سیاست > احزاب و شخصیتها – روزنامه قانون نوشت: آیت الله هاشمی می گوید در انتخابات ریاست جمهوری سال 76 به حجتالاسلام و المسلمین ناطقنوری رای دادم. آیت الله هاشمی دبیر مجمع تشخیص مصحلت نظام در گفتگوی مشروح با روزنامه قانون به مباحثی پیرامون تک دوره ای شدن دولت روحانی، هجمه تندروها به وی با دستاویز کردن […]
سیاست > احزاب و شخصیتها – روزنامه قانون نوشت: آیت الله هاشمی می گوید در انتخابات ریاست جمهوری سال 76 به حجتالاسلام و المسلمین ناطقنوری رای دادم.
آیت الله هاشمی دبیر مجمع تشخیص مصحلت نظام در گفتگوی مشروح با روزنامه قانون به مباحثی پیرامون تک دوره ای شدن دولت روحانی، هجمه تندروها به وی با دستاویز کردن موضوع شورایی شدن رهبری، بازگشت احمدی نژاد و …پاسخ داده است که اهم اظهارات وی را در ادامه می خوانید؛
*گفتمان اعتدال، اصل و اساس انقلاب اسلامی است که براساس تعالیم مکتب اسلام و مذهب تشیع شکل گرفته بود. در مقطعی، آن هم در بخش هایی از جامعه، به خصوص در بعد اجرایی، انحرافی از اعتدال پیدا شده بود که مردم به عنوان صاحب اصلی انقلاب، مسیر حرکت را اصلاح کردند و قطار انقلاب را به ریل اصلی برگرداندند.
*{در پاسخ به این سوال که کسانی مدعی انقلاب هستند که هیچ آثاری از آنان در انقلاب نمیبینیم. این عده پا را فراتر گذاشتند و سابقه انقلابیون را زیر سوال میبرند}: همه این اتفاقات را منفی نبینید. شاید به مرور زمان به انقلاب ایمان پیدا کردند و فهمشان اصلاح شد که اين نيزخوب است با تفکرات خود و بر اساس مبانی انقلاب خدمت کنند. ولی اگر قرار باشد با همان تفکرات دوران مبارزه و حتی با تفکراتی که در همان مقطع 8 ساله بروز دادند، بیایند و علیرغم میل مردم، میدان بگیرند، اشتباه است. این تفکر که هر کس قبل نبود، الان هم نباید بیاید، همان دگماتیسم سیاسی است. هر کس میتواند در جامعه مسئولیت بگیرد و خدمت کند، اما شرطش حرکت در محور انقلاب است.
*{در پاسخ به این سوال که بعضیها میگویند شما در سال 76 به خاطر مخالفت با رييس دولت اصلاحات به آقای ناطق رأی دادید}: رأی دادن من که آن قدر وزن نداشت که بخواهم یک نفر باشد و یک نفر نباشد. رأی من مثل رأی همان حدود 30 میلیون نفر آرای مردم بود، اما من مسئول و مجری قانون انتخابات بودم که رأی مردم در آن مهم است. کارم در مسیر اجرای قانون بود. درباره رأی من به آقای ناطق هم، به خاطر این بود که از قدیم ایشان را میشناختم. حتی زمانی که در مدرسه فیضیه به خاطر مسائلی اعتراض و راهپیمایی میکردیم، ایشان را میدیدم که با صدای بلند در صفوف اول هستند و نقش برجستهای دارند. در طول سالهای مبارزه هم حضور ثابت و مؤثری داشتند. در آن زمان ایشان رئیس مجلس بود و مجلس هم با دولت همکاری خوبی داشت. میدانستم انسانی سالم و صالح است. در آن طرف هم رييس دولت اصلاحات بودند که سالها وزیر من بودند. هر دوی آنها را قبول داشتم و من هم در آن مقطع یک رأی داشتم. وظیفه اصلی من مواظبت از سلامت انتخابات بود.
* به طور حتم میدانید که قبل از ریاست جمهوری، سه دوره در مجلس حضور داشتم که در میان همان نمایندگان که اکثرشان رادیکال بودند، به عنوان رئیس انتخاب شدم. پس معلوم میشود که آنها از لحاظ فکری به من نزدیک بودند که رأی میدادند. یک جریان محافظهکار هم در مجلس بود که تفکرات آن روز آنها مثل این روزها نبود که میگویند کاری به رأی مردم نداریم. آن موقع محافظهکاری آنها در مسائل شرعی و حفظ ظواهر شرعی بود.
*بعد از اینکه از مجلس به دولت آمدیم، بعضی از همان کسانی که در گذشته به ما نزدیک بودند، شروع به انتقاد کردند. البته ادله و تفکراتی داشتند که انتقاد میکردند و ما هم در مقام دولت تحمل میکردیم. نمونه بارز انتقادات آنها روزنامه سلام بود که در آرشیو مطبوعات آن سالها موجود است و روش من همیشه این بود که انتقادات را گوش کنیم و براساس «فبشّر عبادی الذین یستعمون القول و یتبعون احسنه» حرفها را میشنیدیم و اگر خوب بود، عمل میکردیم.
*موقع انتخابات دو جریان، نامزد داشتند که از یک سال قبل حرفهای خود را میزدند و دولت هم بیطرفانه زمینهها را فراهم میکرد. گروهی از یک جریان، حتی در دولت من هم منتقد بودند. همان منتقدان در دولت اصلاحات، شیوه نقد را به تخریب رساندند که فراتر از عقاید آنها و صرف سیاسیکاری بود. البته همه نبودند و در كل چند نفر بودند که در انتخابات و انتصابات بعدی به خاطر تندرویها، بیرون رفتند.
* در همان مقاطع هم از هر دو جریان برای مشكلاتشان به من مراجعه میکردند که اگر میتوانستم، حل میکردم. همین نورسیدهها هم که میگویید، خیلیها شروع مناصب آنها با دولت من بود. در اصل به خاطر سوابق حضورم در نظام، همه افرادی که الان و آن زمان در سطوح مدیریتی هستند یا میتوانند باشند، در مقاطعی با من کار میکردند.
*{در پاسخ به این سوال که آیا نقشه و برنامهای دارید که دولت در یک سال باقیمانده مسائلش را حل و مردم را برای رأی مجدد راضی کند}: نظریهای داشتم که اول به آقای روحانی و زمانی به بعضی از وزرای درگیر مسائل اقتصادی و بعدها در یک جلسه که استانداران و مدیران کشور برای همایش در سالن وزارت کشور جمع بودند، گفتم. حرف من این بود که میتوانیم مسائل اقتصادی را به آسانی حل کنیم. آن روزها تحریم بودیم و خیلی با برجام فاصله داشتیم. گفتم، نقدینگی در کشور ما زیاد است که تورم معلول آن است. اگر نقدینگی در مسیر تولید برود، ولو گرانی باشد، اما شغل باشد و مردم درآمد داشته باشند، مزاحم اقتصاد کشور نیست. نقدینگی مثل بهمن دارد کشور را خفه میکند، اما در تولیدات چیزی نیست که به نیازهای مردم جواب دهد.
*من به مسئولان کشور گفته بودم که میتوانید از همین نقدینگی که در بانکها هستند، برای احیای تولید استفاده کنید. حتی اگر آن نقدینگی در اختیار بانکها و مؤسسات فراوان پولی باشد، بانک مرکزی میتواند هدایت کند.
*در جلسات فردی و جمعی با خیلی از شخصیتهای اقتصادی کشور بحث کردم که برخي میپذیرفتند، ولی اجرا نمیشد. در اين اواخر که هنوز از برجام استفاده کامل نکرديم، دولت به اینجا رسید و به همه استانداران و بانکها بخشنامه کردند که در درجه اول کارخانههای کوچک و متوسط و سپس واحدها بزرگتر را احیا کنید. البته واحدهای بزرگ به طور معمول تعطیل نشده بودند، اما ظرفیت آنها کم شده بود که میتوان آن را نيز تقویت کرد. اگر همین کار را دو سال پیش انجام میدادند، بهتر و زودتر به نتیجه میرسید.
*اگر همه چیز و همه کارهای سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی در مسیر طبیعی انجام شود، آقای روحانی به خاطر مقبولیت عام، به ويژه براي کاری که در برجام کرده، رقیب جدی ندارد.
*در حال حاضر مردم ایران به خاطر گسترش ابزار اطلاعرسانی آگاه شدهاند و از موانع و مانعتراشیهای در مسیر حرکت دولت خبر دارند. همین برجام را ببینید که چگونه دستاورد ملی نظام را به خاطر اهداف سیاسی، مخدوش جلوه میدهند. شما مجلس سابق را به یاد آورید که مردم چگونه مخالفان برجام را از ورود به مجلس ناکام گذاشتند؟! یکی از دلایل موفقیت دولت در دوره باقیمانده، ترکیب فعلی مجلس است که نه تنها مثل سابق جلوی حرکت دولت را نمیگیرند، بلکه همراهی میکنند.
*خیلی صریح بگویم، بسياري از کسانی که میگویند «آقای هاشمی دنبال شورای رهبری است»، به طور كامل میدانند كه چنین نیست و این همان شیوه غیراخلاقی آنان در مباحث سیاسی است و با اینکه بارها توضیح دادهایم، باز هم میگویند و ما به این جماعت کار نداریم. طرف صحبت من در این مقوله، جوانانی هستند که شاید خبر نداشته باشند. این موضوع، یک بحث تاریخی دارد.
*از همان اوايل پس از پیروزی انقلاب که قرار شد قانون اساسی جدید نوشته شود، پس از تدوین متن اولیه توسط چند کارشناس حقوقی، از جمله مرحوم دکتر حسن حبیبی، در شورای انقلاب بررسی و نظر نهایی را اعلام کردیم. از طریق رسانهها چندین نوبت منتشر شد و موافقان و مخالفان هر یک از موضوعات درباره بند بند آن بحث و گفتوگو کردند. متن نهایی را برای امام راحل، مراجع تقلید و علمای آن روز فرستادیم و آنها هم نظرات خود را اعلام کردند که برای تصویب نهایی به مجلس خبرگان تصویب قانون اساسی رفت.
*در آن متن اصلی، موضوع ولایت فقیه نبود. آیتا… منتظری در آن مقطع رئیس بودند و مطرح کردند و رأی آورد. یعنی تمام اصول و بندهایی که در قانون اساسی اول درباره ولایت فقیه بود، قبل از آن درباره شورای رهبری بود. در اصل پنجم به صراحت آمده بود که «در زمان غیبت حضرت ولیعصر(عج)، در جمهوری اسلامی ایران ولایت امر و امامت امت بر عهده فقیه عادل و با تقوا، آگاه به زمان، شجاع، مدیر و مدبر است که اکثریت مردم او را به رهبری شناخته و پذیرفته باشند و در صورتی که هیچ فقیهی دارای چنین اکثریتی نباشد رهبر یا شورای رهبری مرکب از فقهای واجد شرایط طبق اصل 107 عهدهدار آن میگردد.» یعنی شورا از بین مراجع تشکیل میشود. پس در قانون اساسی شورا بود. زمانی که امام (س) رحلت كردند، بازنگری قانون اساسی که ایشان دستورش را داده بودند، هنوز کامل نشده بود. یعنی هنگام رحلت امام (س) و براساس قانون اساسی، بايد شورای رهبری تشکیل میشد. البته براي ادبیات انقلابی سالهای اول در شورایی کردن امور، کمی افراط شده بود. حتی در مباحث قوه قضائیه هم شورای عالی قضایی متشكل از 5 نفر داشتیم که تصریح قانون اساسی بود.
*امام(س) در سالهای آخر به این نتیجه رسیده بودند که شورا، به ويژه برای رهبری که باید تصمیمات قاطع بگیرد، جواب نمیدهد. ممکن است در بین مراجع، کسانی صلاحیت عضویت در شورای رهبری را نداشته باشند. اظهار نظر اما را داشتیم که باید فرد باشد. البته تصمیم نبود، نظر بود. پس از رحلت امام و آن جلسه تاریخی، قانون اساسی بر شورا تأکید داشت. قبل از آن جلسه، یعنی همان شبی که امام رحلت کرده بودند و قرار بود فردا اعلام کنیم، مسئولان عالی کشور در جنب منزل امام و در کنار همان بیمارستان جمع شده بودیم که گفتیم شورایی باشد و حتی افراد را پیشنهاد کردم که آقایان آیات خامنه ای، مشکینی و موسوی اردبیلی بودند. قرار بود فردا در جلسه خبرگان برای این سه نفر رأی بگیریم.
*اعضای جامعه مدرسین حوزه علمیه قم که در خبرگان 13 نفر عضو بودند، بر رهبری فردی تأکید میکردند و حتی با آیتا… گلپایگانی هم صحبت کرده بودند و میگفتند ایشان را قانع کرديم که رهبر شوند. در جلسه صبح 14 خرداد، اولین بحث این بود که «فرد باشد یا شورا؟» قانون اساسی میگفت شورا باشد. ما هم براساس قانون اساسی میگفتیم شورا باشد.
*خیلی بحث شد و خوب است بدانید در آن بحث بهترین دفاع از شورایی شدن را آیتا… خامنهای داشتند و نوبت به من نرسید که صحبت کنم. سرانجام رأیگیری کردیم که در مقابل رأی 35 نفره ما که شورایی بودیم، طرفداران فردی رهبری 45 رأی آورده بودند. پس بحث رهبری فردی از نظر امام مطرح شد و آقایان جامع مدرسین و همفکرانشان هم حمایت کردند. در مرحله بعدی رأیگیری برای فرد بود که آقایان جامعه مدرسین، آیتا… گلپایگانی را مطرح کردند و خیلی بحث کردیم و وقتی رأیگیری کردیم، 13 یا 14 رأی آورد که به تعداد همان پیشنهاددهندگان بود.
*در این مرحله، آیتا… خامنهای را پیشنهاد کردیم که من نظر امام را گفتم. در این لحظه آیتا… خامنهای وقت خواستند و در جایگاه قرار گرفتند و گفتند: من به رهبری شورایی رأی دادم، پس نمیتوانم نامزد فردی شوم.» من گفتم: «آن موقع که شما بحث کردید و رأی دادید، در قانون شورا بود و الان اکثریت خبرگان رهبری فردی را انتخاب کردند و اگر شما نباشید، باید یکی دیگر بیاید.» قرار ما با توجه به شرایط کشور، به ويژه خبرهایی که از جبههها میرسید، اتمام کار در همان جلسه و انتخاب رهبر بود. آیتا… خامنهای جواب مرا ندادند و در جای خود نشستند. من گفتم: «با سکوت ایشان که میتوانیم حمل بر رضایت کنیم، رأیگیری میکنیم.» رأی گرفتیم که رأی بیش از دو سوم را آوردند.
*قبل از تصویب رهبری فردی، وقتی که بحث داغ بود، من و آیتا… خامنهای وقت گرفته بودیم که صحبت کنیم. استدلالات آیتا… خامنهای طولانی شد و از وقت من استفاده کرد. سخنرانی ایشان در دفاع از شورا خیلی قوی بود. اسناد تمام این مسائل و سخنرانیها در مشروح مذاکرات خبرگان موجود است و بعضی از آقایانی که از من به عنوان مطرحکننده رهبری شورایی، حتی در این سالها نام میبرند، به طور كامل خبر دارند که واقعیت تاریخی چیست، ولی چکار میتوان کرد؟!
*{در پاسخ به این سوال که گویا از قبل کمیسیون اصل 107 و 109 قانون اساسی گزینههای رهبری را مشخص و درباره آنها بحث میکنند}: این جزو قوانین آیین نامه داخلی مجلس خبرگان است که هیأت رئیسه کمیسیونی برای آیندهنگری دارند و گزینههایی را که صلاحیت عمومی دارند، بررسی و حتی با آنها صحبت و مذاکره میکنند. یعنی این کمیسیون هیچ تصمیمی نمیگیرند، فقط بررسی میکنند. آیندهنگری اداره یک جامعه ایجاب میکند که اگر روزی رهبری به هر دلیلی نباشند، باید کسی انتخاب شود. این کمیسیون در مقطعی پس از مذاکره با چند صد نفر، دو نفر را به صورت سری معرفی کرد. در دوره بعدی خبرگان هم افرادی مشخص شدند. دو سه نفر متخصص دارند مطالعه میکنند. به افراد نمره میدهند تا اگر روزی لازم شد، در خبرگان مطرح میشود که البته همه این مباحث و مسائل برای روز مباداست.
*{در پاسخ به سوالی درباره تشکیک در خاطراتش از سوی مخالفان}: از اول انقلاب تا همین امروز،از اين گونه اظهارات زياد داشته و به طور باز هم میگویند. البته من به این حرفها عادت کردهام. پیش از انقلاب که هنوز منافقین منحرف نشده و مجاهدین خلق بودند، به آنها کمک میکردیم. وقتی نشانههای انحراف را در افکار و گفتار آنان دیدیم، کمکها را قطع کردیم و آنها هم شروع کردند و هر چه میخواستند، علیه ما گفتند. آن موقع دفاع خاصی نداشتیم. پس از پیروزی انقلاب هم در آن دو سه سالی که منافقین در ایران بودند، باز همان بساط بود که کمکم جریان نزدیک به بنیصدر هم همان حرفها را میزدند. بعدها، هم ضدانقلاب و هم خودیها، دست به تخریب اقدامات من و حتی انقلاب میزدند. در سالهای بعد از آن هم، هر وقت جریانهای سیاسی خودشان را به من نزدیکتر میدیدند، جریان مقابل آنها چاره را در تخریب و تهمت و توهین من میدید. یعنی همیشه اینگونه بود. در هر دستاورد انقلاب که نقش من برجسته باشد، آن دستاورد را زیر سوال میبرند. دهان دیگران باز است و میگویند و باز هم خواهند گفت. مهم مردم هستند که متوجه شدند و این بزرگترین سرمایه من در زندگی است.
* همان اول انقلاب مخالف تندرویها بودم. در دوره ریاست جمهوری، از هر دو گروه در همه سطوح، از کابینه گرفته تا استانداران و فرمانداران، استفاده میکردم و واقعا اینگونه بود. در آينده هم براساس عقایدم حركت ميكنم.
*{در پاسخ به این سوال که آیا نگران برگشت آقاي احمدینژاد و تفکراتش نیستید؟}: نه، چون مردم آگاه هستند و از عملکرد آن جریان در آن 8 سال در همه ابعاد خبر دارند. اما در عالم سیاست و در این کشور، به کرات شاهد اتفاقاتی بودیم که با معادلات عقلی و منطقی غیرقابل تحقق بود. من که غیب و پیشبینی ندارم، براساس محاسبات و آگاهی مردم از گذشته، نباید نگران بود.
216216
Let’s block ads! (Why?)
RSS