به گزارش صلح خبر، حسین هاشم پور ـ روزنامهنگار و کارشناس فرهنگ و هنر ـ در یادداشتی درباره وضعیت فروش آثار هنری ایران در عرصه های بین المللی عنوان کرده است که «بسته شدن مبادلات بینالمللی به روی بازار داخلی هنر ایران، علاوه بر اینکه فرایند ارزی را به طور کامل متوقف کرده است، حجم معاملات هنری که در یک دهه اخیر میرفت خود را به ترازهای یک بازار پررونق برساند را کوچکتر از همیشه کرد.»
متن کامل این یادداشت به شرح زیر است:
«این روزها پیاپی خبرهایی منتشر میشود از فروشهای فوقالعاده هنر ایران در حراج خانههای کریستیز، ساتبیز و بونامز؛ اما این خبرها بدین نکته اشاره نمیکند که هیچ یک از این آثار از ایران به دبی و اروپا انتقال نمییابد و ۱۰۰ درصد آثاری که در این حراجیها ارائه میشوند از خارج ایران تامین میشود.
بله، با این وجود که در هیچ یک از تحریمها، نامی از هنر ایران آورده نشده و به اصطلاح هنر مشمول تحریمها نیست، اما حراجیها به جهت مخاطرات تبادل پول با ایرانیان، به کل قید دریافت اثر از ایران را زدهاند و تنها از صاحبان آثاری کار پذیرش میکنند که مقیم خارج کشور باشند.
مولفه در ایران نبودن صاحب اثر، چنان برای حراجیها تعیینکننده است که آنها از ارائهدهندگان آثار ایرانی میخواهند از طریق نشانی پستی یا حتی قبض آب و برق ثابت کنند در کشور دیگری غیر از ایران سکونت دارند و صاحب شماره حساب معتبر در بانکهای خارجی هستند.
برخی از صاحبان آثار میگویند این روندی است که از حوالی ژوئن ۲۰۱۰ دوره رئیسجمهوری اوباما آغاز شده و حتی در سه سال نخست برجام ( پیش از خروج آمریکا) به جهت اختلالات در سیستم سوئیفت بانکی، نتوانست گشایشی در آن ایجاد کند. آنها یادآوری میکنند با جدی شدن تحریمها در همان سالها دریافت برخی مطالبات هنرمندان و صاحبان آثار با تاخیر چندین ماهه مواجه میشد و از این رو مدتها است صاحبان آثار و هنرمندان مقیم ایران، عطای فروش در خارج کشور را به لقایش بخشیدهاند. به طبع در سه سال اخیر با شدت یافتن تحریمهای رئیس جمهور ترامپ، دیگر هرگز اثری از ایران نتوانست به میز حراجیهای بینالمللی عرضه شود و آنچه این سالها در اروپا و دبی عرضه میشود از خارج ایران بهخصوص صاحبان آثار ایرانی در کانادا، آمریکا و دو شهر پاریس و لندن تامین میشود. این در حالی است که تا پیش از ۲۰۱۰ حراجیهای بینالمللی مستقیم به حساب صاحبان آثار هنری در تهران و سایر شهرهای ایران پول واریز میکردند.
اما شمار دیگری از مبادلهکنندگان آثار هنری میگویند اوضاع مبادلات تجاری هنری در سه سال اخیر به یک کوچه بنبست شبیه است که همه درهای معامله را مسدود کرده است؛ آنها یادآوری میکنند حتی تحریمهای دوره اوباما که با اجماع جهانی همراه بود، شرایطی مانند امروز را پیش نیاورده بود و همچنان میشد با زیرکیهایی اثر هنری خرید و فروش کرد و اگر صاحب اثر ایرانی، حساب معتبری در کشورهای غربی میداشت میتوانست معامله انجام دهد؛ امری که در سالهای اخیر کاملا غیرممکن است.
بسته شدن مبادلات بینالمللی به روی بازار داخلی هنر ایران، علاوه بر اینکه فرایند ارزی را به طور کامل متوقف کرده است، حجم معاملات هنری که در یک دهه اخیر میرفت خود را به ترازهای یک بازار پررونق برساند را کوچکتر از همیشه کرد.
بسیاری از گالریها با همین انگیزههای مالی بینالمللی متولد شدند و خریداران نوظهوری با خود آوردند که امروز شمارشان کمرنگ شده است؛ در واقع خسارت بزرگ تر پدیده تاثیر تحریم ها بر هنر ایران، که مستقیم به سفره هنرمندان اثر گذاشت، همین کاسته شدن از انگیزههای سرمایهگذاران آثار هنری است؛ اکثریت مجموعهداران و خریداران آثار هنری به شوق خرید با ریال و فروش با دلار وارد تجارت هنر شدند و در این رهگذر در کنار سرمایهگذاری روی نامهای تثبیت شده، گوشهچشمی به نامهای جوان داشتند، اما با توقف ارائه آثار به حراجهای خارجی به طبع این روند هم تحرک گذشته را ندارد. در ادامه همین سیر نزولی، بختک کرونا روی زمین و آسمان، عالم و آدم افتاد و همه را نیست و نابود کرد و بازار نورس هنر ایران که میرفت تلالو و درخششی یابد به آفتاب لب بوم دچار شده است.
از این رو است که معتقدم کاش هنر ایران خیلی شفاف و مستقیم تحریم میشد، زیرا شاید به رگ غیرت سه دولت اخیر بر می خورد و برای بهبود وضعیت هنر قدمی بر می داشتند؛ از اینجا رانده و از آنجا مانده حکایت هنر ایران شده است که به هر بخش آن، تئاتر، موسیقی، کتاب یا سینما مینگری افسردگی میگیری.
به این شرایط سخت و پیچیده این نکته را هم علاوه فرمایید که اگر رئیس جمهور جو بایدن، تصمیم بگیرد با حذف همه تحریمها به برجام بازگردد، بازار هنر ممکن است از منظر اتمسفر روانی تکانه مثبتی را شاهد باشد، اما سایه سهمگین FATF که حراجیهای دنیای هنر به صراحت اعلام میکنند بدان بسیار حساس هستند اجازه نخواهد داد به این سادگیها صاحبان آثار هنری مقیم ایران به بازارهای هنری بین المللی بازگردند …
برای سومین بار در سلسله مطلبی که برای سوگواری وضعیت بغرنج هنر امروز ایران مینویسم یادآوری میکنم: ” گله، مختص این روزهای تحریم آلود و کرونازده نیست که دولت برای برآوردن نیاز اولیه زندگی ایرانیان درمانده است، گله اساسی مربوط به روزهایی است که قیمت نفت سه رقمی بود یا هنوز قیمت دلار پنج رقمی نشده بود و می شد آب رفته را به جوی هنر بازگرداند و برخی معتقدند آگاهانه جلوی این کار گرفته شد؛ نمونه بارزش بودجه اسفبار دولت و مجلس برای هنر که شش دهم درصد بودجه کل کشور است؛ یعنی سهم هنر حتی یک درصد کل بودجه کشور نیست و تازه این شش دهم درصد را اهالی فرهنگ و هنر با بسیار نهادها و کسان دیگر هم شریکاند که اتفاقا این روزها بحثش حسابی در جامعه هنری داغ است.»
انتهای پیام