مسلمانان و مغرب زمينيها به بازشدن افق فكري نياز دارند گفتگو با فرد دالماير استاد فلسفة دانشگاه نوتردام اشاره: بحث نسبت اسلام و غرب هم توجه متفكران و احياگرايان اسلامي و هم پارهاي از ژرفترين انديشمندان غربي را به خود جلب كرده است. از جملة اين افراد فرد دالماير استاد فلسفة دانشگاه معتبر نوتردام است. […]
مسلمانان و مغرب زمينيها به بازشدن افق فكري نياز دارند
گفتگو با فرد دالماير استاد فلسفة دانشگاه نوتردام
اشاره:
بحث نسبت اسلام و غرب هم توجه متفكران و احياگرايان اسلامي و هم پارهاي از ژرفترين انديشمندان غربي را به خود جلب كرده است. از جملة اين افراد فرد دالماير استاد فلسفة دانشگاه معتبر نوتردام است. وي كتاب و مقالههاي بسياري در باب نسبت اسلام، غرب و موضوعات مرتبط با آن نوشته است. «فراتر از شرقشناسي» (1996)، «يك دموكراسي جهاني و تكثرگرايي» (2001) «گفتگوي تمدن ها: پارهاي نجواهاي نمونه»، از جمله آثار وي در اين زمينه هستند. مجلهي چشمانداز پرسشهايي را درباب نسبت اسلام و غرب براي دالماير ارسال كرد. آنچه در زير ميخوانيد پاسخ مكتوب وي به دين پرسشهاست.
* هنگامي كه به نسبت اسلام و غرب ميانديشيم، بايد معاني متفاوت دو واژهي «اسلام» و «غرب» را در نظر گرفت. ديدگاه شما در باب سرشت اسلام و غرب چيست و آيا ميتوانيم بر روي معنايي موجه از اين دو كلمه به توافق برسيم؟
ـ كنار هم قراردادن اسلام و غرب نابهنجار و گمراه كننده است، زيرا غرب يك مفهوم صرفاً جغرافيايي است. در حالي كه اسلام يك مذهب است و ضرورتاً به موقعيت جغرافيايي خاصي مقيد نيست. بنابراين در نگاه اول، مقايسة اين دو، مقايسة دو امر متفاوت به نظر ميرسد. با اين همه غرب و اسلام، برچسبهاي سودمندي هستند كه به كار ميآيند. اين عناوين موقعي معنادار و سودمندند كه غرب را فقط يك موقعيت جغرافيايي ندانيم، بلكه فرهنگ و روشي براي زيستن هم اطلاق شود. همچنين اسلام هم بايد به عنوان يك فرهنگ، تمدن يا روشي براي زندگي مطرح شود.امروزه، وقتي مردم از غرب صحبت ميكنند، معمولاً منظورشان غرب قديم ـ يونان و روم ـ نيست. حتي آن ها غرب قرون وسطي را مدنظر ندارند، بلكه منظور آن ها نوعي مدرنيتة غربي است. ويژگيهايي را هم كه به مدرنيتة غربي نسبت ميدهند معمولاً آزادي فردي، سكولاريسم و ترقيگرايي است. البته اين ويژگيها در تقابل با تمدن اسلامي است، زيرا در تمدن اسلامي بر جمعگرايي، سنتگرايي و مرجعيت فراانساني تأكيد ميشود. با اين همه اين مقايسه، مقايسهاي سطحي و سادهانگارانه است.
در بحث از نسبت اسلام و غرب نبايد به سرشت و جوهرة اين دو عنوان توجه كرد، بلكه بايد با تأسي از ماكس وبر انواع ايدهآلها را براي اين دو در نظر گرفت. در واقع، غرب متشكل از مجموعة وسيعي از آرمآن ها و ديدگاهها است. همان گونه كه اسلام متشكل از طيف گستردهاي از تفسيرهاي گوناگون است.
* آيا اسلام و غرب تعامل مناسبي با يكديگر داشتهاند؟ پيشفرضهاي چنين تعاملي چه هستند؟
ـ تعامل فقط موقعي ممكن است كه اسلام و غرب ماهيتهاي متفاوتي نداشته باشند. به طور كلي بايد تعامل تاريخي، فرهنگي و شيوههاي زندگي در اين تمدن ها را مدنظر قرار دهيم. مخصوصاً من بر روشهاي زندگي در اين دو تمدن تأكيد ميكنم. در طول تاريخ، تمدن اسلام و غرب ارتباط زيادي با هم داشتهاند و اثر متقابل روي هم گذاشتهاند. پيشفرضهاي اصلي تعامل باز شدن افق فكري و ميل به آموختن از طرف مقابل است (كه در نتيجه تسامح و آمادگي براي نقد خود را به همراه دارد). براي نمونه، اگر غرب به فردگرايي زياد اهميت ميدهد، غربيها از طريق ارتباط با اسلام ممكن است به اهميت ارتباطات اجتماعي هم پيببرند و خودخواهي شخصي كمرنگ تر شود. از سويي، مسلمانان هم در ارتباط با غرب ممكن است براي آزادي شخصي ارزش و اهميت بيشتري قائل شوند و اين مسئله به معناي خنثي شدن ايمان مذهبي نيست.
پس مسلمانان و غربيها ميتوانند از طريق تعامل بين ترقيگرايي (نظر به آينده) و سنتگرايي (نگاه به گذشته) و سكولاريسم ( كه به نيازهاي اين جهاني تأكيد ميكند) و اعتقاد مذهبي (اتصال به خدا) چيزهاي زيادي ياد بگيرند.
* همان طور كه ميدانيد در حال حاضر برخي تعارضات موجود را ناشي از تعامل اسلام و غرب ميدانند. آيا اين رويكرد را موجه ميدانيد؟
ـ به نظر من اختلافهاي كنوني به خاطر تضاد بين غرب و اسلام نيست. (آن گونه كه من اين اصطلاحات را در بالا به كار بردم). غربيها لزوماً اسلام را به عنوان يك مذهب يا ايمان مسلمانان رد نميكنند. مسلمانان هم الزاماً با روشهاي زندگي غربي درگير نميشوند؛ اگرچه هر دو طرف نيازمند شناخت يك ديگر هستند. جدال فرهنگها، در واقع تقابل بين فرهنگها و روشهاي زندگي نيست بلكه جدال ميان عاملان سياسي و ژئوپلتيك است. اين جدال اگر واقعاً موجود باشد از ميل به قدرت ناشي ميشود.
* اسلام و غرب با چه شيوههايي ميتوانند با هم گفتگو كنند؟
ـ اسلام و غرب ميتوانند با هم ديالوگ و تعامل داشته باشند؛ البته به اين شرط كه تمايل به قدرت، متعادل و كمرنگ شود. شرط ديگر توجه زياد به فرهنگ و تمدن است. مسلماً گفتگو محتاج احترام و فهم متقابل است و هنگامي كه يك طرف به طرف ديگر تفوق و رجحان يابد و يا برخورد بدي با طرف مقابل داشته باشد، گفتگو رنگ ميبازد. طبيعي است كه برخوردهاي اشتباه سرآغاز خشونت و قطع گفتگو است.
* آيا ميتوان پارهاي از تقابلهاي اسلام و غرب را به خاستگاه هاي تاريخي برگرداند؟
ـ متأسفانه، برخي پيش زمينههاي تاريخي براي تقابل بين اسلام و غرب وجود دارند، اما اين پيشزمينهها اساساً سياسي يا سياست محور هستند. يكي از اين وقايع تاريخي، تقابل بين مسلمانان و مسيحيان در اسپانيا بود كه سرآن جام به خروج مسلمانان از اسپانيا آن جاميد. حادثة ديگر، افزونطلبي امپراتوري عثماني بود؛ به طوري كه اين امپراتوري شبه جزيره بالكان را تصرف كرد و تا دروازه وين پيش رفت. امروزه نيز تقابلهاي زيادي ميان اسلام و غرب وجود دارد كه حادثة 11 سپتامبر از جملة آن هاست.
* رويكردهاي زيادي در زمينة نسبت بين اسلام و غرب وجود دارد. مهم ترين رويكردها چه هستند؟
ـ رويكردهاي خوب و بدي در اين حوزه وجود دارد. رويكردهاي منفي بر تعارضات و رويكردهاي مثبت بر عقايد مشترك و امكان يادگيري متقابل متمركز شدهاند. براي نمونه، رويكردهاي مثبت بر گسترهاي كه غرب در طول قرون وسطي از فرهنگ و تحقيقات اسلامي مديون بود، تأكيد ميكنند. بنابراين مزرعة وسيعي از بحث هاي فكري وجود دارند (با محققان بسياري كه امروزه بر روي شباهت ها و تفاوت هاي اديان ابراهيمي تحقيق ميكنند) كه مطمئن باشيد، همة اين ها بايد گسترده و قوي شوند.
* نظر شما در باب نظرية جنگ تمدن ها چيست؟ بديل درست آن را چه ميدانيد؟
ـ از نظرية جدال تمدن ها ياد كردم و فكر ميكنم كه نظرية نادرستي است، چون كاملاً بر قدرت سياسي تأكيد كرده است. تنها جانشين حقيقي گفتگوي بين تمدن هاست. به اين جانشين و بديل اعتقاد دارم و در كتاب «گفتگوي تمدن ها: پارهاي نجواهاي نمونه» به صورت مبسوط به آن پرداختهام.
* وضعيت مطالعات اسلامي در دانشگاههاي غربي چگونه است؟
ـ امروزه در غرب بسياري از محققان برجسته درباره مطالعات اسلامي كار و تحقيق ميكنند. بيشتر اين محققان دلسوزانه و دقيق اسلام و شرق را مطالعه ميكنند.
همچنين مطالعات اسلامي در بسياري از دانشگاهها برنامهريزي ميشود. متأسفانه بعد از 11 سپتامبر نوعي واكنش منفي به وجود آمده است. بعضي از افراطگرايان ضداسلامي تلاش كردهاند اين برنامهها را كمرنگ كنند، اما خوشبختانه آن ها چندان با موفقيت روبرو نشدهاند. به طور كلي، غربيها عطش زيادي براي شناخت اسلام واقعي دارند. اين رغبت خاستگاه خوبي براي كنش متقابل است.
ترجمة شيدا اميني
نظرات و تجربیات شما
-
کارتون عالیه…توی این … پیدا کردن مطالب خوب سخته موفق باشین 🙂
-
نوشته های اندیشه خوبه 🙂
-
از مطالب جالبتون ممنون و موفق باشید
-
آقای صبای عزیز سایت خوبی دارید. موفق باشید.
-
جالب بود. سرعت دانلود کتابها واقعا عالیه. دستتون درد نکنه.
-
عکسهای خبری سایت بسیار زیبا و در بیشتر مواقع نایاب هستند. موفق باشید.
-
جالب بود. سرعت دانلود کتابها واقعا عالیه. دستتون درد نکنه.
-
مطلب خوبیه. قسمت دانلود کتاب کتابهای صوت مخصوص موبایل هم اضافه کنید.
-
نوشته مسلمانان و مغرب زمینیها به بازشدن افق فکری نیاز دارند جالب بود. امیدوارم موفق باشید.
-
صحبت از پژمردن یک برگ نیست…وای جنگل را بیابان می کنند…با ارزوی موفقیت برای شما
-
جالب بود :دی
-
nazanin…sohba az pajmordan yek barg nist
-
تلاشتان قابل تقدیر و سپاس است. اما جای کار زیادی دارد.
انسان موفق همیشه پیش از دیگران قدم برمیدارد و خطرات را به جان میخرد موفق باشید