سیاست > احزاب و شخصیتها – در ۲۱ آذر ۱۳۲۴ سید جعفر پیشهوری، رهبر فرقه دموکرات، تاسیس حکومت خودمختار آذربایجان را اعلام کرد و درست یک سال بعد در ۲۱ آذر ۱۳۲۵ در برابر حمله قوای ارتش، عقبنشینی کرد و به باکو گریخت و در ۲۰ تیر ۱۳۲۶ در یک سانحه اتومبیل در این شهر کشته شد. […]
سیاست > احزاب و شخصیتها – در ۲۱ آذر ۱۳۲۴ سید جعفر پیشهوری، رهبر فرقه دموکرات، تاسیس حکومت خودمختار آذربایجان را اعلام کرد و درست یک سال بعد در ۲۱ آذر ۱۳۲۵ در برابر حمله قوای ارتش، عقبنشینی کرد و به باکو گریخت و در ۲۰ تیر ۱۳۲۶ در یک سانحه اتومبیل در این شهر کشته شد.
سید جعفر پیشهوری در ۱۲۷۲ در روستای زاویه خلخال به دنیا آمد. در ۱۲۸۴ به همراه والدین خود رهسپار باکو شد و در آنجا به تحصیل و کار پرداخت. با پیروزی انقلاب بلشویکی، جذب کمونیسم شد و در ۱۲۹۷ در ۲۵ سالگی به عضویت کمیته مرکزی «حزب عدالت» و دفتر سیاسی آن درآمد.
در اردیبهشت ۱۲۹۹ همراه با قوای ارتش سرخ که در تعقیب روسهای سفید وارد گیلان شده بودند، به ایران آمد و به همراه تعداد دیگری از اعضای حزب عدالت در ۳۰ خرداد ۱۲۹۹ اولین کنگره حزب کمونیست ایران را در بندر انزلی برپا داشتند.
در این کنگره، پیشهوری عضو کمیته مرکزی حزب شد. او ارگان حزب کمونیست در رشت را نیز منتشر کرد و مدیریت آن را برعهده گرفت. مدتی با عوامل جناح چپ نهضت جنگل از جمله احسانالله عمواوغلی همکاری کرد اما پس از شکست نهضت جنگل به باکو رفت و وارد فعالیتهای مطبوعاتی شد. در ۱۳۰۴ رابط حزب کمونیست ایران و «کمینترن» شد. در ۱۳۰۶ در کنگره دوم حزب کمونیست ایران که در شهر رستوف در نزدیکی مسکو برگزار شد، دبیر کمیته مرکزی و تشکیلاتی حزب در تهران شد.
او سپس به تهران آمد اما در ۶ دی ۱۳۰۹ دستگیر شد و تا پایان حکومت رضاخان به مدت ۱۱ سال در زندان ماند. او در تمام طول دوران زندان عضویت خود در حزب کمونیست را انکار کرد. پیشهوری در اسفند ۱۳۱۸ در دادگاه جنایی به جرم تبلیغ کمونیسم و عضویت در حزب کمونیست به ۱۰ سال زندان محکوم شد. در دوران محکومیت میان وی با اکثر هم حزبیهایش اختلافات شدیدی بروز کرد که یکی از علل آن اصرار پیشهوری در کتمان سمت حزبی و سوابق خود بوده است.
پیشهوری پس از آزادی از زندان در ۱۳۱۹ مدتی به کاشان تبعید شد. در مهر ۱۳۲۰ در جلسه مؤسسان حزب توده شرکت کرد و جزء رهبران اولیه حزب انتخاب شد و به همراه ایرج اسکندری اولین مرامنامه حزب را نوشت ولی به علت اختلاف با سایر اعضا، از حزب توده فاصله گرفت و در خرداد ۱۳۲۲ انتشار روزنامه «آژیر» را در تهران آغاز کرد. در انتخابات مجلس چهاردهم از حوزه تبریز انتخاب شد ولی در ۲۳ تیر ۱۳۲۳ اعتبارنامهاش به دلیل کمونیست بودن وی رد شد. در مرداد ۱۳۲۴ روزنامه آژیر نیز توقیف شد.
پیشهوری در ۱۲ شهریور ۱۳۲۴ حزب دموکرات آذربایجان را بنیان نهاد و در ۲۱ آذر این سال حکومت خودمختار آذربایجان را اعلام کرد. ۴۰ روز بعد از آن، در دوم بهمن سال ۱۳۲۴ از سوی حزب دموکرات کردستان در شهر مهاباد «جمهوری خودمختار» اعلام شد. تشکیل جمهوریهای خودمختار آذربایجان و کردستان از تبعات حضور درازمدت نیروهای شوروی در ایران و ناشی از شکست روسیه در کسب امتیاز استخراج و بهرهبرداری از نفت دریای خزر از دولت ایران بود. در آن زمان استانهای آذربایجان شرقی، آذربایجان غربی، اردبیل، مازندران، نیمی از استان کردستان و همچنین بخشهای وسیعی از شمال استان خراسان تحت اشغال نظامیان روس بود. حضور نیروهای نظامی روسیه در خاک ایران و امتناع آنان از خارج شدن از شهرهای شمالی کشور مغایر با تعهدات مسکو در اجلاس سران آمریکا و روسیه و انگلیس در تهران بود.
روسها خروج نیروهایشان از ایران را به اخذ امتیاز استخراج نفت ایران در دریای خزر کردند و البته امتیازات مشابهی که دولت وقت ایران بلافاصله پس از اجلاس سران متفقین در تهران به آمریکا و انگلیس واگذار کرده و استخراج نفت در نواحی جنوب شرقی ایران را در پیمانی محرمانه به شرکتهای نفتی آمریکا و انگلیس و هلند سپرده بود ـ اسفند ۱۳۲۲ ـ روسها را در پافشاری برخواستهشان مصممتر ساخته بود. پس از آنکه درخواست آنان در مجلس چهاردهم رد شد، دولت روسیه خروج نظامیان خود از شمال ایران را منتفی دانست.
تحریکهای قومی در دو استان آذربایجان و کردستان و حمایت روسیه از این اقدامات، جلوهای از عکسالعمل مسکو در برابر حکومت ایران بود. از طرفی حزب توده نیز که در سایه حضور نظامی شوروی در داخل ایران موفق شده بود هشت کرسی مجلس شورای ملی را در چهاردهمین دوره قانونگذاری ایران به نمایندگان خود اختصاص دهد به کمک این عده و به مدد فشار تبلیغاتی سعی در متقاعد ساختن دولت ایران به واگذاری امتیاز استخراج نفت دریای خزر به شوروی داشت. حزب توده که به تازگی تأسیس شده بود در همین راستا اقدامات میتینگهای بزرگ و کوچکی را نیز در تهران و یا در شهرهای شمالی کشور به نفع توقع روسها و علیه مجلس و دولت براه انداخت.
ظهور احزاب دموکرات در آذربایجان و کردستان حاصل این تحولات بود. این دو حزب با فاصله اندکی از یکدیگر بین شهریور تا آبان ۱۳۲۴ در دو استان مذکور تاسیس شدند و میرجعفر باقروف، رییسجمهور و دبیرکل حزب کمونیست جمهوری آذربایجان شوروی که با محافل حزبی هر دو استان در تماس مستقیم بود، مهمترین عامل اجرایی سیاستهای روسیه در این تحولات به شمار میرفت. سیدجعفر پیشهوری در آذربایجان و قاضی محمد در کردستان رهبری احزاب دموکرات را برعهده گرفتند.
تقریبا همه روزه رادیو مسکو از جمهوریهای خودمختار کردستان و آذربایجان ایران به نیکی یاد میکردند. این در حالی است که به اعتراف اکثر مورخان بیطرف، نه در آذربایجان و نه در کردستان، زمینهای برای اینگونه شورشهای قومی وجود نداشته و احزاب دموکرات به دلیل ارتباط آشکار با نظامیان اشغالگر روسیه، هیچگاه در دو منطقه یاد شده با استقبال مردمی مواجه نبودهاند.
تشکیل دو حزب دموکرات کردستان و آذربایجان و حوادث بعدی آن از جمله خلع سلاح تدریجی کلانتریها و پادگانها و تشکیل پارلمان محلی و دولت محلی و ارتش محلی و اجرای خودسرانه احکام اعدام و مخالفت با تدریس زبان فارسی در مدارس و غیره که تعرض به تمامیت ارضی کشور بود، دولت وقت ایران را واداشت تا تحت تأثیر فشار افکار عمومی مردم، ارتش را برای سرکوبی تجزیه طلبان و عاملان فتنه آذربایجان و کردستان، روانه منطقه سازد. ولیکن سربازان روسی که همچنان در خاک ایران حضور نظامی داشتند و برای خود در شمال کشور پادگان نظامی و پستهای بازرسی و قلمرو امنیتی تعیین کرده بودند، مانع از آن شدند که نیروهای ایرانی از محدوده شهرک شریفآباد در شش کیلومتری قزوین جلوتر بروند.
این برخورد نیز خود یکی دیگر از جنبههای تیرگی شدید روابط موجود میان ایران و شوروی بود. در این میان حزب توده تبلیغات فراوانی به نفع سیاست روسها و توقعات آنان از دولت ایران انجام داده و حمایت این حزب از احزاب دموکرات کردستان و آذربایجان عامل موثری در تقویت آنان بود. حزب توده در کردستان حتی فعالیتهای خود را تحت پوشش حزب دموکرات کردستان انجام میداد و به این حزب به عنوان کمیته ایالتی حزب توده مینگریست.
در آن زمان اصرار روسها به کسب امتیاز استخراج و بهرهبرداری از نفت ایران در دریای خزر، حضور نظامی آنان در شهرهای شمالی ایران، حمایت سیاسی و نظامی آنها از حزب توده و یا احزاب دموکرات کردستان و آذربایجان، اشکال متفاوت دخالت مسکو در امور داخلی ایران تلقی میشد. از این رو با اوجگیری اختلافات ایران و شوروی دولت وقت ایران ـ ابراهیم حکیمی ـ در ۲۹ دی ماه سال ۱۳۲۴ در نامهای به دبیرکل سازمان ملل از وی خواست برای پایان دادن به این مداخلات که ناقض تمامیت ارضی کشور و بیحرمتی به حق حاکمیت ملی مردم ایران بود، اقدام کند. شورای امنیت سازمان ملل متحد نیز در پی تشکیل اجلاس ویژهای از دولتین تهران و مسکو خواست اختلافات خود را از طریق مذاکره و گفتوگو حل و فصل نمایند.
در پی این درخواست و جنگ تبلیغاتی شدیدی که دولت ابراهیم حکیمی در تهران علیه روسها براه انداخته بود، استالین در روز اول بهمن ماه سال ۱۳۲۴ سفیر خود را از تهران فراخواند و روابط دیپلماتیک خود با ایران را در شرایطی که دهها هزار سرباز روسی در خاک ایران حضور نظامی داشتند، قطع کرد. شاه ایران که نگران ادامه حکومت خود بود و از آینده تیرگی با روسها میهراسید با اقدام دولت حکیمی در بردن شکایت علیه روسها به سازمان ملل مخالف بود و لذا به دنبال اعلام قطع رابطه شوروی با ایران، حکیمی را مجبور به استعفا کرد و در ششم بهمن احمد قوام ـ قوامالسلطنه ـ را به نخستوزیری کشور گماشت. این چهارمین بار در عصر پهلوی و دومین بار در دوران حکومت محمدرضا پهلوی بود که قوام مامور تشکیل کابینه میشد.
قوامالسلطنه به محض احراز دور جدید نخستوزیری خود بلافاصله تلگرافهایی مبنی بر اینکه سیاست خارجی دولت او بر اساس مودت و دوستی عمیق و احترام متقابل مبتنی است، به رهبران آمریکا، روسیه و انگلیس مخابره کرد. استالین که قوام را «سیاستمدار بزرگ شرق» نامیده و حزب توده را نیز وادار به حمایت از او کرده بود، در جواب این تلگراف پیام دوستانهای برای قوام فرستاد و چون قوام تمایل خود را برای رفتن به مسکو و شروع مذاکرات مستقیم با دولت شوروی به منظور رفع اختلاف اعلام داشته بود، لذا از طرف دولت شوروی به او اطلاع داده شد که سفر قوام به مسکو موجب مسرت خاطر اتحاد جماهیر شوروی خواهد بود. دولت شوروی از همان بدو انتخاب قوام نخستوزیری ایران میدانست که میتواند بدون آنکه گرفتار درگیریهای سیاسی – بینالمللی شود، امتیازات مورد نظر خود را از دولت ایران کسب کند. قوام که در هفتم بهمن ۱۳۲۴ از سوی شاه به نخستوزیری منصوب شد در هیجدهم همان ماه کابینه خود را به مجلس معرفی کرد و ۱۰ روز بعد در ۲۸ بهمن در جلسه علنی مجلس شورای ملی خبر سفر قریبالوقوع خود به مسکو را به اطلاع نمایندگان رساند و فردای همان روز با یک هواپیمای روسی اعزامی از شوروی در رأس یک هیات ۱۲ نفره تهران را به مقصد مسکو ترک کرد. قوام در این سفر که تا ۱۵ اسفند همان سال به طول انجامید، در جریان ملاقات با استالین و مولوتف وزیر خارجه شوروی توانست موافقت آنان را برای تعیین سفیر جدیدشان در ایران جلب کرده و همچنین درباره استخراج مشترک نفت دریای خزر توسط ایران و شوروی از طریق تاسیس یک شرکت مختلط نفتی توافق به عمل آورد. در پی این توافق مولوتف مدعی شد که مساله کردستان و آذربایجان ایران یک مساله داخلی است و ابقاء یا انحلال احزاب دموکرات در این دو استان ارتباطی به اتحاد شوروی ندارد. وی سپس به طور شفاهی قول داد به تدریج بخشی از نیروهای خود را از قسمتهای شرقی خاک ایران مانند مشهد و سمنان و شاهرود و غیره که دارای اوضاع آرامی بودند خارج کند.
قوامالسلطنه پس از بازگشت از مسکو کاملا ناراضی و ناامید به نظر میرسید. در این اثنا قاضی محمد و پیشهوری در کردستان و آذربایجان به سرعت در حال تقویت مواضع سیاسی نظامی و تثبیت موقعیت خود در این دو استان بودند. روزی نبود که یک کلانتری یا یک مرکز دولتی در دو منطقه یادشده مورد تعرض قرار نگیرد و روزی نبود که تصمیمی در ابعاد فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی و یا نظامی به منظور جدا ساختن عملی کردستان و آذربایجان از پیکره ایران به اجرا گذارده نشود.
دو جمهوری کردستان و آذربایجان به سرعت در مسیر تجزیهطلبی پیش رفتند تا جایی که در سوم اردیبهشت سال ۱۳۲۵ یک «معاهده دوستی و همکاری» بین روسای جمهوری این دو به اصطلاح حکومت به امضاء رسید و طرفین از همتای خود در جمهوری آذربایجان شوروی یعنی میرجعفر باقروف دعوت کردند تا در رأس یک هیات بلندپایه از این دو جمهوری نوظهور رسما بازدید کند. در کردستان ملامصطفی بازرانی از سوی قاضی محمد به مقام ژنرالی نائل گردید و به عنوان فرمانده نیروهای به اصطلاح مردمی جمهوری مهاباد گمارده شد. ملامصطفی پیشنهاد ایجاد پرچم جدید برای کردستان را جدا از پرچم ایران به قاضی محمد داد. او بود که بسیاری از حملات چریکی شبانه را علیه کلانتریها و مراکز انتظامی و نظامی کردستان ایران طراحی و فرماندهی میکرد.
در ۲۶ اسفند ۱۳۲۴ دولت ایران بار دیگر نسبت به ادامه حضور غیرقانونی روسها در خاک ایران به دبیرکل سازمان ملل شکایت برد. این شکایتنامه با حمایت انگلیس و آمریکا مواجه شد و موجبات جنگ تبلیغاتی غرب را علیه شوروی فراهم آورد. تریگولی، دبیرکل سازمان ملل اکیدا از شوروی خواست نیروهای خود را هر چه سریعتر از خاک ایران خارج نماید و به حضور نظامی خود پایان دهد. ترومن، رییسجمهوری آمریکا نیز در اول فروردین ۱۳۲۵ اولتیماتومی برای استالین فرستاد. در این اولتیماتوم گفته شده بود چنانچه نیروهای شوروی خاک ایران را تخلیه نکنند، آمریکا در ایران نیرو پیاده خواهد کرد. چرچیل، نخستوزیر انگلستان نیز خواستار انعقاد یک اتحاد نظامی با آمریکا شد و مجله اکونومیست چاپ لندن در شماره دوم فروردین ۱۳۲۵ خود نوشت: «چنانچه شورای امنیت سازمان ملل موفق به تغییر سیاست روسیه در ایران نشود لازم است جنوب آن کشور را آمریکا یا انگلیس و یا هر دو آنها اشغال نموده، قصد خود را به اقامت در آن کشور تا تخلیه کامل نیروهای شوروی از ایران اعلام دارند.»
اتحاد جماهیر شوروی به خاطر آنکه مورد تهاجم شدید تبلیغاتی جهان قرار گرفته بود، ناچار شد از موضع خود عقبنشینی کند. شوروی سفیر جدید خود بنام سادچیکف را که در پی دیدار با قوام در مسکو تعیین کرده و در ۲۹ اسفند ۱۳۲۴ به تهران فرستاده بود، مامور مذاکره مستقیم با قوامالسلطنه کرد. در نتیجه این مذاکرات که در روز ۱۵ فروردین ۱۳۲۵ آغاز شد معاهده تاسیس یک شرکت مختلط استخراج نفت دریای خزر در مقابل شرط تخلیه تمامی خاک ایران از قوای شوروی و تعهد روسها در قبال عدم مداخله در امور داخلی ایران به امضای طرفین رسید. این معاهده در دوره فترت یک سال و چهار ماهی که پس از پایان مجلس چهاردهم تا گشایش مجلس پانزدهم به وجود آمده بود به امضا رسید و قوام قول مساعد داد که تمامی تلاش خود را برای تصویب این قرارداد در مجلس پانزدهم بکار بندد. روسها پس از توافق با دولت قوام و انعقاد موافقتنامه نفت شمال دیگر حتی نامی از آذربایجان به میان نیاوردند بلکه صرفا به اصلاح روابط خود با دولت ایران و استفاده از دوره پانزدهم مجلس شورای ملی برای به تصویب رساندن امتیاز دریافتی ناپایدار خود میاندیشیدند. ضمنا آنان از خرداد ۱۳۲۵ عملیات عقبنشینی مرحله به مرحله خود از شهرهای ایران را آغاز کردند.
قوام پس از انعقاد معاهده نفت با سفیر شوروی و به موازات خروج نظامیان روسی از شمال ایران، به عنوان گام دیگری در جهت کمک به بهبود روابط ایران با همسایه شمالی در تاریخ دهم مرداد ۱۳۲۵ اقدام به ایجاد یک کابینه ائتلافی با حزب توده کرد و در این رابطه سه پست مهم دولتی یعنی وزارت بازرگانی، وزارت بهداری و وزارت فرهنگ را به ترتیب به سه نفر از اعضای حزب توده به نامهای ایرج اسکندری، مرتضی یزدی و فریدون کشاورز سپرد.
تقویت تدریجی مواضع سیاسی نظامی دو جمهوری کردستان و آذربایجان و ناتوانی و بیکفایتی دولت وقت ایران در حل این مشکل پیامدهای نامطلوبی در نقاط دیگر کشور به همراه داشت. در ماههای نیمه اول سال ۱۳۲۵ شورشهای مشابهی در استان فارس توسط خوانین و فئودالهای ایل قشقایی به راه افتاد که با غارت و چپاول و تجاوز به نوامیس مردم و حمله به پادگانها و کلانتریهای دولتی همراه بود. شکل محدودتر این حوادث در بوشهر نیز اتفاق افتاد. این هرج و مرج و ناامنی منجر به استعفای اعضای تودهای کابینه قوام در ۲۵ مهرماه همان سال شد و در نتیجه به عمر ۷۵ روزه دولت ائتلافی خاتمه داد.
استعفای اعضای تودهای کابینه قوام در پی حوادث جنوب کشور و در اعتراض به ضعف و بیکفایتی دولت در سرکوب آنها اتفاق افتاد. این در حالی بود که حزب توده، از حضور نظامی روسیه در شمال ایران و از تجزیهطلبی احزاب دموکرات در آذربایجان و کردستان حمایت میکرد و آنها را ناقض حاکمیت ملی کشور نمیدانست. در پی خروج نظامیان روسی از شمال ایران، حکومت شاه در ۲۱ آذر ۱۳۲۵ دستور حرکت ارتش به استانهای کردستان و آذربایجان را صادر کرد. روسها از دو حزب دموکرات خواستند در برابر تهاجم نظامی حکومت مرکزی مقاومت نکنند و عقبنشینی نمایند.
در نتیجه سیدجعفر پیشهوری، رئیس حزب دموکرات آذربایجان علیرغم در اختیار داشتن یک میلیون قبضه اسلحه از طریق مرزهای شمالی کشور به شوروی گریخت. در عین حال در نتیجه برخورد خونینی که میان ارتش و اعضا و هواداران مسلح وابسته به حزب دموکرات رخ داد، صدها نفر از طرفین کشته یا مجروح شدند و تعداد زیادی نیز توسط سربازان رژیم شاه دستگیر گردیدند. علاوه بر این بیش از ۳۰ هزار تن از مردم نیز خانه و کاشانه خود را به سوی مرزهای شمالی کشور ترک گفتند و بسیاری از آنها به ناچار وارد آذربایجان شوروی شدند. به طوری که در سال ۱۳۲۶ روزنامههای باکو تعداد پناهندگان آذربایجان را نزدیک به ۲۰ هزار نفر ذکر کردند.
1717
This entry passed through the Full-Text RSS service – if this is your content and you’re reading it on someone else’s site, please read the FAQ at fivefilters.org/content-only/faq.php#publishers.
RSS