به گزارش مجله مدیا صلح خبر بهیاد سیامک شایقی؛ پایانی شایستهی یک مرد آرام روزنامه همشهری – علیرضا محمودی: سیامک شایقی، همانطوری با جهان وداع کرد که شایسته نوع زندگیای بود که داشت؛ آرام، ساکت و دور از متن پرهیاهوی زندگی روزمره. همانطور با مرگ روبهرو شد که دوست داشت شخصیتهای محبوب فیلمهایش از جهان […]
به گزارش مجله مدیا صلح خبر
بهیاد سیامک شایقی؛ پایانی شایستهی یک مرد آرام
روزنامه همشهری – علیرضا محمودی: سیامک شایقی، همانطوری با جهان وداع کرد که شایسته نوع زندگیای بود که داشت؛ آرام، ساکت و دور از متن پرهیاهوی زندگی روزمره. همانطور با مرگ روبهرو شد که دوست داشت شخصیتهای محبوب فیلمهایش از جهان درام خارج شوند. بیرون از زمان سرگیجهآور زندگی مدرن، دور از اجتماع خشمگین و در مکانی پیچیده در مه و غبار. سبک از درد و رنج و خالی از بغض و نخوت.
خبر درگذشت سیامک شایقی کارگردان ۱۲ فیلم ایرانی اینگونه منتشر شد. ۳ سال بعد از مبارزه با سرطان و چندماه گوشهنشینی. در یک صبح فروردینی ابری دور از متن زندگی که از هول گیرودار واگیری سرگردان است. مرگ آرام سیامک شایقی در این روزها، یک پایان سینمایی برای زندگی یک شیفته آرام سینما بود.
دهه ۶۰، دفتر ماهنامه سینمایی فیلم از معدود پاتوقهای سینمایی تهران محسوب میشد. سیامک شایقی، ۳۰ ساله و پر انرژی بعد از پایان تحصیلات سینمایی در دانشکده صدا و سیما (مدرسه عالی سینما و تلویزیون) راهی کوچه سام در خیابان حافظ شد تا مگر با روزنامهنگاری بتواند راهی به سینمای ایران باز کند. او که سابقهای بهعنوان کارگردان تلویزیونی داشت، نقد را در مجله فیلم خیلی ادامه نداد. بهعنوان دستیار محمدعلی سجادی در فیلم جدال (۱۳۶۴) و دستیار ناصر غلامرضایی در فیلم حریم مهرورزی (۱۳۶۴) وارد سینمای حرفهای شد. ورودی که ۲ سال بعد او را به سمت صندلی کارگردانی هدایت کرد.
اولین فیلم شایقی، جهیزیه برای رباب (۱۳۶۶) ملودرامی از روابط یک خانواده جنوبی فقیر، اثری قابل تامل از کار درآمد. فیلمنامه را اصغر عبداللهی پرکارترین درامنویس سینمای آن سالها نوشته بود. مثلت هادی اسلامی، پروانه معصومی و فاطمه معتمدآریا و گرمایی که شایقی در بین شخصیتها راه انداخته بود، نوید یک ملودرام ساز و کار بلد را میداد. شایقی که متولد آبادان بود، با کمک عبداللهی که او هم از جنوب میآمد، یکی از بهترین درامهای بومی ایران را رقم زدند.
همه چیز برای موفقیت شایقی در سینمای ایران پس از پایان جنگ مهیا بود. اما سرنوشت شکل دیگری رقم خورد. شایقی بعد از جیهزیه برای رباب بهطور متوسط هر ۲ سال یکبار فیلمی ساخت. فیلمهایی که مانند جیهزیه برای رباب، از دور مخاطبان را برای تماشا و منتقدان را برای تحسین راهی سالنها میکرد. اما فیلمها برخلاف نویدها و پیشبینیها، فیلمهایی سرد و مخاطبگریز از کار درمیآمدند. منتقدان که با شوق و ذوق فراوان به تماشای فیلمهایش مینشستند و دوست داشتند او بهترین فیلم کارنامهاش را بسازد، در نهایت فیلمها را همچون شکستی در تجربه ساخت ملودرامهای عمیق از روابط ایرانی در جامعه امروز، توصیف میکردند.
سینما در همه جهان هنر بیرحمی است و در ایران کمی بیشتر. حالا که سیامک شایقی جهان بیرحم سینما را پشت سر گذاشته و ما را با سینما و کرونا تنها گذاشته، گفتن این حرف شاید سادهتر باشد که سیامک شایقی، از آن نوع سینماگران نبود که فیلم روز بسازد. فیلمی مطابق با سلیقه مخاطبان هر نسل. او سعی کرد فیلمهایی مطابق با سلیقه خود بسازد. نتیجه این پافشاری فیلمهایی شد که اگر چه شخصی نبودند، اما ملودرامهایی همسو با ساختار چرخهای سینمای ایران محسوب نمیشوند. فراموش نکنید که در سینمای ایران، فقط فیلمهای مطابق سلیقه روز حق حیات دارند.
شایقی فیلمساز موفقی بود که برخلاف ناکامی اقتصادی فیلمهایش، توانست فیلمهای خارج از جریانی همچون رنو تهران- ۲۹ (۱۳۶۹)، راه و بیراه (۱۳۷۰)، در کمال خونسردی (۱۳۷۳)، مادرم گیسو (۱۳۷۴)، باغ فردوس، پنج بعدازظهر (۱۳۸۴) و خواب زمستانی (۱۳۸۶) بسازد. شایقی در میانه دهه ۷۰ به سراغ تلویزیون رفت و سریال سیاه، سفید و خاکستری (۱۳۷۵) را برای شبکه ۲ ساخت. تجربهای که هرگز تکرار نشد.
سیامک شایقی در دهه ۹۰ که سینمای ایران، اقتصادی مخشوش و دخل و خرجی مخدوش داشت، توانست دو فیلم بسازد که هر دو فیلمهایی ناموفق بودند. فیلمهایی که شرایط را برای حضور بیشتر شایقی در میان کارگردانان جوان و به روز شده دهه ششم زندگیاش فراهم نکرد. ساخت مستندی درباره خانه سینما از آخرین کارهایی بود که از شایقی سراغ داریم. گرچه فیلمنامه و طرح بسیاری برای ساخت داشت. آخرین بار که در یک محفل عمومی دیده شد، نهم تیر سال گذشته بود که کانون کارگردانان برایش مراسمی ترتیب داد. در این مراسم همه همکارانش فهمیدند که سیامک شایقی سرطان دارد.
برادرش در این مراسم به نکتهای درباره برادر هنرمندش اشاره کرد. «در جامعه ما که هیولا بودن و هیولا شدن نوعی فرهنگ بوده و شده، شریف بودن و شریف زیستن نوعی خصلت است و سیامک (شایقی) سمبل این خصلت است، من به او و جامعه سینما تبریک میگویم، چون شریف زیستن هزینه دارد و سیامک با قانع بودن و داشتن راهحلی برای ادامه زندگی این هزینه را پرداخته است. او بهدلیل روح بزرگ و صبوریاش بیماریاش را شکست داده است».
خبرگزاریها خبر دادند که بیماری کار خودش را کرد.
منبع :Bartarinha