امروز: شنبه, ۸ اردیبهشت ۱۴۰۳ / بعد از ظهر / | برابر با: السبت 19 شوال 1445 | 2024-04-27
کد خبر: 85666 |
تاریخ انتشار : 07 خرداد 1395 - 3:48 | ارسال توسط :
ارسال به دوستان
پ

يادداشت زنگ تفریح دوم کودک و نوجوان > آثار نوجوانان – زنگ تفریح دوم به صدا درآمد. وقتش بود بچه‌ها بروند سر کلاس. سر جایم نشسته بودم و منتظر شروع کلاس دوم بودم. سارینا را دیدم که به سمتم می‌آمد.گفت: «کتی بزن قدش!» گفتم: «برو بابا! حوصله داری؟» گفت: «حالا تو بزن!» و من زدم. یك‌هو دیدم […]

يادداشت

زنگ تفریح دوم

کودک و نوجوان > آثار نوجوانان – زنگ تفریح دوم به صدا درآمد. وقتش بود بچه‌ها بروند سر کلاس. سر جایم نشسته بودم و منتظر شروع کلاس دوم بودم. سارینا را دیدم که به سمتم می‌آمد.گفت: «کتی بزن قدش!»

گفتم: «برو بابا! حوصله داری؟» گفت: «حالا تو بزن!» و من زدم. یك‌هو دیدم دست سارینا رفت عقب و چشمش را گرفت! گفتم: «سارينا چي‌ شده؟… لوس نشو، داری من رو می‌ترسونی!»

وقتي دستش را برداشت، ديدم مایع قرمز رنگی دارد از چشمش پايین می‌آيد! داد زدم: «سارینا خون!»

دستش را گرفتم و از پله ها کشاندمش پایین! خانم رنجبر دم دفتر ایستاده بود. گفتم: «خانم از چشم سارینا داره خون می‌آد. تقصیر من بود!»

خانم رنجبر سریع سارینا را برد اتاق بهداشت! بعدش نمی‌دانم چه‌کار کردم. صورتم را گرفتم و رفتم توي حياط. یاد مقاله‌ای افتادم که درباره‌ي کانون اصلاح و تربیت توی دوچرخه خوانده بودم.

ترس برم داشت و اشکم بیش‌تر شد! کتایون کرمی به جرم کور کردن چشم هم‌کلاسی! وای نه! همان‌موقع یکی از بچه‌های کلاسمان به سمتم آمد.

دستم را گرفت و من را برد پیش خانم رنجبر و خودش رفت سر کلاس. سرم را انداختم پایین. انتظار هر حرفی را داشتم، اما خانم رنجبر فقط گفت: «برو سر کلاست.»

و من از پله‌ها دویدم بالا! با گريه وارد کلاس شدم و سرم را گذاشتم روی نیمکتم. دلم نمی‌خواست به کسی جواب بدهم. معلممان هم بدون این‌که چيزي به من بگويد شروع کرد به درس دادن.

چند لحظه بعد یکی در زد. سرم را آوردم بالا. چند ثانیه بعدش یك سارینا، مثل همان سارینای قبل آمد و نشست کنارم.

فردايش با سارينا نشسته‌ بوديم و داشت تعريف مي‌كرد كه مشكلش پاره شدن مويرگ چشمش بود كه یکی از بچه‌ها از کنارمان رد شد و به من گفت: «چه‌طوری کتی چشم در آر؟!»

اعصابم خرد شد. حق نداشت چنین حرفی بزند، ولی گفتم: «خوبم! راستی بچه‌ها می‌تونین از این به بعد با همین اسم صدام کنین تا همه بفهمن کتایون خطرناک‌تر از این حرف‌هاست!»

كتايون كرمي

15ساله از كرمانشاه

دوچرخه شماره ۸۲۹

عكس: خورشيد شيخ‌انصاري، 13ساله، خبرنگار افتخاري از تهران

Let’s block ads! (Why?)

RSS

منبع خبر ( ) است و صلح خبر | پایگاه اخبار صلح ایران در قبال محتوای آن هیچ مسئولیتی ندارد. چنانچه محتوا را شایسته تذکر میدانید، خواهشمند است کد خبر را به شماره 300078  پیامک بفرمایید.
    برچسب ها:
لینک کوتاه خبر:
×
  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسطصلح خبر | پایگاه اخبار صلح ایران در وب سایت منتشر خواهد شد
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد
  • لطفا از تایپ فینگلیش بپرهیزید. در غیر اینصورت دیدگاه شما منتشر نخواهد شد.
  • نظرات و تجربیات شما

    نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

    نظرتان را بیان کنید