مقابله با سیستم مردسالاری مشارکت زنان، بهعنوان نیمی از جمعیت جامعه، در توسعه سیاسی آن نقش توجهبرانگیزی دارد؛ بههمینخاطر در یک نگاه وسیعتر میتوان برابری فرصتهای شغلی در عرصه سیاست برای زنان و مردان را نیز یک شاخص مهم در سنجش توسعهیافتگی سیاسی تلقی کرد. حال اگر عرصه سیاست داخلی و خارجی را به […]
مقابله با سیستم مردسالاری
حال اگر عرصه سیاست داخلی و خارجی را به تفکیک بررسی کنیم، روشن میشود زنان برای بهدستآوردن مشاغل دیپلماتیک، موانع بیشماری پیشِرو دارند و خبری از فرصتهای برابر نیست. موانع موجود در مسیر دیپلماتشدن زنان ایرانی، موضوع گفتوگوی کوتاه ما با الهه کولایی، استاد روابط بینالملل دانشگاه تهران و عضو کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی دوره ششم مجلس شورای اسلامی، است.
بهنظر شما درنظرگرفتن میزان حضور زنان در مشاغل دیپلماتیک برای سنجش میزان توسعهیافتگی سیاسی در جوامع مختلف، معیار صحیحی است؟
بله، این موضوع میتواند شاخص خوبی برای سنجش توسعهیافتگی یک جامعه باشد. با درنظرگرفتن تلاشهایی که در قرون اخیر در جوامع بشری انجام شده است تا انسانها بتوانند به شکلی پذیرفتنی، از حقوق انسانی خود برخوردار شوند و این حقوق بهرسمیت شناخته شود، میتوان گفت حضور زنان در مشاغل دیپلماتیک نیز نمادی از میزان دستیابی زنان به حقوق خود است؛ البته این به معنی فروکاستن حقوق زنان به عرصه سیاست خارجی و امکان تلاشهایی که در این بخش وجود دارد، نیست.
در جوامع توسعهیافتهتر، که توانستهاند از ظرفیتها و امکانات خود بهدرستی برای رفع نیازهایشان بهره گیرند، میبینیم به حقوق زنان نیز بیشتر توجه شده است، البته زنان در حوزه فعالیتهای دیپلماتیک در همه جهان-برخی جوامع کمتر و برخی بیشتر- بهدلیل ویژگیهای فعالیت زنان و موضوع قدرت و مزایای آن، سهم کمتری داشتهاند و این برایشان پذیرفتنی نیست.
تفاوت جوامع توسعهیافته و توسعهنیافته در این حوزه چیست؟
بههرحال کشورهای توسعهیافتهتر موانع کمتری برای حضور زنان در این عرصه ایجاد میکنند؛ بنابراین میتوان اینطور نتیجهگیری کرد که هرچه سهم توسعهیافتگی جامعه بیشتر باشد، سهم حضور زنان در حوزههای مختلف، که فعالیتهای دیپلماتیک نیز بخشی از آن است، بیشتر میشود. در این جوامع بهجای جنسیت، توانمندیها، مهارتها و هوشمندیهای انسانی ملاک گزینش در مسئولیتهای مختلف، ازجمله مشاغل دیپلماتیک، قرار میگیرد. در جوامع کمترتوسعهیافته نیز مشاهده میکنیم مشکلات جدیای در این بخش وجود دارد.
به ویژگیهای زنان و ارتباط آن با حضور کمتر در عرصه دیپلماسی اشاره کردید؛ این ویژگیها چیست؟
تعلق زنان به حوزه فعالیتهای خانگی، همان ویژگیای است که در جوامع مختلف و در طول تاریخ وجود داشته است. نظامهای پدرسالارانه، زنان را در حوزه فعالیتهای خانگی نگه داشتهاند، اما تحولات جوامع بعد از صنعتیشدن و البته تحولات دهههای اخیر، بهویژه بعد از جنگهای جهانی، این ضرورت را آشکارتر کرده است که این نگاه باید تغییر کند، ولی همچنان زنان به حوزههای خصوصی تعلق دارند. این شرایط سنتی در دنیای زنان است که آنها را برای تصدی مشاغل دیپلماتیک با مشکل مواجه میکند؛ هرچند در کشورهای مختلف شاهد تلاشهای چشمگیری برای بهبود این شرایط هستیم.
چگونه است که این نگاه سنتی پدرسالارانه در عرصه سیاست خارجی بیش از حوزههای دیگر، مانند سیاست داخلی، برای زنان محدودیت ایجاد میکند؟
ضرورت جداشدن از حوزه خانه و پذیرش ماهیت مشاغل دیپلماتیک، که با خروجازکشور و رفتوآمدهای گسترده همراه است، موجب افزایش محدودیت در این بخش میشود. توجه داشته باشید ما در عرصه سیاست داخلی نیز نابرابریهای چشمگیری در مسیر ایفای مسئولیت زنان داریم، اما در حوزه خارجی، که بحث خروجازکشور و خانه در تعارض با وظایف خانگی قرار میگیرد، شاهد محدودیت بیشتری هستیم.
نکته دیگر این است که در قوانین ما مرد بهعنوان رئیس خانواده بر فعالیتهای زنان و حتی خروج او از کشور مسلط است، بنابراین تازمانیکه این تسلط و نگاه سنتی به جامعه زنان وجود دارد، نمیتوان انتظار داشت در عرصههای مختلف، مانند مشاغل دیپلماتیک، فرصت برابر برای آنها وجود داشته باشد.
آیا نبود فرصت برابر، تنها دلیل حضورنداشتن زنان در اینگونه مشاغل است؟ بهنظر شما ما در کشور زنان توانمندی که قابلیت برعهدهگرفتن سِمَتهایی در سطح سفیر، کاردار و…، را داشته باشند، بهقدر کافی داریم؟
ازآنجاکه زنان در حوزه سیاست داخلی و خارجی اهل باندبازی و تلاش برای کسب قدرت از طریق حلقههای شکلگیری آن نیستند، کمتر به این مشاغل دست پیدا میکنند. توجه داشته باشید اراده سیاسی جامعه در شکلدادن به حلقههای قدرت مؤثر است و در هنگام توزیع منابع، تعارفها ملاک قرار نمیگیرد، بلکه معادلات قدرت اهمیت پیدا میکند. زنان در این بخش کمتر فعال هستند،
حتی میتوان گفت زنانی که در حلقههای قدرت درگیر میشوند بهدلیل نسبتهای سببی است که چنین فرصتی مییابند. بههمینخاطر است که از تکاپو و تلاش در حلقههای قدرت فاصله میگیرند و فرصت ارتقای سیاسی در این بازی را پیدا نمیکنند. علاوهبراین دیپلماسی نیز از بخشهایی است که رقابتهای گسترده و شدیدی برای بهرهمندی از حلقههای قدرت در آن وجود دارد و زنان در این بازی وارد نمیشوند، چون امکانات ورود به آن را ندارند؛ بنابراین شایستگیهای آنها چندان اثرگذار نخواهد بود.
چطور میتوان امکانات حضور زنان در عرصه رقابتهای سیاسی را فراهم کرد؟
در کشورهای توسعهیافته ارتباطات سازمانی و تشکیلاتی در این زمینه وجود دارد. احزاب و جریانهای سیاسی با مبنای شایستگی میتوانند زمینه این رشد را فراهم کنند، اما در کشورهای کمترتوسعهیافته رشد زنان نه برپایه صلاحیتها و توانمندیها، بلکه برپایه ارتباطات است. براساس تجربه میتوان گفت در کشوری مانند کشور ما فقط اراده سیاسی و دیدگاه حاکم بر فضای سیاسی کشور است که میتواند راهگشا باشد و در سطوح مختلف، بهرهگیری از توانمندیها و مهارتهای زنان را الزامآور کند؛ البته میدانیم که موانع جدی تاریخی، فرهنگی، اقتصادی، سیاسی و…، در این مسیر وجود دارد.
با توجه به نقش اراده سیاسی حاکم در رشد حضور زنان در عرصههای مدیریت، فکر میکنید دولت یازدهم آنطور که انتظار میرفت در این بخش عمل کرده است؟
آقای روحانی شعارهای زیادی درباره فراهمکردن فرصت برابر برای همه افراد جامعه دادند و بهطور طبیعی زنان نیز بخشی از این جامعه هستند، اما متأسفانه اینها در حد شعار و حرف باقی مانده است و دیدیم که ایشان و همکارانشان در عرصههای تصمیمگیری توجه عملی چندانی به این موضوع نداشتهاند و امکان دستیابی به فرصتهای برابر برای زنان فراهم نشده است. میدانیم موانع و چالشهایی اساسی در این مسیر وجود دارد، اما براساس تجربه، در کشورهای کمترتوسعهیافته، مانند کشور ما، اگر صاحبان قدرت اراده کنند، این اتفاق میافتد.
بهنظر شما نقش جامعه زنان در تغییر این رویه چیست؟ باید در انتظار اراده دولتمردان بمانند یا خودشان هم میتوانند در بخشهایی اقدام کنند؟
زنان نیز باید بهطور منسجم از قدرت و اثرگذاری خود در روند شکلگیری جریانهای سیاسی استفاده کنند. همواره شاهد بودهایم در مقاطعی مانند انتخاباتها، زنان فعال سیاسی برای مصالح عمومی کشور ایثارگرانه عمل کردهاند و حتی منافع صنفی خود را نادیده گرفتهاند. اگر در این اولویتگذاریها به این مسئله هم توجه شود، شاهد تغییراتی خواهیم بود.
یعنی اگر زنان منافع صنفی خود را نیز در نظر داشته باشند، بیشتر رشد میکنند و قادر خواهند بود مشاغل حساستری را در عرصه سیاست از آنِ خود کنند؟
البته با توجه به واقعیتهای جامعه این انتظار را ندارم. زنان تاکنون ثابت کردهاند در مقاطع حساس، بیشتر بهدنبال مصالح عمومی و بهعبارتی مصالح فرزندان و همسران و خانوادههای خود میروند.