پارسی وی : وقتی که سال 2005، استودیوی «دریمورکس»، 75 میلیون دلار برای ساخت انیمیشن ساده و غیرمعمول «ماداگاسکار» هزینه کرد، شاید کمتر کسی تصور میکرد این انیمیشن 238میلیون دلار فروش کند و این استودیو را برای ساخت قسمتهای دوم و سوم هم مشتاق کند. ماداگاسکار، نوعی خاص از انیمیشن بلند است؛ انیمیشنی که خیلی کمتر […]
پارسی وی : وقتی که سال 2005، استودیوی «دریمورکس»، 75 میلیون دلار برای ساخت انیمیشن ساده و غیرمعمول «ماداگاسکار» هزینه کرد، شاید کمتر کسی تصور میکرد این انیمیشن 238میلیون دلار فروش کند و این استودیو را برای ساخت قسمتهای دوم و سوم هم مشتاق کند.
ماداگاسکار، نوعی خاص از انیمیشن بلند است؛ انیمیشنی که خیلی کمتر از بقیهی انیمیشنها از قابلیتها و امکانات بینظیر تصویری در یک انیمیشن استفاده میکند و بیشتر سعی میکند مثل کمدیهای «جری لوئیس»، «برادران مارکس» یا «لورل و هاردی»، از شوخیهای کلامی و موقعیتهای طنز برای شوخی با مخاطبش استفاده کند که البته در اینکار هم بسیار موفق است.
در قسمت اول این سهگانه، با گروهی از حیوانات باغوحش نیویورک مواجه هستیم که میخواهند از باغوحش فرار کنند و زندگی تازهای را تجربه کنند. اما حالا در قسمت سوم این سهگانه که بهتازگی به شبکهی نمایش خانگی ما هم وارد شده، همان حیوانها که حالا در آفریقا زندگی میکنند، باز هم از زندگیشان ناراضی هستند و دلشان برای خانهشان تنگ شده و میخواهند هرطور شده و به هر شکلی خودشان را به خانه برسانند.
«اِریک دارنِل» و «تام مَکگِراث»، کارگردانهای این سهگانه، در این قسمت هم از همان ساختار قسمت اول و دوم در شوخیهای کلامی و موقعیتی استفاده کردهاند و در هر بخشی که توانستهاند به هجو یک فیلم سینمایی مشهور پرداختهاند؛ مثل سکانس بینظیر تعقیب و گریز با «کاپیتان دوبوآ» در خیابان و پشتبام که کاملاً یادآور قسمت اول سهگانهی ماتریکس است.
اما یکی از ضعفهای قسمت سوم ماداگاسکار، در شخصیتهای تازهی آن است. حیوانهایی که در یک سیرک کار میکنند و تمام شخصیتشان در هنرشان و ملیتشان خلاصه میشود و کمتر در شوخیها حضور دارند. شخصیتهایی جدی که با ملیتهای روسی، ایتالیایی، فرانسوی و انگلیسی، فقط ظاهری بینالمللی به خود میگیرند و گرنه داستان را همان «اَلکس ِشیر»، «مارتیِ گورخر»، «مِلمانِ زرافه»، «گلوریای اسبآبی» و بقیهی حیوانات قسمتهای قبلی پیش میبرند.
ضعف دیگر این انیمیشن در مرز فانتزی و واقعیت اتفاق میافتد. مرزی که تقریباً در فیلم وجود ندارد و معلوم نیست رابطهی انسانها و حیوانها تا چه حد نزدیک است و چهطور یک قطار سیرک حیوانات میتواند به راحتی از مونتهکارلو تا رُم، لندن و نیویورک برود، بدون اینکه به انسان یا مأموری بر بخورد یا چهطور هیچ انسانی از دیدن این همه حیوان با قابلیتهای انسانی، تعجب نمیکند.
با وجود تمام این ضعفها، قسمت سوم ماداگاسکار که با 145میلیون دلار هزینه، 376میلیون دلار فروش کرد، یکی از انیمیشنهای دیدنی این سالهاست؛ بهخصوص با شوخیها و دیالوگهای منحصر به فردش؛ مثل دیالوگ الکس که میگوید: «داری چیکار میکنی؟ گورخرها که نمیتونن رانندگی کنن. فقط انسانها و پنگوئنها میتونن رانندگی کنن!»
مطالب آخرین اخبار بد نیست… :-p