به گزارش صلح خبر، در یادداشت این مترجم آمده است: شاهنامه فردوسی، ایرانیترین کتاب ادب فارسی است. در این کتاب بیش از هزار بار نام ایران و ایرانزمین ثبت شده است. از این سفر سترگ پارسی نسخههای متعدد در اطراف ایران و جهان موجود است و مصححان بزرگی نیز با تلاش فراوان در تبیین سختهها و نهفتههای آن قلم به عرصه کاغذ رساندهاند. اما آنچه که مرا به نگارش این مختصر واداشته اشارهای است به ترجمه شاهنامه به زبان عربی.
شاهنامه فردوسی یک بار به زبان عربی ترجمه شده و آنهم در قرن هفتم هجری. بنداری اصفهانی، نویسنده و محقق بلند آوازه ایرانی روزگار خود، در آغاز قرن هفتم هجری به سرزمین شام میرود و نسخهای از شاهنامه را به سلطان شام اهدا میکند. پادشاه هم خواستار ترجمه شاهنامه میشود. بنداری که به دو زبان عربی و فارسی تسلط کمنظیری داشته در مدت یک سال و نیم شاهنامه را به زبان عربی به نثری شیوا و بلاغتی گویا برمیگرداند و آن را به پادشاه عرضه میکند.
ترجمه بنداری که از فصاحت و بلاغت در خور تحسینی برخوردار است، امتیاز بزرگ دیگری نیز دارد. این ویژگی با توجه به سال اتمام ترجمه یعنی حوالی سالهای ۶۲۰ هجری قمری نشان میدهد که بنداری ترجمه خود را از روی نسخهای قدیمی که تاکنون یافت نشده انجام داده است. فاصله نگارش شاهنامه به قلم فردوسی و ترجمه عربی آن به قلم بنداری حدود ۲۰۰ سال است و این گمان را تقویت میکند که مبنای کار مترجم بر اساس نزدیکترین نسخه به اصل دستخط فردوسی بوده باشد. عبدالوهاب عزام پژوهشگر برجسته و فارسی دان بلندآوازه مصری، در نیمه اول قرن بیستم، با دستیابی به نسخه بنداری اصفهانی و سپس با یاری گرفتن از علامه قزوینی در پاریس، به تصحیح و نقد و بررسی و تکمیل شاهنامه عربی میپردازد و آن را در سال ۱۹۳۲ در دارالکتب المصریه منتشر میکند.
سالیانی پیش، برای سخنرانی درباره ترجمه ادبیات معاصر عربی و فارسی به نمایشگاه کتاب کازابلانکا دعوت شده بودم. در این سفر با احمد فواد نجم شاعر عامیانه سرای بلند آوازه مصری که برای شعر خوانی اش صدها نفر جمع میشدند، دیدار داشتم. او به من گفت شما گوهری نایاب دارید که قدرش را نمیدانید؛ شاهنامه فردوسی را میگویم. ترجمه این کتاب در کتابفروشیهای مصر هست. اما کاغذ فاخر و جلد اعلا دارد و گرانقیمت است. ما مردم مصر فقیریم توان خریدن کتاب نفیس نداریم. حیف است این کتاب که به عربی ترجمه شده در گنجهها بماند. ایران باید چاپ ارزان قیمتی از آن منتشر کند.
ترجمه شاهنامه پس از چاپ عزام به مدت ۷۰ سال نایاب شده بود تا این که در سال ۱۹۹۳ با تلاش جمال غیطانی رماننویس و پژوهشگر بلند آوازه مصری (در گذشته به سال ۲۰۱۵ میلادی) و اهتمام انتشارات سعاد الصباح در کویت، به چاپ مجدد رسید و اکنون که این مختصر را به قلم میکشم سومین چاپ به آن در دسترس است. جمال غیطانی در مقدمهای که برای چاپ کویت نوشته گفته است(کسی که شاهنامه را نخوانده باشد اطلاعش از ادبیات انسانی جهان ناقص است. به نظر من شاهنامه به دلیل تنوع و غنایی که دارد مانیفستی برای اندیشههای شرقی در باره انسان و حقیقت وجودی اوست) در حاشیه همایش ادبی شرق و غرب در کویت وقتی از غیطانی به خاطر تلاش برای انتشار مجدد شاهنامه تشکر کردم، گفت من شیفته ادبیات کهن ایرانم و از شما چه پنهان این من بودم که مرحوم دسوقی شتا را تشویق کردم شش جلد مثنوی معنوی را ترجمه کند که اکنون در مصر منتشر شده است.
نکته دیگر حائز اهمیت کار عبدالوهاب عزام، مقدمه مفصل و سودمندی است که در پیشانی کتاب نگاشته و تصحیحاتی است که انجام داده است. او در این دیباچه آورده است که بنداری اصفهانی گاهی به تشخیص خود ابیاتی را تلخیص کرده و گاهی برای بهتر فهمیده شدن معنا کلماتی را اضافه کرده است اما با تمام این احوال این ترجمه از شاهنامه خود شاهکار به شمار میآید. ناگفته نماند که کار بنداری اولین ترجمه از این کتاب حماسی عاشقانه خردمندانه است که به فراتر از مرز زبان فارسی سفر کرده است.
انتهای پیام