودم، تا اگر یک شب مثلاً مانعی پیش آمد و نتوانستم مطالعه کنم، درس صبح ما تعطیل نشود و بتوانم از مطالعه ذخیره استفاده و تدریس کنم.

  • راه بهره‌برداری از معارف الهی به روایت عارف بالله

اکثر اوقات شب و روزِ ایشان به تفکر می‌‌گذشت، حتی سحر‌ها به تفکر می‌پرداخت و می‌گفت: من روی یک جمله صحیفه سجادیه چندین سال فکر کردم و همین فکر کردن، دریچه‌هایی را روی انسان باز می‌کند؛ ولی طول می‌کشد.

ایشان در جواب این سؤال که چه کنیم تا بتوانیم از معارف الهی بهره‌برداری کنیم، ابراز می‌داشت: باید بنده خدا باشی، بنده هوا و هوس نباشی. حضرت به مالک می‌فرماید: «فَاَملِک هَواکَ» تو مالک هوا باش، نه هوا مالک تو. ما هوا مالکمان هست؛ هر کجا که هوا باشد، ما را می‌کشاند؛ در حالی که باید هوا در اختیار شما باشد.

با توجه به اینکه در حوزه علمیه قم به معلم اخلاق و عرفان مشهور بود و حتی پاره‌ای کرامات به او نسبت داده شده است، در اسفند سال 1375 سمیناری با عنوان «حوزه و تهذیب اخلاق» برای تجلیل از ایشان در قم برگزار شد، با این وجود بخشی از درس‌های اخلاقی و برخی مصاحبه‌های او، در دو کتاب «سلوک معنوی» و «نردبان آسمان: مجموعه‌ای از درس‌های اخلاق فقیه وارسته و عارف فرزانه، حضرت آیة‌الله بهاءالدینی» به چاپ رسیده است.

سرانجام آیت‌الله بهاءالدینی در 28 تیر ماه 1376 دعوت حق را لبیک گفت و در جوار حرم حضرت معصومه (س) به خاک سپرده شد،

Let’s block ads! (Why?)

RSS

منبع خبر ( ) است و صلح خبر | پایگاه اخبار صلح ایران در قبال محتوای آن هیچ مسئولیتی ندارد. چنانچه محتوا را شایسته تذکر میدانید، خواهشمند است کد خبر را به شماره 300078  پیامک بفرمایید.
    برچسب ها:
لینک کوتاه خبر:
×
  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسطصلح خبر | پایگاه اخبار صلح ایران در وب سایت منتشر خواهد شد
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد
  • لطفا از تایپ فینگلیش بپرهیزید. در غیر اینصورت دیدگاه شما منتشر نخواهد شد.
  • نظرات و تجربیات شما

    نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

    نظرتان را بیان کنید