حامد قادرزاده در گفت و گو با صلح خبر می گوید: بحث بازار ارز در ایران به شدت بدون مدیریت صحیح پیش رفته است و از همان ابتدای انقلاب تا امروز دولت به جای سیاست گذاری، مستقیما در بازار ارز ورود کرده و شاید بدترین نوع دخالت دولت تا کنون اعلام قیمت قاطع ارز بوده است.
وی می افزاید: هر روز شکاف طبقاتی در کشور گسترده تر می شود و مسئله این است که با چند نرخی کردن قیمت ارز نتوانسته ایم شکاف طبقاتی را در جامعه که هدف اصلی توسعه است حل کنیم.
به گفته قادرزاده، چند نرخی شدن ارز همواره برای تعدادی که بازار را می شناسند و بیشتر به زمان حال توجه می کنند رانت ساز بوده است و این افراد نسبت به اثرات مخرب ساختار اقتصادی، فرهنگی، سیاسی و اجتماعی جامعه دانشی ندارند.
وی معتقد است که کمتر از یک صدم درصد از جمعیت کشور فرصت رانت خواری را در سیاست چند نرخی ارز داشته اند و این موجب افزایش شکاف های طبقاتی شده است و حتی در حدی بوده که توانسته در بدنه دولت موثر باشد و جهت دهی را ایجاد کند.
دولت؛ مغلوب بازی های بازار
این اقتصاددان با بیان اینکه همیشه وقتی بازار، قیمت ها را بالا برده دولت هم تسلیم شده است می گوید: در واقع دولت نباید در قیمت گذاری دخالت کند، بلکه باید با افزایش زمینه چانه زنی در اقتصاد و شناسایی قشر آسیب پذیر جامعه بر اساس اطلاعات درست، به جامعه هدف خدمات درست ارائه دهد، اما متاسفانه این اتفاق نیفتاده است، به همین دلیل دولت نشان داده که نمی تواند در مدیریت ارز موفق عمل کند چرا که عدم تقارن اطلاعاتی در جامعه به حدی بالا است که سیل عظیم مردم همواره در جهتی که نباید بروند حرکت می کنند.
وی ادامه می دهد: دو سال قبل اعلام کردیم که نرخ واقعی ارز 7 هزار تومان است اما ارز هرگز نتوانست به این قیمت برگردد، چون وقتی که گروهی محدود در بازار هستند که منافعشان به صورت صریح و روشن در هم تنیده است، با ایجاد همگرایی، انحصاری را از نظر فکری در جامعه در دست می گیرند. لذا در این صورت به هیچ عنوان نمی توان با هیچ قدرتی، به جز با سیاست گذاری درست بر اساس بهینه سازی نظام اقتصادی در داخل، در بحث ارز مقابله کرد.
به عقیده قادرزاده، واقعیت این است که مردم می خواهند ارزش پول و داراییشان حفظ شود، در مقطعی به سمت بورس، طلا و ارز روی می آورند و جالب اینجاست که اکنون به صورت جمعی مورد استقبال قرار گرفته است.
وی می گوید: شاخص بورس از آبان ماه سال گذشته به بالای یک میلیون و 700 هزار رسیده و این میزان افزایش شاخص سهام و ارز، نشان می دهد که آنچه در بازار حاکم است شاخص های اقتصادی نبوده، بلکه بحث های روانی است که مدیریت نمی شود، چون دولت معمولا تسلیم افزایش قیمت شده و بر همین اساس اتهاماتی به آن وارد می شود که به معنای مجرم بودن نیست، بلکه باید با سیاست گذاری درست رفع اتهام کند.
به گفته این استاد دانشگاه، تاریخ اقتصاد در دنیا نشان می دهد که دولت ها در مواقعی که دچار مشکل شده اند معمولا خزانه خود را با پول مردم پر کرده اند، اکنون دولت نیز باید از دانش اقتصادی برای ثبات این قضیه و رفع اتهام استفاده کند.
وی می افزاید: در شرایط کنونی در بازار به هم ریختگی زیادی وجود دارد و همه می دانند که گروه بسیار معدودی به شدت برنده منفعت و سود بوده و در نهایت بیشتر مردم زیان خواهند دید؛ به هم ریختگی بازار یک اوریب بزرگ اقتصادی در جامعه ایجاد کرده و دارایی های ثابت را افرادی با پول بادآورده می خرند و قدرت های بزرگی در سیستم اقتصادی به وجود می آورند که مدیریت آن بسیار سخت تر است.
به گفته این اقتصاددان، خیلی ها امروز در قبال پول بورس، اقدام به خریدن زمین و ساختمان با قیمت بالا کرده اند و این موجب قیمت سازی در بازار می شود، همچنین به هم ریختگی ارز در بازار موجب قیمت سازی بدون استناد به قیمت تمام شده می شود و اینجا مسئله بدتر از افزایش قیمت ها، بی اعتمادی به دانش اقتصادی موجود در دنیا است.
وی می گوید: اگرچه برخی ها از این اوضاع سود می برند، اما بیشترین ضرر را مردم و بدنه مدیریت دولت خواهد کرد، به هم ریختگی بازار به شدت موجب افزایش فاصله مردم و سیاستگذاران خواهد شد چون اوج استقبال از نا امنی بازار به حدی است که با تمام جدیت قوه قضاییه برای مبارزه با فساد، هنوز سخت مدیریت می شود و در سیاست گذاری و برخورد از این قضیه جا می ماند.
وی معتقد است که با افزایش قیمت بازار، ارائه کیفیت و خدمات نیز باید بیشتر شود، اما به طور مثال متاسفانه هیچ گاه افزایش قیمت ماشین موجب افزایش کیفیت خودرو و بازگشت آرامش به سیستم نشده است، امروز شاهدیم که اندازه و حجم نان، به دلیل عدم سیاست گذاری درست برای آن هر روز کوچکتر و بی کیفیت تر می شود.
چرا بازار به هم ریخته است؟
قادرزاده می گوید: متاسفانه رابطه بین علمای اقتصاد، مدیریت و بخش اجرا رابطه ای تقابلی است نه تعاملی، اگرچه تلاش شده است که افراد دارای تحصیلات اقتصادی و مدیریت در بانک مرکزی و بدنه وزارت خانه های اقتصادی به کار گرفته شوند، اما تا کنون عملا از دانش اقتصادی استفاده نشده است و بیشتر از یک فرد بهره گرفته می شود که آن هم به دلیل روزمرگی و قرار گرفتن در بین پیچیدگی خاص سیاست ها و اجراییات نمی تواند از دانش اقتصادیش استفاده کند.
به عقیده وی، متاسفانه دانش مناسبی به جامعه رسانه ای هم در خصوص مدیریت صحیح اقتصادی به دلیل عدم همنوایی در جهت فرآیند توسعه به وجود نیامده است و این عدم همنوایی موجب شده که گاهی حتی یک تیتر موجب افزایش قیمت ها شود.
این اقتصاددان معتقد است که به هم ریختگی بازار هم منشأ سیاست گذاری دولت دارد و هم متاسفانه در مجلس، قانونی که بتواند مدیریت اقتصادی را دنبال کند وجود ندارد، الگوی تولید ما در تمام کشور تقریبا یکسان است و فقط برخی از استان ها صنعتی شده اند، به همین دلیل ارز فقط به این استان ها سرازیر می شود.
وی با تاکید بر اینکه قیمت اقتصاد را بازار تعیین می کند، می گوید: استقابل مردم از خرید ارز، در شرایط کرونایی که تمام مرزها و مسافرت ها در حد نیمه تعطیل است ناشی از عدم تعامل و حرکت با درایت در بازار است. ما باید بر اساس داده و ستاده برنامه ریزی و ورودی و خروجی خود را تعیین کنیم، دولت در زمان افزایش ورودی ها نتوانسته خروجی را مدیریت کند و امروز که در شرایط کرونایی قرار داریم نباید بگذاریم که قیمت بسیاری از کالاهای لوکس که مورد تقاضای مردم نیست افزایش یابد، چون مردم این کالاها را نه برای استفاده بلکه برای حفظ ارزش پول خریداری می کنند.
به گفته قادرزاده، مدیریت نادرست اقتصادی موجب جدایی فرد از جامعه می شود و در نتیجه به هم ریختگی بازار افزایش می یابد اما اگر همراهی و هم نوایی در سیاست گذاری و در جهت کاهش شکاف طبقاتی در جامعه و صنوف مختلف باشد، تخصیص محدود منابع ارزی کشور به این مناطق می تواند کارساز باشد.
این استاد دانشگاه با اشاره به اینکه در اقتصاد ما سیاست مبتنی بر چشم انداز حاکم نیست و عملکردها بیشتر مسکنی است، می گوید: افزایش قیمت سهام و رکود در بازار به صورت همزمان، به دلیل حباب اقتصادی است و چون این حباب به جای خود برنمی گردد مردم به سمت خرید ارز و… می روند.
وی یادآور می شود که افزایش منافع ملموس و مقطعی برخی افراد ناشی از افزایش بازدهی اقتصادی نیست بلکه ناشی از خالی شدن جیب مردم و کاهش ارزش پول و فعالیت های اقتصادی است و کسی که امروز به ظاهر منفعت می برد در آینده ضرر خواهد کرد، البته نه به شکل پول و دارایی، بلکه در جهت کاهش سرمایه های اجتماعی که تاثیرات بسیار عمیق تری بر جامعه خواهد گذشت.
انتهای پیام