صلح خبر/هرمزگان بیشک فردوسی، شاعر حماسهسرای ایران زمین، با خلق شاهنامه زبان فارسی را از زوال رهانید و خدمت ارزندهای به ایران و ایرانی کرد. او با به نظم درآوردن حماسهها و پهلوانیهای ایرانیان چهرهای حقیقی از دلاوریهای مردم این مرز و بوم برای جهانیان به تصویر کشید. تردیدی وجود ندارد که شاهنامه از مهمترین […]
صلح خبر/هرمزگان بیشک فردوسی، شاعر حماسهسرای ایران زمین، با خلق شاهنامه زبان فارسی را از زوال رهانید و خدمت ارزندهای به ایران و ایرانی کرد.
او با به نظم درآوردن حماسهها و پهلوانیهای ایرانیان چهرهای حقیقی از دلاوریهای مردم این مرز و بوم برای جهانیان به تصویر کشید. تردیدی وجود ندارد که شاهنامه از مهمترین آثار ادبی ایران و بخشی از سند هویت مردم ایران زمین به شمار میآید.
حکیم ابوالقاسم فردوسی طوسی شاعر حماسهسرای ایرانی قرن چهارم را بزرگترین سراینده پارسیگو دانستهاند که از شهرت جهانی برخوردار است و به حکیم سخن و حکیم طوس معروف است.
به بهانه ۲۵ اردیبهشتماه، روز بزرگداشت فردوسی خبرنگار صلح خبر منطقه خلیجفارس با «دکتر اسدالله نوروزی» استاد ادبیات دانشگاه و عضو هیئت علمی دانشگاه هرمزگان به گفتوگو پرداخته که متن این گفتوگو را در ادامه میخوانیم.
همه ما فردوسی را به عنوان شاعر شاخص ایرانی میشناسیم اما فردوسی از ابتدا که بود؟
با توجه به آنچه در تاریخ ادبیاتها آوردهاند میدانیم که فردوسی دهقان بوده است. دهقانها زمین و ملک داشتند و از این رو به لحاظ مالی از شرایط مساعدی برخوردار بوده و اصطلاحاً دستشان به دهانشان میرسیده است.
پس فردوسی جزء رعیت معمولی نبوده که روی زمین دیگران کار کند و خودش ملک و آبادی نداشته باشد! اما در پایان عمر از فقر گله میکند و ظاهراً در این دوران طولانی که شاهنامه را میسروده نتوانسته به کارهای دیگرش برسد و طبیعتاً در اواخر زندگیاش از نظر مادی در تنگنا قرار گرفته است؛ حال آنکه در دوران نوجوانی و جوانی گلهای از مادیات ندارد.
امروزه جایگاه فردوسی در جهان چیست؟
وقتی میگوییم امروز بحث یک روز، یک سال و دو سال اخیر نباید باشد. پیش از انقلاب که مسائل را بیشتر حول محور ملیگرایی تبلیغ میکردند، جشنوارههایی برگزار میشد و سعی میکردند فردوسی را الگو معرفی کنند. البته که فردوسی قبل از آن هم شناخته شده بود؛ به طوری که ترجمه عربی «شاهنامه بنداری» متعلق به قرن ۷ است.
این نشان میدهد فردوسی از همان زمان بین ملتهای مختلف مورد توجه بوده است و در میان شاهنامههایی که امروزه در دسترس داریم شاهنامه چاپ مسکو از شاهنامههای بسیار خوب است که نشانی از تلاش غیر ایرانیان برای جمعآوری و تصحیح این کتاب بزرگ و مهم است.
وجود بعضی از نسخههای خطی ارزنده در بریتانیا و موزههای دیگر باز بیانگر این است که قدر شاهنامه فردوسی را کاملاً میشناختهاند.
همانطور که میبینیم شاهنامه یادگار اواخر سدۀ چهارم هجری است اما بعد از حمله مغول باقیمانده که معلوم میشود نسخههای متعددی از آن وجود داشته است وگرنه کتابهای موجود در خراسان را که مغولها به آتش کشیدهاند!
نقل میکنند مسعود سعد سلمان هم شاهنامه را نسخهبرداری کرده است که الآن چنین نسخهای با خط او نمیشناسیم اما همین که استنساخ شاهنامه را به سخنوری نسبت میدهند که حدود یک قرن پس از فردوسی در لاهور میزیسته است، میتواند دلیلی برای باقی ماندن شاهنامه باشد زیرا معلوم میشود نسخههای این کتاب در خارج از قلمرو ایران نیز وجود داشته است.
به گمان من در شرایط فعلی به خصوص دنیای جنگزده امروز شعرهای فردوسی میتواند بسیار مفید باشد. درست است که شاهنامه در ظاهر وصف شاهان گذشته ایران و شرح پهلوانیها در نگهداشت کشور ایران است اما جالب است که بگویم به قول علامه همایی چیزی حدود ۸ هزار بیت شاهنامه فقط پند و اندرز است.
قسمتی از شاهنامه که فردوسی در خصوص صلح سخن گفته انسان را شگفتزده میکند. فردوسی میگوید:
«همه جنگ از بهر بیشی بود/ مبادا که با آز خویشی بود»
درواقع حکیم توس با وجود اینکه جنگها را بسیار عالی توصیف کرده، خودش طرفدار جنگ نیست. مثلاً در داستان سیاوش میگوید:
«ز خون ریختن دست باید کشید/ سر بیگناهان نباید برید / همه زآشتی کام مردم رواست/ که نابود بود آنکه او جنگ خواست»!
بنابراین شاهنامه یک کتاب اخلاقی و حکمی است و چون خود فردوسی هم فردی خردگراست، ارزشی که به عقل داده میشود بسیار ارزنده است. نمیخواهم بگویم شاهنامه در دنیا بینظیر است. آثاری چون ایلیاد و ادیسۀ هومر جهانی و شناخته شده هستند اما شاهنامه فردوسی کم از آنها ندارد و یکی از آثار برجسته دنیاست و همانطور که مرحوم حبیب یغمایی میگفت: «شاهنامه شناسنامه ایرانیهاست».
منبع فردوسی برای سرودن شاهنامه چه بود؟
طبیعتاً یک منبع واحد نداشته و از منابع متعددی بهره جسته است که اگر بخواهم به اختصار بگویم خداینامههایی بوده که اکثراً به نثر بودهاند. به اضافه شاهنامه ابومنصوری که ما امروزه مقدمه آن را داریم، قاعدتاً در زمان فردوسی به طور کامل وجود داشته و مورد استفاده او بوده است.
اطلاع دارید “دقیقی” شاعر پیش از فردوسی حدود هزار بیت شعر در مورد حکومت گشتاسپ سروده است که در همان وزن عروضی شاهنامه است: «چو گشتاسپ را داد لهراسپ تخت/ فرود آمد از تخت و بربست رخت» الی آخر…
که میگویند فردوسی آنها را در شاهنامه نقل کرده است زیرا راجع به ظهور زرتشت بوده و فردوسی مسلمان نخواسته که خودش آنها را به نظم در بیاورد اما پذیرفتنش آسان نیست؛ زیرا اگر بپذیریم این ابیات دقیقاً بیتهای دقیقی باشد، باید بپذیریم که دقیقی هم شاعری در حد و قواره فردوسی بوده است!
منتهی مسلم است دقیقی پیش از فردوسی سعی کرده شاهنامه را به نظم در بیاورد اما کارش ناتمام مانده است. فردوسی بعداً این کار را شروع میکند و از سرودههای او باخبر بوده است. حکیم توس داستانها را به طور پراکنده از کتابهایی که میخوانده جمعآوری و با امانتداری منظوم میساخته است؛ گاهی نیز داستانهایی را که سینه به سینه نقل میشده و زبانزد بوده نقل کرده است.
به طور کلی شاهنامه حاوی چه اطلاعاتی است؟
شاهنامه از پیشدادیان شروع میشود که کیومرث معادل حضرت آدم است. بعد از پرداختن به شاهان پیشدادی به سراغ سلسله کیانی میرود که با کیقباد شروع میشود و در آخر به مبحث تاریخی میرسد. در شاهنامه بعد از ماجرای رستم و اسفندیار از پادشاهی فرزند اسفندیار و بعد همسر و پسرش داراب میخوانیم و پسر داراب که دارا است و این دارا میتواند معادل داریوش سوم، پادشاه هخامنشی باشد.
به دنبال آنها ذکر حدود ۵۰ پادشاه در شاهنامه میآید که کاملاً جنبه تاریخی دارند و دیگر در مقولۀ اسطوره و افسانه نیستند! یعنی میشود ردپای آنها را در کتب تاریخی نشان داد تا فرجام کار شاهنامه که مرگ یزدگرد است.
شاهنامه بارها به نثر بازنویسی شده است؛ به عزیزانی که مجال خواندن تمام شاهنامه ندارند پیشنهاد میکنم حداقل کتاب اقبال یغمایی با نام «ز گفتار دهقان» را که از حدود ۶۰۰ صفحه هم تجاوز نمیکند و شاهنامه به نظم و نثر است بخوانند. او سعی کرده به نثری ساده و زلال بنویسد، گهگاهی نیز بیتهایی از شاهنامه آورده است؛ کتابی که حتی دانش آموزان مقطع دبیرستان هم میتوانند به راحتی بخوانند و در مدت زمان کوتاهی به اتمام برسانند. با خواندن این کتاب خواننده به چهارچوب کلی شاهنامه پی میبرد و متوجه کار بزرگ و قابل ستایش فردوسی خواهد شد.
به نظر شما بهترین نسخه شاهنامه چه نسخهای است و آیا شاهنامه تحریف شده است؟
نسخهای که آقای خالقی مطلق تصحیح کرده جدیدترین نسخه است. او با در اختیار داشتن نسخههای متعدد و مقایسه آنها نسخه خودش را ارائه کرده؛ یعنی از نظر نسخه بدلهایی که در پاورقی آورده، عالی ست! خدا اجرش دهد که برای تدوین این نسخه زحمات فراوانی متحمل شده است.
نمیخواهم بگویم نسخه خالقی مطلق از نظر متن الزاماً بهترین است اما از این نظر که شامل نسخه بدلهای خیلی زیادی میشود قطعاً معتبرترین است. در کنار آن نسخه چاپ مسکو را که انستیتو خاورشناسی مسکو چاپ کرد هم به دلیل قابل دسترس بودن و ارزانتر بودنش پیشنهاد میکنم به ویژه بازچاپ آن توسط نشر قطره در ایران که دکتر سعید حمیدیان با حروفچینی چشمنواز منتشر کرده و جاهایی ترجمه معروف بنداری را نیز برای کمک به انتخاب بهتر نسخه بدل توسط مخاطب در پاورقی افزوده است.
اما اگر بخواهم از نسخه خطی بگویم، من نسخه فلورانس را بر بقیه ترجیح میدهم که جناب دکتر خالقی مطلق نیز مدتی بعد از شروع کار آن را اساس قرار داد. فقط حیف که آنچه از این نسخه فلورانس برجا مانده کامل نیست و تنها تا داستان بیژن و منیژه را در بر میگیرد.
در مورد تحریف شاهنامه که پرسیدید احتمال اینکه توسط کاتبان مقداری دستکاری شده باشد، هست؛ زیرا میگویند شاهنامه حدود ۶۰ هزار بیت بوده است در حالی که تعداد ابیات نسخههایی که در حال حاضر داریم این مقدار نیست.
برای مثال شاهنامه چاپ مسکو چهل و چند هزار بیت است و شاهنامههای مفصل دیگر نیز افزون بر ۵۰ هزار بیت نیستند! اما بخش عمده و اعظم شاهنامه موجود است.
البته در مورد همین مطالب موجود نیز برخی به ملحقات معتقدند مثلاً داستان «فرود» که گفتهاند شاید الحاقی باشد. پس این امکان وجود دارد که بعضی از قسمتهای شاهنامه کم و زیاد شده باشد.
منشأ جهان به روایت فردوسی چیست؟
نمیتوانیم خیلی علمی درباره اینکه زمین چطور خلق شده است بحث کنیم اما درباره نخستین انسان عرض کردم فردوسی کیومرث را به گونهای توصیف میکند که ما را به یاد حضرت آدم میاندازد: کیومرث خامخوار است، پوشش او دوخت و دوزی نیست، پوست حیوانات را میپوشد، غارنشین است! مهمتر از همه بچهاش سیامک مانند هابیل فرزند حضرت آدم کشته میشود؛ یعنی پسر کیومرث به پادشاهی نمیرسد و توسط دیوها کشته میشود. نوۀ او هوشنگ ـ پسر سیامک ـ انتقام پدرش را میگیرد و بعدتر پسر هوشنگ که به طهمورث دیوبند معروف است بر تمام دیوها غلبه میکند و اسیرشان میسازد.
فردوسی میگوید طهمورث دیوها را اسیر کرد اما نکشت و گفت من شما را نمیکشم به شرط آنکه به ایرانیها نوشتن یاد بدهید! آنطور که ما در تاریخ خواندهایم ایرانیها خط را از مادها یاد گرفتهاند پس شاید بتوانیم بگوییم احتمال دارد دیوهایی که از آنها سخن میگوید مادها باشند که البته همه اینها حدس و گمان است.
به نظر شما در گذشته بیشتر به شاهنامه اهمیت داده میشد یا حال؟
در گذشته خیلی سعی میکردند تا روحیه شاهنامهخوانی را تشویق کنند؛ اما به این معنی نیست که در سالهای اخیر به شاهنامه پشت کرده باشیم. چند سال اول انقلاب نسبت به اکثر شعرا و به ویژه فردوسی کمتوجهی شد اما به تدریج دوباره برای شاعران نکوداشت برگزار کردند تا اینکه سرانجام نوبت فردوسی هم رسید و ابتدا با حمایت یونسکو در اوایل دهۀ هفتاد بزرگداشت گرفتند و سالهای بعد که روز به روز محافل و مجالس زیاد شد.
من قبول دارم با اینکه در دهه ۶۰ و در طول جنگ با آنکه ظرفیت زیادی برای استفاده از شاهنامه وجود داشت اما چنین استفادههایی به دلیل درگیریها و مشغلههای دیگر صورت نگرفت؛ اما پس از آن به خصوص در سالهای اخیر دوباره تصحیح نسخههای شاهنامه و بازنویسی آن به نثر سرعت گرفته و نکوداشتها نیز بیشتر شده است. حالا اگر هم کار نسخۀ آقای خالقی مطلق خارج از ایران انجام شده، نهایتاً در ایران از آن حمایت شده است. نسخه فلورانس را زندهیاد دکتر جوینی از طریق انتشارات دانشگاه تهران به چاپ رسانده که خود هیئت علمی گروه زبان ادبیات دانشگاه تهران بود.
الآن یکی از شاهنامه شناسان خوب روزگار ما، جناب دکتر سجاد آیدنلو است که سن و سال زیادی ندارد ولی مقالات و کتابهای ارزندهای در زمینه شاهنامه منتشر کرده است. اینها نشان میدهد جای امیدواری است و فردوسی میتواند نه تنها برای ایران بلکه برای جهان دوباره بازشناسی شود.
چگونه باید نسل جدید را به شاهنامه علاقهمند کرد؟
دنیای امروز خوبیهای زیادی دارد و ما میتوانیم از امکانات موجود بهترین استفاده را بکنیم حتی برای شناخت شاهنامه؛ اما واقعیت این است که راه یافتن تلویزیون و حتی رادیو به خانهها موجب شد بچهها کمتر کتاب بخوانند. وظیفۀ پدر و مادرهاست که بچهها را تشویق به کتابخوانی کنند؛ یعنی پیشرفتهایی که در زمینه تکنولوژی صورت گرفته نباید باعث شود از زبان خاص کتاب غافل شویم. ما ضمن اینکه به فیلم، سینما و رادیو اهمیت میدهیم، باید به روزنامهخوانی، کتابخوانی، رمان و شعر هم توجه کنیم تا این بخش فراموش نشود و املا و انشای فرزندانمان تقویت شود؛ و خوشبختانه در سالهای اخیر دیدهام که نقالها نیز دوباره کارشان رونق گرفته است.
درباره سنت نقالی برایمان بگویید.
در گذشته مردم تفریح خاصی نداشتند. شبها دور هم جمع میشدند و قصه تعریف میکردند و اگر کسی سواد داشت شاهنامه و مثنوی میخواند. طوری که غالب روستاییان ما شاهنامه خوان بودند!
نقالها میآمدند در قهوهخانهها نقالی میکردند و این سنتی است که از قدیم بوده و خوشبختانه دوباره رونق گرفته است گرچه دیگر قهوهخانهای مثل گذشته نیست و باید به محافل ادبی دعوتشان کرد. برای مثال مرشد چایانی از نقالان به نام روزگار ماست که دو بار هم به دانشگاه هرمزگان دعوت شد. او تا پیش از کرونا هرسال به کشورهای مختلف میرفت و نقالی میکرد.
میتوانید برخی از سنتهای امروزی ما را که در شاهنامه ذکر شده بگویید؟
اگر نگاه کنید میبینید کسانی که شاهنامه میخوانند اخلاق جوانمردی دارند! اینها را واقعاً مدیون فردوسی هستیم. مولانا یکی دو قرن پس از فردوسی در غزلیات شمس میگوید «زین همرهان سست عناصر دلم گرفت/ شیر خدا و رستم دستانم آرزوست»
ایرانی جماعت همواره در سیمای رستم خصایص والای علی(ع) را جستجو کرده و با توصیف دلاوریهای مولا به یاد رستم افتاده است!
همچنین محال است که با خواندن داستان سیاوش به یاد یوسف و زلیخا نیفتید. عزتنفسی که سیاوش در برابر وسوسههای شیطانی سودابه دارد، خود را حفظ میکند و میگوید «نه من با پدر بیوفایی کنم/ نه با اهرمن آشنایی کنم» و پاکدامن باقی میماند ما را به یاد داستان یوسف و زلیخا میاندازد.
فردوسی یک ایرانی و یک مسلمان پاکاعتقاد است و خیلی از مطالبی که میگوید تعالیمی است که از مکتب قرآن یاد گرفته است. از یک طرف به گذشته ارزشمند ایران علاقهمند است و آن را زنده میکند و از طرف دیگر اندیشههای اسلامی را.
همانطور که گفتم حدود ۸ هزار بیت شاهنامه پند و اندرز است و اگر نگاه کنید میبینید که نیمی از آنها برگرفته از توصیههای دینی است چنانکه از قول پیامبر میگوید «که من شهر علمم علیم در است/ درست این سخن قول پیغمبر است»
درواقع اخلاق و خوبیهایی که از شاهنامه میبینیم و در وجود شاهنامهخوانان است و روحیه جوانمردی، بر جا مانده از ادبیات پیش از اسلام است که ایرانیها آزاده، راستگو و امانتدار بودند. از باب نمونه اخلاق جنگی، حتی ما در شاهنامه شبیخون زدن توسط لشکر ایران خیلی کم میبینیم کشورگشایی به آن صورت نیست و عمدتاً دفاع است!
ملکالشعرا بهار نیز که جانشین فردوسی است میگوید «گرچه عرب زد چو حرامی به ما/ داد یکی دین گرامی به ما/ گرچه ز جور خلفا سوختیم/ ز آل علی معرفت آموختیم»
در هنر ما چقدر از شاهنامه الهام گرفته شده است؟
نسخهای از شاهنامه داریم که تابلوهای آن را لطفعلی صورتگر ـ نیای دکتر صورتگر استاد دانشگاه ـ کشیده است. این نقاشیهای فاخر برگرفته از شاهنامه هستند و اگر شاهنامه نبود چنین آثاری هم نبودند.
همچنین در بحث هنر سینما نه فقط ایرانیها، خارجیها نیز کار کردهاند! چند فیلم روسی دیدهام که بر اساس شاهنامه ساخته شدهاند. برای مثال داستان سیاوش. مرحوم خانلری میگفت جستجو کردهام حدود ۹۰ داستان در دنیا بر اساس رستم و سهراب نوشته شده است.
شاهنامه قطعاً میتواند در سینما، تلویزیون، نقاشی و سایر عرصههای هنری تأثیراتش را بر جا بگذارد و این بستگی به هنرمندان ما دارد که چطور بتوانند آن را بازآفرینی کنند و بر اساس شاهنامه هنر تازهای خلق کنند.
اگر فردوسی شاهنامه را خلق نمیکرد چه اتفاقی میافتاد؟
این سؤال خیلی مهمی است. واقعیت این است که همه میگویند فردوسی زبان فارسی را زنده نگه داشت. فردوسی در دورهای بود که متأسفانه حکومت به زبان فارسی اهمیت نمیداد و مردم هم قدرت ثبت و ضبط آن را نداشتند. دفترهای دیوانی به عربی نوشته میشد و احتمال اینکه به مرور فارسی به حاشیه رانده شود زیاد بود.
فردوسی در چنین شرایطی نه به این منظور که قصد ستیز با زبان عربی را داشته باشد، بلکه با نیت اینکه زبان فارسی را حفظ کند این کتاب ارزنده را طی سالها و تحمل زحمت فراوان و با توانایی خارقالعادهای ارائه کرد.
زندهیاد استاد دکتر علی محمد حقشناس زبانشناس بود که گاهی هم شعر میگفت. ایشان حرف جالبی داشت، میگفت «اگر میخواهید زبان و گویشی حفظ شود دستش را در دست هنر بگذارید» او اعتقاد داشت اینکه ما فرهنگ لغت بنویسیم خوب است اما باعث رواج زبان نمیشود و تنها آن را ثبت و ضبط میکند.
اینکه فردوسی زبان فارسی را در قالب شعر و در حماسه ارائه کرد با این خدمتش هم به زبان فارسی جانی دوباره بخشید و هم روح پهلوانی را در مردم ما زنده کرد که این کار بسیار سترگی است. همانطور که میگوید «نمیرم از این پس که من زندهام/ که تخم سخن را پراکندهام»
کلام آخر
جامی میگوید کسی که کتابی مانند شاهنامه دارد دیگر چه نیازی به تعریف و توصیف دارد! این حرف بسیار بزرگی است. همچنین در کتاب مرزباننامه سعدالدین وراوینی که در قرن هفتم نوشته شده به نقل از احمد غزالی آمده است: وی از روی منبر خطاب به مستمعینش میگوید «تمام حرفهایی که من در طول ۴۰ سال از فراز این چوب پاره به شما گفتهام حکیم طوس در یک بیت خلاصه کرده است:
پرستیدن دادگر پیشه کن/ ز روز گذر کردن اندیشه کن»!
گفتوگو از حدیث دهقانی، خبرنگار صلح خبر
انتهای پیام