به گزارش مجله آموزشی صلح خبر برترین و خاطرهانگیزترین بازیهای کنسولهای ویدئویی (۵) برترینها: خب کمکم به آخرین قسمت از سری پرونده «برترین و خاطرهانگیزترین بازیهای کنسولهای ویدئویی» نزدیک میشویم و امیدوارم که از چهار قسمت قبلی لذت کافی را برده باشید و خاطرات خوبی از دوران قدیم بازیهای ویدئویی برای شما زنده شده باشد. […]
به گزارش مجله آموزشی صلح خبر
برترین و خاطرهانگیزترین بازیهای کنسولهای ویدئویی (۵)
برترینها: خب کمکم به آخرین قسمت از سری پرونده «برترین و خاطرهانگیزترین بازیهای کنسولهای ویدئویی» نزدیک میشویم و امیدوارم که از چهار قسمت قبلی لذت کافی را برده باشید و خاطرات خوبی از دوران قدیم بازیهای ویدئویی برای شما زنده شده باشد. در این قسمت نیز مانند گذشته قصد داریم تا به یکی از نسلهای طلایی تکنولوژی بازیهای ویدئویی نگاه ویژهای داشته باشیم و به بررسی نوستالوژیک آنها بپردازیم. اگر حتی از جامعه گیمرها هم نباشید و سابقه بازی کردن با کنسولها را نداشته باشید، با یک بار خواندن این مقاله میتوانید به عمق نفوذ هنر گیم به قلب مخاطبان پی ببرید.
به جرات میتوان گفت که نسل ششم بازیهای ویدئویی و بازیهایش را در هیچ بازه زمانی نمیتوان تعریف کرد و خاطراتش با یک یا دو کنسول معرفی نمیشود. وسعت بازیهای خوب این دوران آنقدر زیاد است که به سختی میتوان در یک مقاله به معرفی و خاطرههای به جا مانده از آنها پرداخت. با اینکه از نسل ششم به عنوان دوران کنسولهای ۱۲۸ بیتی هم یاد میکنند، اما از این نسل بود که طبقهبندی کنسولهای بازی بر این اساس به تدریج منسوخ شد. نسل ششم در جایی قرار داشت که رتبهبندی و امتیازدهی بازیها به سختی شکل میگرفت.
جهش تکنولوژی ساخت بازی و محتواهای فوقالعاده بازیها، هر گیمر تازهواردی را مجذوب هنر گیم میکرد. البته پرداختن به آثار نسل ششم شاید کمی مقاله را از فضای نوستالوژیک دور کند، ولی هنوز گیمرهایی هستند که با مرور بازیهای نسل ششم خاطرات زیادی برای آنها زنده شود.
نسل ششم ۱۹۹۸ – ۲۰۱۳ میلادی (۱۳۷۷ – ۱۳۹۲)
راستش را بخواهید نمیدانم از کجا باید شروع کنم! از کدام بازی و کدام خاطره؟ وسعت شاهکارهای نسل ششم آنقدر زیاد بود که هنوز کسی نتوانسته نقطه شروع و پایانی برای آن قرار دهد. فوتبالدوستانی که هنوز حسرت یک نیمه بازی فوتبال با اون باشگاهها و تیمهای ملی قدرتمند PES ۶ را میکشند و بازیکنان کمسن و سالی که تازه به دنیای گیم وارد شدند و بازیهایی مثل «خدای جنگ ۲» (God of war ll) و «شاهزاده پارسی» (Prince of persian) را از دست دادهاند. شاید بهتر باشد برای نسل جدید و بچههای دهه نودی و دهه هشتادی، نسل ششم را «نسل شاهکارهای تکرارنشدنی و دستنیافتنی» قلمداد کرد. البته این گذشتهها زیاد هم دستنیافتنی نیست، خوشبختانه جهان گیم آنقدر تحت تاثیر نسل ششم بود که هنوز کنسولهای آن زمان به صورت محدود فروش میرود و بازیهای خوبی هم از آن نسل دردسترس است.
دیباچه نسل ششم بازیهای ویدیویی را شرکت سگا و با عرضهی کنسول دریمکست آغاز کرد. کمی نگذشت که بازار جهانی کنسولهای ویدئویی با وارد شدن پلیاستیشن ۲، گیمکیوب و ایکسباکس داغتر شد. از بزرگی نسل ششم همینقدر بگویم که در سال ۲۰۰۵ بود که شرکت مایکروسافت با انتشار دومین کنسول خانگی خود یعنی ایکسباکس ۳۶۰ نسل هفتم را شروع کرد، اما نسل ششم تا سال ۲۰۱۳ با توقف تولید پلیاستیشن ۲ ادامه داشت. بله! این شرکت سونی بود که با یکی بهترین کنسولهای خود توانست لقب «پرفروشترین کنسول تاریخ» از آن خود کند.
به ندرت پیش میآمد که در نسل ششم کسی کنسولی غیر از پلیاستیشن ۲ را داشته باشد. روزهایی که به تازگی پلیاستیشن ۲ وارد ایران شده بود، هنوز مدل Psone سونی روی بورس بود. کمکم حرفهایی ردوبدل میشد در مورد مدل جدیدی از پلیاستیشن که رنگ سیاهی داشت و هماندازه ویدئو ویاچاس بود! کمی گذشت و در سیدیفروشیها شاهد بازیهایی بودیم که پاکتهای بزرگتری داشت و بالای کاور بازی نوشته بود Playatation۲! حالا گرافیک بالای بازیهای پلیاستیشن ۲ بحث داغ روز بود و چه حسرتهایی که برای خوردن این کنسول دوستداشتنی نکشیدیم.
درخشندگی نسل ششم فقط به کنسولهای بازی ختم نمیشود، این نسل را میتوان یک طلوع روشن برای بازیهای تحت پلتفرم رایانههای شخصی نیز در نظر گرفت. دیگر لازم نبود برای گیمر حرفهای بودن یک کنسول خانگی داشت و بچهها به دنبال قطعات کامپیوتری بودند تا بازیهای مختلف. روزهایی که CPU دوهستهای و کارت گرافیک ۵۱۲ مگابایت برای خودش سروری میکرد. رم ۱ گیگ DDR۲ و هارد ۸۰ گیگابایت را با کلی پول جمع کردن بدست میآوردیم و بعد از کلی بدبختی، بازی دلخواهمون درست و حسابی روی سیستم بالا نمیومد!
شاید بتوان ادعا کرد که نسل ششم بیشترین تاثیر را بر روی محبوبیت کلوپها و گیمنتهای اون زمان گذاشته بود؛ قیمت بالای PS۲ و سیستمهای قوی کامپیوتری، بچهها در این مکانها جمع کرده بود. در این میان کلوپهایی هم بودند که با کنسول XBOX (اولین کنسول مایکروسافت) و یا دریمکست با آن کنترلر جالبش، مشتریها رو جذب میکردند. همیشه زیر تلویزیون کلوپها یا دیوار گیمنتها یک برگه کاغذ دیده میشد که مربوط به رمزهای بازی GTA بود! کلکل بر سر بازی فوتبال با صعود ایران به جامجهانی ۲۰۰۶ بیشتر شده بود و ادعای بچهها در «فوتبال ۹۸» قدیمی حالا تبدیل به فوتبالهای فوقالعاده شرکت کونامی در پلیاستیشن ۲ بود.
در میانههای گرم فصل تابستان قرار داریم و قرار است تا اینبار هم با داغترین بازیها و خاطرههای یک نسل درخشان، بار دیگر فضای برترینها را نوستالوژیک کنیم و به استقبال آخرین قسمت از پرونده برترین و خاطرهانگیزترین بازیهای کنسولهای ویدئویی برویم. حقیقت این است که بازیهایی را در پیش داریم که نمیتوان به یک کنسول اختصاص داد و تجربه آنها بر روی بیشتر پلتفرمها ممکن بود. قبل از شروع هم اضافه کنم بازیهای زیادی هستند که نسل ششم را طلایی کردند و ما فقط سعی کردهایم که به خاطرهانگیزترین آنها بپردازیم. همچنین برخی بازیها را به علت گستره موفقیت آنها در نسل ششم، به صورت فرانچایز معرفی و نسخههای مختلف را در غالب یک عنوان و در طول سالهای مختلف بررسی کردیم. در ادامه با برترینها همراه باشید.
Pro Evolution Soccer ۵ and ۶ – (۲۰۰۶-۲۰۰۵)
دوران نسل ششم را باید موفقترین دوران مجموعه بازیهای Pro Evolution Soccer در تاریخ بازیهای فوتبالی دانست. هواداران هنوز که هم که هنوز است بر سر اینکه کدام یک از نسخههای PES بهترین عملکرد را داشته است بر سر بحث و مجادله هستند. اما میان همه طرفداران سری PES یک وجه مشترک وجود دارد و آن هم خاطرات فوقالعاده این بازی در سال ۲۰۰۵ و ۲۰۰۶ است که این مجموعه در نقطه اوج خود بود. PES۵ یک فوتبال واقعی و سخت را ارائه داده بود، به طوری که فوتبالدوستان لقب «فوتبال حرفهای» را به آن داده بودند. دربیلهای حسابشده، پاسکاریهای به موقع و دقت در شوتزنی به خوبی خود را در این بازی نشان میدادند.
این روند در PES۶ کمی افت کرد و جریان بازی کمی روان شد. از طرف دیگر موفقیت سری بازیهای Pro Evolution Soccer در نسل ششم مدیون تیمهای قدرتمند و باشگاههای فوقالعاده آن زمان بود. رئال مادرید فراکهکشانی با ترکیب رائول و بکهام و فنیستلروی و رونالدوی برزیلی. آثمیلان ۲۰۰۵ با ستارهایی نظیر مالدینی و کافو و اینزاگی. تیم جوان بارسلونا با رونالدینیهو و ساموئل اتوئو و بسیاری باشگاههای پرستاره دیگر که هر کدام از آنها هوس بازی کردن دوباره PES را برای ما زنده میکند. بخش شاخص «مسترلیگ» نیز در این نسل تغییرات مثبت زیادی کرده بود. انتقال بازیکنان و شیوه تیمداری کاملا واقعگرانه طراحی شده بود. اگر از پیاِسبازان حرفهای هستید، قطعا باید اینترمیلان PES۶ را با شوتهای خوفناک و کوبنده «آدریانو» و سرعت استثنایی «روبرتوکارلوس» را به خاطر داشته باشید!
Need for Speed: Most Wanted – ۲۰۰۵
بدون شک باید شایستهترین نماینده از طرف سری بازیهای Need for speed در نسل ششم را بازی رانندگی فوقالعاده Most Wanted معرفی کرد. این عنوان بعد از دوگانه Undergrand و قبل از CARBON منتشر شد و به نوعی یک چکیده عالی از سری نیدفوراسپید در نسل ششم به حساب میآمد. مجموعه بازیهای NFS در نسل ششم هویت داستانی پیدا کرده بودند و بخش Career قسمت اصلی آنها را تشکیل میداد. نکته دیگری که باعث ارتقای چشمگیر NFS شده بود، بخش تیونینگ ماشینها بود که به تنهایی قادر بود تا ساعتها شما را سرگرم نگه دارد. به این ویژگیها باید سینماتیک خیرهکننده بازی و حالتهای مختلف مسابقات را نیز اضافه کرد.
در مجموع بازی Need for Speed: Most Wanted همه المانهای ذکر شده را در حد عالی پیاده کرده بود و یک NFS ناب نسل ششمی را در اختیار شما قرار میداد. داستان رقابت با Razor و نقش مخفیانه Mia در طول بازی، تیونینگهای پرشمار و کارآمد و ریسینگهایی چالشی که بدون نقص در Most Wanted پیاده شده بود. تعقیب و گریز پلیسها در اتوبانهای شهر و حالت صحنه آهسته (چیزی شبیه به Bullet-Time) هیجان NFS را بیش از پیش ارتقا داده بود. برای خیلی از ما لذت اسپرت کردن «لامبورگینی» و «پورشه»، چیزی بود که فقط در دنیای Need for Speed اتفاق افتاد.
Resident Evil ۴ – ۲۰۰۵
پیشتر گفتیم که نسل ششم به واسطه بازیهای بهیادماندنی اش آغازگر یک انقلاب در صنعت گیم بود؛ یکی از بازیهایی که در این انقلاب نقش مهمی داشت، نسخه چهارم از مجموعه بازیهای Resident Evil بود. این عنوان تحسینشده حتی در سری بازیهای رزیدنتاویل هم از جایگاه ویژهای برخوردار است و تاثیراتی زیادی در تکامل این سری داشته است. لحظات آغازی بازی یکی از ماندگارترین سکانسهای تاریخ بازیهای ویدئویی را رقم زد؛ مبارزه لیان کندی با سیل عظیمی از دشمنان و از همه خوفناکتر مقابله با شخصیتی ترسناکی که یک اره برقی بزرگ را حمل میکرد!
دیگر از زامبیهای کندذهن و ضغیف خبری نبود و دشمنان قدرت حمله و گاهی هم تیراندازی داشتند. روایت داستان بازی بیشتر به صورت هالیوودی بود و همین نکته طرفداران کلاسیک بازی را کمی رنجانده بود؛ جایی که شما باید دختر رئیسجمهور آمریکا را از چنگ یک گروه تندرو مذهبی در اسپانیا نجات میدادید. Resident Evil ۴ از خلاقیتهای پرشماری بهره میبرد؛ مدیریت محل ذخیره آیتمها و مهمات، خرید و فروش مهمات بازی با بازرگان بی انصاف بازی، رئیسهای قدرتمند که هر کدام نقطه ضعف خاصی داشتند و هزاران نکته ریز و درشت دیگر که رزیدنتاویل ۴ را از بازیهای ژانر ترس و بقا متمایز کرده بود. به به یاد آوردن فریادهای اعصابخوردکن Help Me! «اشلی» هنوز خاطر خیلی از هواداران را آزرده خواهد کرد!
WWE SmackDown vs. Raw – (۲۰۰۱-۲۰۱۱)
داستان علاقه قشر زیادی از بچههای قدیم به ورزش کشتیکچ به واسطه سری بازیهای WWE SmackDown vs. Raw در زمان نسل ششم بازیهای ویدئویی شکل گرفت. هر چند تا قبل از نسل ششم بازیهای مختلفی با موضوع ورزش کشتیکج عرضه شده بود، ولی WWE از سال ۲۰۰۱ تغییرات زیادی پیدا کرده بود. اولین و شاید بهترین دلیلی که بازیهای کشتیکج در نسل ششم آنقدر پرطرفدار و محبوب بود، سوپراستارها و ستارههایی بودند که آن زمان در WWE حضور داشتند. افرادی نظیر آندرتیکر (Undertaker)، جان سینا (John cena)، باتیستا (Batista) و دهها سوپراستار محبوب دیگر آن روزهای کشتیکج که با حرکات و قهرمانیهای خود درخشش خاصی به سری WWE داده بودند. گیمپلی بازی نیز به شدت جذاب بود و در هر نسخه بهبود پیدا میکرد.
تقریبا هیچ فعالیتی نبود که در رینگ واقعی کشتیکج باشد و در WWE SmackDown vs. Raw طراحی نشده باشد. تمامی حالتهای مسابقه مانند مود Ladder و Hell in cell به زیبایی هرچه تمامتر کار شده بود و در یک کلام همه امکانات برای تجربه یک بازی کشتیکج مجازی فراهم بود. لحظه ورود سوپراستارها به داخل زمین یکی از المانهایی بود که با نهایت دقت در سری بازیهای WWE کار شده بود. هنوز که هنوز است برخی از طرفداران قدیمی کشتیکج، به عشق قهرمانان قدیمی دنیای خود مانند شانمایکلز و ریمیستریو، سری بازیهای WWE SmackDown vs. Raw را با پلیاستیشن ۲ دوباره بازی میکنند.
Prince of Persia – (۲۰۰۳ – ۲۰۰۵)
همیشه با دیدن نام کشورمان ایران در فیلمها و رسانههای مختلف احساس غرور کردهایم. اما جنس این غرور در دنیای بازیهای ویدئویی فرق دارد و با نام Prince of Persia عجین شده است. یک بازی بزنوبکش هیجانی که داستان غنی و حسابشدهای را در اختیار شما میگذاشت. عنوان Prince of Persia: The Sands of Time اولین حضور این سری در نسل ششم بود که شخصیتی را خلق کرده بود متصل به تاریخ ایران باستان و قطعا با «خنجر زمان» و شمیشرزنیهای فوقالعادهاش در خاطر هواداران مانده است. پس از وقایع نسخه شنهای زمان، داستان Prince of Persia: Warriors Within شروع میشود؛ یعنی پیشبینی مرگ کسی که شنهای زمان را آزاد میکند.
این اتفاق شروع ماجراجوییهای شاهزاده این نسخه از بازی بود که باید زمان را به قبل از ساخته شدن شنهای زمان برمیگرداند. نسخه بعدی و پایانی شاهزاده ایرانی در نسل ششم با عزیمت به شهر بابل شروع میشد؛ داستان وزیر خیانتکار و نفس پلید شاهزاده که میخواست ایران را به نابودی بکشاند. زنجیر مخصوصی که حکم شمشیر شاهزاده را داشت از المانهای فراموشنشدنی Prince of Persia: The Two Thrones بود. مجموعه بازیهای شاهزاده ایرانی در نسل ششم دوران اوج خود را به سر میبرد، ولی همیشه موضوعی وجود داشت که ذهن خیلی از گیمرهایی امثال من را اذیت میکرد؛ چرا باید تمدن غنی و زیبای تاریخ ایران و خلق یک بازی فوقالعاده به نام شاهزاده پارسی، به دست یک کمپانی خارجی به تصویر کشیده شود؟
Silent Hill – (۲۰۰۱ – ۲۰۱۰)
اگر از طرفداران بازیهای ترسناک باشید، حتما میدانید سری بازیهای Silent Hill از مرز ترس عبور کرده و شما را به حالت افسردگی و دیوانگی میکشاند! هر چند جرقه اولیه سایلنتهیل در زمان نسل پنجم زده شد، ولی شک ندارم که هواداران در حسرت روزهای خوب این بازی در کنسولهای نسل ششمی هستند. همانطورر که اشاره شد وجه تمایز مجموعه Silent Hill نسبت به بازیهای ترسناک دیگر، تاثیر نیروهای روانی و آشفتگیهای روحی در بازی است. جایی که در نسخه دوم با مردی روبهرو بودیم که به خاطر غم از دستدادن همسرش پا به جهان سایلنتهیل گذاشته بود و پس از ماجراهای طولانی متوجه شد که همسرش به دست خودش کشته شده است! یا در نسخه چهارم بازی یعنی The Room، خانهای که باید محیط امن شما در بازی باشد، تا انهتای بازی تبدیل میشود به یک جهنم خوفناک!
شخصیت اصلی یک روز از صبح برخواسته و مشاهده میکند که درب ورودی خانهاش غل و زنجیر و در خانه حبس شده است! دشمنان بازیهای کلاسیک سایلنتهیل از ذهن شخصیت اصلی به وجود آمده بود و هرچیزی که زندگی گذشته کاراکتر موردنظر را رنج میداد، حالا به صورت یک هیولای عجیب و غریب بر سر راه شما قرار میگرفت. همچنین موسیقی بازی واقعا عالی کار شده بود و آکیرا یامائوکا، آهنگساز مجموعه سایلنت هیل، توانسته بود موسیقیهایی را برای این بازی خلق کند که بهخوبی با اتمسفر بازی همخوان و بر اضطراب و ترس مخاطب افزوده شود.
اینها فقط بخشی از حقایق سری سایلنتهیل ات که اگر با خواندن آن حس ترس به شما القا شده باشد، باید بدانید که نوعی «ترس زیرپوستی» در شما به وجود آمده است. اگر به این ترس، معماهای رمزآلود و خونین را اضافه کنید، به ترسناک بودن مجموعه بازیهای Silent Hill پی خواهید برد. مجموعهای که متاسفانه با افول مواجه شد و کمکم از دنیای بازیهای ویدئویی محو شد!
Crazy Taxi – ۱۹۹۹
گاهی اوقات نام یک بازی به زیبایی هرچه تمامتر بیانگر محتوای درون بازی است. بازی Crazy Taxi نمونه بارز این قضیه است که در دو کلمه، بازی را برای ما خلاصه میکند. به راستی مگر میشود این بازی را تجربه کرد و دیوانه آن نشد؟ در واقعا شرکت سگا آمده بود تا با کنسول «دریمکست» و بازیهای انحصاریاش، پرچمدار نسل ششم باشد که البته در ادامه کار گوی و میدان را به پلیاستیشن ۲ واگذار کرد. به نظرم Crazy Taxi جز بازیهایی بود که بر خلاف بازیهای نسل هشتمی، شما را مبهوت سادگی و سرگرمکنندگی میکرد. مکانیزم بازی بسیار ساده بود؛ دو نقشه، چهار راننده و ماشینهایی که فقط کنترل چهار جهت اصلی و گاز و ترمزشان را به عهده داشتید.
البته هسته اصلی بازی مسافران بیاعصابی بودند که شما را برای رسیدن به مقصدشان دیوانه میکردند و بعید نیست که نام «تاکسی دیوانه» هم از اینجا آمده باشد! به طور خلاصه باید بگم که همه چیز در Crazy Taxi به خوبی کنار هم قرار گرفته بود؛ گیمپلی و گرافیک بازی اوج خلاقیت داشت و انتخاب قطعات ناب موسیقی از دو گروه معروف آن زمان یعنی The Offspring و Bad Religion انتخاب شده بودند. شوخیهای رانندگان با مسافران و کلکلهای آنها به همراه این موسیقیهای گوشنواز، ترکیب شیرین و بهیادماندنی را در اختیار بازیکنان قرار میداد.
Tom Clancy’s Splinter Cell: Chaos Theory– (۲۰۰۵)
نسل ششم را شاید بتوان بهترین دوران سبک بازیهای مخفی کاری نامید. در حالی که مجموعه بازیهای Metal Gear Solid یک تنه بار بازیهای این ژانر را به دوش میکشید؛ ناگهان در میانههای راه شرکت یوبیسافت از پدیدهای به نام Tom Clancy’s Splinter Cell رونمایی کرد. قطعا همراهی با «سم فیشر» طعم جدیدی از ژانر مخفیکاری را در اختیار گیمرها قرار میداد؛ کاراکتر اصلی قابل کنترل بازی که بسیار خونسرد، حرفه ای، خشن و گاهی شوخ طبع و البته صدای بسیار خوبی هم داشت.
صدایی که کاملا با چهره او مطابقت داشت و بسیار باشخصیت و در عین حال مردانه بود. اولین نسخه Splinter Cell کار خود را با قدرت شروع کرد و توانست لقب بهترین بازی ایکس باکس را به خود اختصاص دهد. در واقع سری بازیهای Tom Clancy’s Splinter Cell بیشتر به خاطر گرافیک هنری بالا شناخته شده است؛ استفاده از تکنیکهای نورپردازی خلاق، اتمسفر بازی را بیشتر در فضای سکوت و مخفیکاری قرار داده بود و حتی محل اختفای کاراکتر اصلی بازی را تعیین میکرد. نسخه بعدی این عنوان یعنی Pandora Tomorrow توانسته بود برای اولین بار، سیستم چندنفره را به ژانر مخفی کاری وارد کرد. یک سال بعد یعنی در سال ۲۰۰۵، سومین عنوان از این سری با نام Chaos Theory ساخته شد که به عنوان یکی از بهترین نمونههای ساخته شده در سبک مخفی کاری یاد میشود. در نهایت این فرانچایز زیبا در سال ۲۰۰۶ با عرضه عنوان Double Agent به کار خود در نسل ششم پایان داد.
Gran Turismo ۳ & ۴ – (۲۰۰۴-۲۰۰۱)
شبیه بودن بازی به رانندگی واقعی، یکی از مواردی هستش که طرفداران بازیهای ماشینسواری و رانندگی همیشه بر سر اون بحث دارند و همه آنها به دنبال یک بازی شبیهساز رانندگی واقعی هستند. سری بازیهای Gran Turismo، همیشه جز برترینهای سبک شبیه شبیه ساز رانندگی بودهاند که اتفاقا جای نام این فرانچایز در قسمت قبلی مقاله به شدت حس میشد. مجموعه بازیهای گرن توریسمو از پرچمدارهای سونی هستند که کار خود را از نسل پنجم و اولین کنسول سونی آغاز کردند. به جرات میتوان گفت که نقطه عطف عملکرد این مجموعه در نسل ششم بود و به یکی از پرفروشترین بازیهای کنسول پلیاستیشن۲ تبدیل شد. فرمول موفقیت همیشگی Gran Turismo به خوبی در نسخههای سوم و چهارم اجرا شده بود؛ تلاش برای تبدیل شدن به یک راننده درجه یک و اخذ مجوز ورود به تورنمنتها و Eventهای مختلف و همچنین فستیوالهای جهانی رانندگی.
مسابقاتی که هر کدام به زیبایی هر چه تمامتر و نزدیک به جهان واقعیت برگزار میشد. تجربه رانندگی واقعی با خودروهای جدید سوپر اسپرت، اتوموبیلهای کلاس Le mans و از همه مهمتر خودروهای Formula۱ نسخه سوم این مجموعه را بیش از قبل در کانون توجهات قرار داده بود. رو به رو شدن با ۷۲۱ اتومبیل مختلف از کارخانههای اتومبیل سازی معتبر جهان در یک بازی، چیزی بود که در نسخه چهارم گرنتوریسمو با آن مواجه بودیم. قطعا خودروهای سری کلاسیک و قدیمی که جز سیستم جوایز بازی بود از خاطر هواداران Gran Turismo فراموش نخواهد شد.
Devil May Cry ۳: Dante’s Awakening – ۲۰۰۵
سری Devil May Cry از تاثیرگذارترین عناوین سبک هک اند اسلش (hack and slash) بوده و همچنین پیشزمینه ساخت بازیهایی متعددی در این ژانر را فراهم ساخته است. ساخت همچین بازی شاهکار و پرطرفداری از دیگر افتخارات دوران نسل ششم به حساب میآید. به جرات میتوان گفت Devil May Cry ۳ غنیترین و بهترین داستان و گیمپلی را به مخاطب ارائه میکند. دوبرادر که گردنبندهای آنها کلید دروازه جهنم است و هر دوی آنها به دنبال شمشیر اسپاردا هستند که قرار است به وسیله آن قدرت را بدست بگیرند. داستان جایی آغاز میشود که یک شیطان وارد بازی شده و قصد دارد با فریب دادن این دو برادر شمشیر اسپاردا را تصاحب کند.
شخصیتپردازی «دانته» و «ورجیل»، این دو برادر دوستداشتنی در بهترین حالت ممکن قرار داشت. خلق و خوی متفاوت خوب و بد، رنگ قرمز و آبی و حتی پدری از جنس شیطان و مادری فرشته از المانهای فوقالعاده شخصیتپردازی Devil May Cry ۳ بود. موسیقی بازی، برگ برنده دیگر دویل میکرای ۳ بود؛ پخش یک موسیقی متال، حس قتل و کشتار را برای ادامهی بقا به گیمر منتقل میکرد. سبکهای مختلف مبارزه، تنوع بالای دشمنان و رئیسهای بازی و به کارگیری سلاحها و تواناییهای دانته، این عنوان «بزن و بکش» را به یکی از فرانچایزهای محبوب دیگر شرکت کپکام (CAPCOM) در نسل ششم تبدیل کرده بود.
Grand Theft Auto – (۲۰۰۱ – ۲۰۰۶)
بعید میدانم بتوان گیمری را پیدا کرد که حداقل یکی از نسخههای Grand Theft Auto را بازی نکرده باشد یا تا به حال در مورد آن نشنیده باشد. مانند خیلی از فرانچایزهای دیگر، نقطه اوج سری بازیهای GTA در نسل ششم و در کنسول پلیاستیشن ۲ اتفاق افتاد. اگرچه اولین نسخه از این سری در نسل پنجم منتشر شد، اما سلطنت GTA از سال ۲۰۰۱ و با انتشار GTA lll شروع شد؛ اولین نسخه سه بعدی از این فرنچایز که یک داستان غنی را ارائه میداد. نسخه بعدی یعنی Grand Theft Auto: Vice City با فروش پانصدهزار نسخه در ۲۴ ساعت ادامهای بر موفقیتهای نسخه قبل بود!
اگر به یاد داشته باشید، ماموریت The job یکی از اولین برنامهریزیهایی بود که توسط تامی دوستانش برای یک سرقت بزرگ در تاریخ سری GTA اتفاق میافتاد. هنوز سرگرم ماموریتها و ویراژ دادن با ماشینهای کلاسیک Vice City بودیم که ناگهان GTA San Andreas همه ما را شوکه کرد. شک نکنید که این بازی با آن ماموریتهای طولانیاش، یکی از بهترین GTAهای تاریخ است. شما در San Andreas انتخابهای بیشتری برای چگونگی خرج کردن پول خود داشت. شرطبندی کردن، لباس خریدن، غذا خوردن و خالکوبی کردن از جمله روشهای خرج کردنی بودند که در نسخههای قبلی وجود نداشتند.
مبارزات گروهی و خیابانی دارودسته grove street و دیوونهبازیهای «بیگ اسموک» و «رایدر» از افتخارات سری GTA به حساب میآید. داستان San Andreas به قدری عالی کار شده بود که ابتدا و انتهای بازی در یک لوکیشن اتفاق میافتاد، جایی که CJ یا همان «کارل جانسون» باید صمیمیترین دوستان خودش در طول بازی را به قتل میرساند! پس از San Andreas نسخههای دیگری هم برای نسل ششم عرضه شدند، اما هیج کدام نتوانستند موفقیتهای گذشته را تکرار کنند. سرچ رمزهای بازی GTA، همیشه یکی از نتایج پای ثابت گوگل بود که با استفاده از اون به دنبال پاک کردن خلافی و بدست آوردن تانک و هواپیما در بازی بودیم. قطعا میدانید که فرنچایز Grand Theft Auto هیچگاه یک فرنچایز کمحاشیه نبوده و غالبا والدین هم با همه نسخههای آن مشکل داشتند و دارند. از ممنوعیت در کشورهای مختلف گرفته تا شکایت سلبریتیها و حتی افراد مشهور و موارد بسیاری که باعث میشد خرید این بازی دردسرساز شود!
God of War ۱ & ۲ – (۲۰۰۵ – ۲۰۰۷)
دوباره به انتهای مقاله رسیدیم و طبق عادت قسمتهای گذشته، یکی از بهترینهای نسل را برای حسن ختام کنار گذاشتهایم. فرانچایزهای مختلفی در طول تاریخ بازیهای ویدئویی با هدف حس انتقامجویی و کینه و خشم عرضه شدهاند، اما بدون شک حس انتقام «کریتوس» در مجموعه بازیهای God of War با هیچ فرانچایز دیگری قابل مقایسه نیست. نسخه اول و دوم بازی خدای جنگ، به معنای واقعی کلمه در نسل ششم «خدا» بود. حتی چند سال پس از ورود به نسل هفتم و کنسولهای پلیاستیشن ۳ و ایکسباکس ۳۶۰، باز هم God of War پلیاستیشن ۲ بود که جوایز رویدادهای مختلف را درو میکرد. اما داستان موفقیت God of War از چه قرار بود؟
فارغ از گیمپلی خونین و موسیقی حماسی و سینماتیک سطح بالای بازی، عنصر داستان حرف اول را در خدای God of War میزد. صحنههای بازی God of War ۱ را به یاد دارید؟ از همان ابتدا معلوم بود که کریتوس به دنبال انتقام است، اما انتقام از چه کسی؟ سکانس ابتدایی GOW۱ به بهترین شکل ممکن شروع شد؛ نبرد با یکی از کهنترین موجودات افسانهای یعنی هایدرا. مخلوقی که اگر یک سرش بریده شود، دو سر دیگر جای آن را خواهند گرفت. در صحرای ارواح گمشده «سایرن»ها را نابود کردیم و پس از یافتن «کرونوس»، از او بالا رفتیم تا جعبه پاندورا را کشف کنیم. کریتوس ابتدا به دست Ares کشته شد و به دنیای زیرین رفت، اما دوباره از آنجا گریخت و به مبارزه و درنهایت نابودی Ares رارقم زد و لقب خدای جنگ را به خود اختصاص داد. بازی God of War II وحشیانهتر و هیجانانگیزتر شروع شد؛ مبارزه کریتوس با The Colossus of Rhodes یا همان مجسمه عظیمالجثه المپوس، یکی دیگر از صحنههای خاطرهانگیز شروع بازی در تاریخ بازیهای ویدئویی است.
در ادامه با «پگاسوس» پرواز کردیم، بالهای «ایکاروس» را غارت کردیم و خواهران سرنوشت را کشتیم، آتنا از بین رفت و همه چیز فرو ریخت و کل دنیا را به نابودی کشاند و اوضاع بد و بدتر شد. اما این پایان کار آنجایی بود که به همراه گایا، از کوه المپوس بالا رفتیم و کریتوس گفت: «زئوس، پسرت برگشته، من با خودم نابودی المپوس رو آوردم» و در همین لحظه صفحه سیاه شد و یکی از باشکوهترین بازیهای نسل ششم با یک جمله به پایان رسید: پایان آغاز شد!
خب، به پایان آمد این دفتر؛ حکایت همچنان باقیست! نمیدانم خوشحال باشم یا ناراحت؟ خوشحال از اینکه در کنار شما همراهان برترینها توانستم خاطرات شیرین بازیهای ویدئویی در گذشته را زنده کنم یا اینکه ناراحت باشم از اینکه پرونده برترین و خاطرهانگیزترین بازیهای کنسولهای ویدئویی به به پایان کار خود رسید؟ فرقی نمیکند که یک گیمر حرفهای هستید یا حتی فقط یک بار کنترلر یا همان دسته بازی را به دست گرفته باشید؛ بخشی از خاطرههای سرگرمی دوران کودکی یا نوجوانی من و شما به این دنیای بازیهای ویدئویی گره خورده است. دنیای شما با همه شیرینیها و تلخیهایش برای ما قابل احترام است و سعی کردیم در این ۵ قسمت بخش کوچکی از خاطرات شما را ارج نهیم. خوشحال میشویم که درخصوص این بخش از مقاله و در مجموع کل پرونده، نظرات خود را با ما در میان بگذارید.
منبع : Bartarinha