به گزارش صلح خبر، «بستر آرام هور» نام کتابی است که ناگفته های جوانان گمنام اطلاعات عملیات خوزستان از مأموریت به شهرهای القرنه، العماره، بصره، بغداد و حتی کربلا، تا زیارت بارگاه امام حسین علیه السلام در دوران اختناق حزب بعث در پوشش قرارگاه سری نصرت را منتشر کرده است. قرارگاه نصرت یک قرارگاه فوق سری در دوران دفاع مقدس بود که رزمندگان آن به انجام کارها ی اطلاعاتی در خاک عراق و منطقه هور می پرداختند.
نصرت الله محمودزاده نویسنده این اثر همچنین به شناخت و تبیین نقش شهید علی هاشمی طراح اصلی عملیات های خیبر و بدر در بستر آرام هور پرداخته است.
در بخشی از این کتاب می خوانیم: «رکنالدین سر صاحب را از سینه خود جدا کرد و گفت: «مرد که گریه نمیکند.» اگر گریه نکنیم چه کنیم. بعد از شهادت پدرم آواره شدیم. شب تو هور میخوابیم و روز دنبال یک لقمه نانیم. اوضاع آشفته زندگی ما را که خودت میدانی. بغض گلویش را گرفته بود و نمیدانست چگونه خود را خلاص کند. ترجیح داد سالم را نزد سالمی که صد متری از آنها فاصله داشت ببرد.
نگاهی به پشت سر خود انداخت و گفت: «برایت میهمان آوردم. یک ایرانی»
– صاحب متعجب و شگفتزده گفت: «ایرانی؟ اینجا؟ مگر از جانش سیر شده؟»
اتومبیلها به اتوبوسی که سالمی و سید نور نشسته بودند نزدیک شد. اتومبیل روباز سیاه رنگ از دور خودنمایی میکرد. مردی با جثه تقریباً چاق که سنش به پنجاه میرسید، در صندلی عقب نشسته بود. قد نسبتاً کوتاهی داشت و نیمی از موی سرش ریخته بود. لبخند ساختگی لحظهای از چهرهاش محو نمیشد و در عین حال دزدکی اطراف را زیر نظر داشت. حالا سالمی بهخوبی او را میدید.
سید نور آهسته گفت: «طاها یاسین رمضان، معاون صدام.» سالمی همچنانکه طاها یاسین رمضان را نگاه میکرد، دست به دو نارنجک و اسلحه کمریاش کشید و با لمس آنها فکری به سرش زد… »
انتهای پیام