رضا ساکی
امروز همسایهمان سراسیمه آمد دم در خروجی ساختمان و محکم کوبید روی ماشین و گفت: مهندس صبر کن. چنان باعجله از خانه بیرون آمده بود که کاپشن نپوشیده بود. داخل ماشین نشست. گفت: خبر جدید را شنیدهای؟
گفتم: همین که یک قله در کشور نیوزیلند را در ستاد انتخابات کشور به جای دماوند، روی بنر چاپ کردهاند؟
گفت: نه.
گفتم: خبر حذف نشان شیروخورشید از برخی تیرهای قدیمی برق را میگویی؟
گفت: نه، مهندس خبر داغ و تازه را میگویم. به نظرم با ماشین بیرون نرو، خیابانها شلوغ میشود.
گفتم: چه اتفاقی افتاده؟
بغض کرد. آرام آرام گریست و گفت: شاید باورت نشود مهندس اما فکر نمیکردم عمرم به شنیدن این خبر کفاف بدهد. اما داد. باور کن الان دیگر هیچ چیز از این دنیا نمیخواهم و راضیام به مرگ.
گفت: جان به لبم کردی. چه شده؟
موبایلش را درآورد و نشانم داد. توی کانال پایگاه صلح خبر نوشته بود: «دو واحد صنعتی آلاینده هوا در تهران پلمب شد.»
گفتم: پس بالاخره یک کاری کردند.
گفت: بله. با ماشین بیرون نرو. شلوغ میشود.
گفتم: چرا؟
گفت: من جای مردم باشم برای تشکر از این حرکت تاریخی، به سمت دولت و مجلس میروم و با گفتن بچهها مچکریم از این رویداد تاریخی حمایت میکنم.
گفتم: ولی باز هم در فضای مجازی عدهای این خبر را مسخره میکنند و قدردان نیستند.
دوباره بغض کرد و بلندبلند شروع کرد به گریه کردن. چند دقیقه گریست و در ماشین را باز کرد و رفت. آنقدر گریه کرد که نشد نپرسم به حال مردم اینطور زار میزد یا مسئولان.
باقی بقایتان
انتهای پیام