ناصر یوسفی، در گفت و گو با صلح خبر اظهار کرد: بسیاری از چالشهای رابطه همسران ناشی از کمبود حرمت در رابطه آنها است ولی بیشتر مردم از خلاء عاطفی و کمبود مهر و محبت سخن میگویند و برخی دیگر نیز باور دارند که جاذبههای بدنی و جنسی و برآورد شدن نیازهای اولیه و جنسی مهمترین لوازم رضایت زناشویی و پایداری رابطهاند.
وی عنوان کرد: مهرورزی، دوست داشتن و عشق ورزیدن ارزنده است، اما همهی این کنشهای ارزنده بر احترام استوار است.
دانشیار گروە مشاورە دانشگاە کردستان، افزود: از دید آبراهام مزلو، نیاز به ارج و حرمت تا هنگامی نیاز به مهر و دوست داشته شدن کمابیش برآورد نشده باشد موضوعیت نمییابد ولی آیا کسی میتواند بدون آنکه شما را محترم شمارد دوستتان بدارد؟ میتوانید کسی را که نزد شما ارج و حرمت ندارد دوست بدارید؟
وی با اشارە بە اینکە گاهی به نظر میرسد دوست داشتن کنشی است که احترام از لوازم آن نیست گفت: چنین وضعیتی نزد دو دسته از افراد رایج است نخست، دستهای از افراد محبوب یا معشوق خود را همچون یک دارایی به شمار میآورند و در رابطه با او تسلط و کنترل چشمگیری نشان میدهند، چنان با محبوب خود رفتار میکنند گویی محبوب وسیلهای است که باید مطابق میل و خواست این دسته از افراد رفتار نماید؛ در چنین رابطهای آن گونه که محبوب یا معشوق انتظار دارد با او رفتار و سخن نمیشود، بلکه آن گونه که ترجیح یا صلاح دید این دسته از افراد است با او رفتار میشود، روشن است که در چنین رابطهای دوست داشتن کنشی توام با خودخواهی است؛ در واقع چنین دوست داشتنی مشروط بر این است که محبوب یا معشوق در نقش وسیلهای برای برآوردن حداکثری خواستها و امیال ظاهر شود وگرنه مورد خشم و تنبیه و پرخاش قرار می گیرد یا مطرود خواهد شد؛ می توان جایگاه و ارج محبوب یا معشوق را نزد چنین افرادی برابر جایگاه برده یا وسیلهای دانست که انسان بودن او نادیده گرفته می شود.
به گفته یوسفی، این دسته از افراد جایگاه محبوب و یا معشوق را در حد جایگاه یک برده حفظ میکنند و در قبال فواید حضور محبوب قدردان نبوده و به خدمات او ارج و سپاس نمیگذارند زیرا باور دارند هر آنچه محبوب در رفتار و زندگی هر روزه انجام میدهد وظیفهی اوست. پس احترام و بزرگداشتی در رابطه با محبوب نمود نمیدهند، مطابق میل و خواست خود و بر اساس بیشترین سطح کنترل و تسط با او رفتار میکنند و عذر میآورند که او را دوست دارند.
این استاد دانشگاه، معتقد است کە دستە دوم، افرادی هستند که معشوق یا محبوب را همچون یک شیء منحصر به فرد ویژه برای کاهش تنش جنسی میبینند آمیزش جنسی به خودی خود و به واسطۀ تماسها و لمسهای نزدیک بدنی، اشخاص را در کامروایی و خودمانیترین وضعیتهای میان فردی ممکن قرار میدهد؛ چندان که به جز مصادیق تجاوز و تعرض جنسی و سایر روابط جنسی ناخواسته، آمیزش جنسی با گفتار و رفتار بسیار برانگیزاننده و کام بخش همراه می شود؛ درواقع، آمیزش جنسی بهواسطه دربرداشتن نوازشهای گوناگون، برای محبوب یا معشوق یک کنش و موقعیت خواستنی است. از این رو کسانی که بر اساس شهوت محبوبی را برگزیدهاند یا او را در درجه اول یک کام بخش جنسی میبینند، با احتساب نرمشها و نوازشهای هنگام آمیزش جنسی، میپندارند قدردانی لازم را در حق محبوب خود انجام دادهاند؛ هنگامی گرایش و ارادت به محبوب، محدود به مهر و نوازش مبتنی بر شهوت شود، لزومی برای حرمت نهادن به محبوب در جایگاه کسی غیر از یک شریک جنسی احساس نمیشود. در چنین روابطی، محبوب همچون یک انسان، همسر و یا شریک زندگی پذیرش نشده و میزان محبوبیت و حرمت او بر اساس میزان کام بخشی جنسی و نقشی است که هنگام آمیزش میپذیرد.
به گفته وی، هنگامی کنشهای قدردانی، نرمش، نوازش و احترام به محبوب، محدود به موقعیتهای آمیزش جنسی می شود، این کنشها موجب خشنودی محبوب نشده و به سرخوردگی و تحقیر او میانجامد؛ زیرا او درمییابد که پذیرش و حرمت او وابسته به کام بخشی جنسی است و همچون یک ابزار برای کاستن تنش جنسی محبوب است نه همچون یک انسان یا همسر محترم، در چنین وضعیتی، احساس کمبود حرمت عامل آشفتگی رابطه و گرایش به جدایی است و نه ناسازگاری و ناخشنودی جنسی یا کمبود مهر و علاقه؛ زیرا کنار آمدن و پذیرش خودپندارۀ ابزار و محبوب جنسی تا هنگامی ممکن است که اشخاص بخواهند در نقش یک گرسنۀ جنسی و روسپی ظاهر شوند و نه یک شریک زندگی…
یوسفی با بیان اینکە هر آدم دربارۀ خود پنداشتهایی دارد میگوید: هر آدمی دربارە خود پنداشتهایی دارد که نتیجۀ زیستن او در محیط اجتماعی است، چهبسا آدمی خود را یک مادر خوب، دختری مهربان، همسری سازگار، خیاطی چیرهدست و زنی زیبا بپندارد یا خود را پدری زحمتکش، پسری دلسوز، شوهری شکیبا، نجاری ستاره و مردی نیرومند بپندارد؛ هنگامیکه هر یک از این اشخاص در ارتباط با شما قرار میگیرند وابسته به فضای رابطه، برجستهترین پندار آنها دربارۀ خود، همچون خودپندارۀ آنها فعال میگردد مثلاً در رابطه با شما خود را همچون یک مادر مهربان نمیپندارد بلکه خود را همچون خیاطی چیرهدست یا زنی زیبا میپندارد، چنانچه به او احترام بگذارید، ادراک او این خواهد بود که او را همچون خیاطی چیرهدست یا زنی زیبا تائید کردهاید و در غیر این صورت، گویی او را از دید کاری ناکارآمد و از دید ظاهری زشت یا ناپسند ارزیابی کردهاید.
وی خاطر نشانکرد: هنگامی به اشخاص احترام نمیگذارید، دستهای از آنها تحت تأثیر مشکلات هویتی یا کمبود عزتنفس (حرمت خود) احساس حقارت کرده و ممکن است در خودپندارۀ خود تجدیدنظر کنند، مثلاً به چیرهدستی خود در خیاطی یا به زیبایی چهرۀ خود شک کنند و دستهای دیگر تحت تأثیر هویت استوار یا حرمت خود بالا، بیاحترامی شما را همچون خصومت، حسادت، بیادبی، لجاجت، کهتری شما و … استنباط کنند. همچنین هنگامیکه به آنها احترام میگذارید ممکن است، دستۀ اول احساس برتری نموده و دسته دوم احترام شما را نشانۀ پذیرش یا تفاهم بدانند. بر این اساس بیاحترامی شما مایه احساس حقارت و ادراک نا ارزندگی دیگران شده یا شما را همچون آدمی ناسازگار و نچسب جلوه میدهد و حرمت نهادن شما مایه احساس برتری و ادراک ارزندگی دیگران شده یا شما را همچون آدمی سازگار و خوشایند نشان میدهد.
یوسفی در پایان یادآور شد: چنانچه مردم بپذیرند که برده یا ابزار لذت شما هستند میتوانند با احساس حقارت ناشی از رویارویی با شما کنار آمده و یا با ناسازگاری شما بسازند؛ آنها میپذیرند که شما آنها را همچون شخصی کمتوان و کمارزش در یک رابطه استثماری دوست دارید. در غیر این صورت دوستی و مهر را ریا و شیوه بهرهکشی شما استنباط خواهد نمود، ولی بیشتر مردم تن به بردگی شما نمیدهد و نمیخواهند همچون ابزار لذت شما باشند، حرمت نهادن از لوازم دوست داشتن و مهرورزی به آنها است. اگر توان و ارزش کسی را به چالش کشیده باشید نمیتواند دوستی و مهر شما را بپذیرد، مگر آنکه خود را برده و ابزار عیش شما بپندارد.
انتهای پیام