فرهنگ > دین و اندیشه – گزارش نشست کتاب «تفاسیر صوفیانهی قرآن از سدهی چهارم تا نهم» نوشتهی کریستین سندز با حضور دکتر نصرالله پورجوادی، دکتر محسن معینی و دکتر مهرداد عباسی در شهر کتاب در نوشتههای غربی سدههای چهارم تا نهم هجری به دورهی اسلام کلاسیک معروف است؛ مهمترین و تاثیرگذارترین تفسیرها بر قرآن نیز در […]
فرهنگ > دین و اندیشه – گزارش نشست کتاب «تفاسیر صوفیانهی قرآن از سدهی چهارم تا نهم» نوشتهی کریستین سندز با حضور دکتر نصرالله پورجوادی، دکتر محسن معینی و دکتر مهرداد عباسی در شهر کتاب
در نوشتههای غربی سدههای چهارم تا نهم هجری به دورهی اسلام کلاسیک معروف است؛ مهمترین و تاثیرگذارترین تفسیرها بر قرآن نیز در دورهی یادشده تالیف شدند.
کتاب «تفاسیر صوفیانهی قرآن از سدهی چهارم تا نهم» نوشتهی کریستین سندز نگاهی به میراث تفسیری صوفیه در این چند سده دارد؛ مولف اقوال و آثار صوفیان بزرگی چون سلمی، قشیری، غزالی، رشیدالدین میبدی، روزبهان بقلی و عبدالرزاق کاشانی را در نظر آورده است. این کتاب نخستین پژوهش جامع دربارهی سهم صوفیان در تفسیر قرآن است که به تازگی با ترجمهی زهرا پوستیندوز و به همت انتشارات حکمت منتشر شده است.
نشست هفتگی شهر کتاب به نقدوبررسی این کتاب اختصاص یافت. در این نشست دکتر نصرالله پورجوادی، دکتر محسن معینی و دکتر مهرداد عباسی حضور داشتند.
قرآن و آکادمی
عباسی در ابتدای سخنان خود شرح پیشینهی مطالعات قرآنی در غرب را در ضروری دانست و در اینباره تصریح کرد: به نظر میرسد مطالعات قرآنی غربیها در دویستسال اخیر در خور توجه مضاعف است؛ چراکه در دورهی یادشده ایندست مطالعات دستهبندی و تفکیک شدهاند. در دایرهالمعارفهای غربی دو مدخل مفصل در اینباره وجود دارد: یکی «دغدغهها و دلمشغولیهای غربیان در مواجهه با قرآن قبل از دورهی روشنگری» نام دارد و دیگری «مطالعات قرآنی پس از دورهی روشنگری». تفکیک یادشده از این عناوین بر میآید. در سالهای پس از ۱۸۰۰ مطالعات قرآنی آکادمیک شده است؛ کارهایی که پیش از این دوره صورت یافته است بیشتر جنبهی ایدئولوژیک و جدلی داشته است؛ اما از آنپس کارهای صورتیافته جنبهی آکادمیک یافته است.
وی در ادامه برخی ویژگیهای مطالعات قرآنی در غرب در مقطع یادشده را برشمرد و افزود: میتوان قرآنشناسی آکادمیک را اینگونه تعریف کرد: «استفاده از همهی دانشها و ابزارهای موجود بشری در قالب رهیافتی معین برای شناخت دقیقتر و عمیقتر پدیدهای به نام قرآن»؛ بنابراین باید مراد از دانشها و ابزارهای نوین را دانست و بر اساس آن فراز و فرودهای تاریخ دویستسالهی اخیر را دریافت. استفاده از روشها و ابزارهای یادشده قرآنشناسی غربی را از رویکردهای ما در این حوزه تمیز میدهد. اهمیت جریانات قرآنشناسی در غرب در دو قرن اخیر از اینروی است. اگر قرآنشناسی آکادمیک روش، تاریخ و ابزار مشخص دارد باید بتوان حداقل آن را بهعنوان یک رویکرد پژوهشی پذیرفت. در اینصورت قرآنشناسی آکادمیک به شرقی یا غربی تقسیم نمیشود. بنابراین به نظر میرسد برای دریافت آنچه در غرب صورت گرفته است، ترجمه راه مطلوبی است.
عباسی افزود: ترجمه تنها یک گذرگاه است و نه مقصد؛ قطعا ما باید وقتی دایرهالمعارف قرآن را خود تدوین کنیم؛ اما مادامی که این رویکرد را صورت ندادهایم باید ترجمه کنیم. افراد شاخص بسیاری را میتوان نام برد که در حوزههای مختلف قرآنی بهطور مشخص کار کردهاند؛ برخی آثار ایشان نیز به فارسی ترجمه شده است.
وی در ادامه نمونههایی از فعالیتهای یادشده را برشمرد و از آنپس پیشینهی فعالیتهای انتشارات حکمت در حوزهی قرآن و حدیث را تشریح کرد؛ عباسی گفت: تقریبا ده سال پیش ترجمهی دایرهالمعارف قرآنی به انتشارات حکمت پیشنهاد شد؛ از آنپس ایدهای طرح شد مبنی بر اینکه مجموعهای خاص با موضوع مطالعات قرآنی و حدیث نیز ترجمه و منتشر شود. کار اولین جلد از این مجموعه در سال ۸۹ آغاز شد. این روند پس از یک وقفهی کوتاه در سال ۹۳ در شکلی منظم ادامه یافت. سوگیری و هدف ما از بهکارگیری این رویکرد، در پیشانی کتابها درج شده است؛ در این یادداشتها بر «رویکرد آکادمیک» و «عرضهی تصویر واقعی» تاکید شده است. نمیتوان گفت پیش از نشر این مجموعه رویکردهای غربی در ایران مغفول بودهاند؛ اما متاسفانه بازتاب کار غربیها ناقص و قدری غرضورزانه بوده است.
عباسی ادامه داد: بر اساس عملکرد پیشین تصویری غیرواقعی از فعالیت غربیها ارائه شده است؛ حال آنکه باید پیشفرضها، مسالهها، روشها و دیدگاهها را به خوبی دریابیم و بدانیم که این چهار اصل به یکدیگر مربوطند. این مهم را نیز باید در نظر آورد که مطالعات غربیها تنها برای علاقهمندان به حوزهی اسلام مفید نیست؛ چراکه بسیاری از کارهای صورتیافته نتیجهی رهیافتهای مختلف فلسفی و دیگر علوم انسانی به متون دینی است.
وی در انتها کتابهای مجموعهی یادشده را به اجمال معرفی کرد و دربارهی کتاب تفاسیر صوفیانهی قرآن گفت: کتاب محل نقد در سال ۲۰۰۶ به همت کریستین سندز تالیف شده است. سندز در ایالت نیویورک تدریس میکند؛ فعالیتهای وی در حوزههای اسلام سیاسی و دین و رسانه متمرکز شده است. امتیاز این اثر نسبت به آثاری با موضوع مشابه سعی مولف بر کاربست نگاهی جامع بر موضوع اثر است. بخشبندی تفسیر صوفیانهی قرآن نیز میتواند از دیگر ویژگیهای آن باشد. مولف هم مباحث نظری دربارهی مبانی صوفیانه را طرح کرده است و هم نشان میدهد مبانی یادشده چگونه ذیل آیات عیان میشوند.
کشف و شهود و یگانه تجلی قرآن
معینی ضمن اشاره به پیشینهی مطالعات قرآنی در ایران به رویکردهای مشابه در غرب پرداخت و تصریح کرد: ممکن است برخی رویکردهای غربیها به زعم ما عمیق نباشد؛ اما میتوان از روشهای مولفان غربی بهره جست. کتاب تفاسیر صوفیانهی قرآن نیز از ایندست است. این اثر خواندنی است؛ اما برای محققان و پژوهشگران این حوزه مطلب تازهای ندارد؛ حال آنکه روش پیشبرد بحث و استفاده از منابع برای دانشجویان مطالعات قرآنی بسیار مفید است. البته این را نیز باید در نظر داشت که برخی از ایندست آثار برای غربیهایی نوشته شدهاند که با موضوعاتی اینچنینی آشنایی چندانی ندارند؛ از اینروی برای آنها مفید است.
وی برخی مولفهها و ویژگیهای کتاب محل نقد را برشمرد و اظهار داشت: ترجمهی کتاب تفاسیر صوفیانهی قرآن در شکلی مطلوب صورت گرفته است و فهم مطلب را آسان میکند. اما دربارهی مبانی و روش تفسیر مطلوب است به حدیثی از پیامبر(ص) به نقل از ابنمسعود اشاره شود؛ پیامبر(ص) میفرماید قرآن در هفت حرف نازل شد؛ هر حرف یک ظهر و یک بطن دارد؛ هر حرف یک حد و هر حد یک مطَلَع دارد. مولف نظرات مفسران دربارهی این حدیث را به تفصیل بیان کرده است. چراکه این حدیث نزد همهی مفسران با نگرش صوفیانه اهمیت داشته است. بسیاری از فقها و ظاهربینان همواره با تفاسیر باطنی مخالف بودهاند. مولف در بحث دیگری با عنوان «متن قرآن و ابهام در معنا» به آیهی هفت سورهی آلعمران میپردازد. در این آیه، آیات قرآن به محکم (امالکتاب) و متشابه تقسیم شده است؛ آنها که در قلوب خود انحراف دارند برای فتنهانگیزی و طلب تاویل، از آیات مشابه پیروی میکنند و به وجه دیگر آیات میپردازند؛ حال آنکه تفسیر آنها را جز خدا نمیدانند.
معینی تاکید کرد: این بحث مطرح است که آیا ادامهی آیهی یادشده عطف بر خدا است؟ مولف مفصل به این نکته پرداخته است. به نظر میرسد مطلوبتر بود او در این بخش با تفصیل بیشتر به بحث تاویل در قرآن میپرداخت. چراکه معمولا تفاسیر قرآنی بیشتر به تاویل آیات توجه دارند. بحث کشف معنا به تاویل ارتباط دارد؛ اما مراد مولف ریاضت معنوی صوفی است؛ نمیتوان نقل اقوال را تفسیر صوفیانه خواند؛ اما در قاعده، صوفی با ریاضت معنوی به دریافتی از آیات دست مییابد. امام صادق(ع) نیز در حدیثی میفرماید: قسم به خدا، خداوند متعال در قرآن خود برای خلق متجلی شده است، لکن مردم او را نمیبینند. قاعدتا اهل تصوف مصداق کسانی هستند که میتوانند ادعا کنند این تجلی را درمییابند؛ از اینروی برخی از ایشان اذعان دارند که با کشف و شهود به باطن قرآن دست یافتهاند.
وی بر مصادیقی از ایندست اشاره کرد و اظهار داشت: آندسته از تفاسیر عرفانی ارزش بیشتری دارند که حاصل دریافتها و شهود عرفانی فرد باشند. مولف اثر دربارهی روشهای تفسیر به بحث فهم و اشاره نیز اشاره کرده است؛ اما گویا قصد ورود به این بحث را نداشته است. لازم به توضیح است، یکی از نامهایی که به تفسیر عرفانی اطلاق میشود تفسیر نمادین است. در بخش اول کتاب تفاسیر صوفیانهی قرآن، مسالهی تفکیک تفسیر صحیح از تفسیر به رای طرح شده است؛ مولف در اینباره آرای غزالی را از جهات مختلف در نظر آورده است. در بخش اول اثر کاستیهایی وجود دارد؛ از آنجمله بحث تشبیه و تنزیه است که طرح نشده است؛ این مبحث هم کلامی است و هم عرفانی؛ گویا به زعم مولف طرح این موضوع ضرورت نداشته است.
معینی تفاسیر مربوط به داستان موسی و خضر را جزو مباحث جدی در حوزهی تفسیر عرفانی دانست و در اینباره تصریح کرد: این داستان میتواند نزد مفسران صوفی اهمیتی ویژه داشته باشد تا تنها صرف ظاهر آیات تفاسیر خود را صورت ندهند. سندز با توجه به تفاسیر مختلف به این بحث و مباحث مشابه آن اشاره کرده است.
توحید در تفاسیر صوفیانه
پورجوادی عنوان کتاب محل نقد را موضع مناسبی برای آغاز بحث خود دانست و تصریح کرد: زیرعنوان این اثر «از سدهی چهارم تا نهم» است؛ از اینروی حین خواندن تصور میکردم تفاسیر پس از قرن چهارم موضوع این کتاب است. از این بابت پرسشهایی هم مطرح میشود؛ آیا مولف تفاسیر پیش از آن را در نظر نداشته است؟ اما میتوان موارد نقضی را یافت. پاسخ به این پرسش در عنوان اصلی کتاب نهفته است که در آن بازهی زمانی مشخصی مطرح نشده است؛ عنوان اصلی بر دورهی شکلگیری تفاسیر صوفیانه دلالت دارد، از اینروی تمام تفاسیر قرن سوم از جمله حلاج، ابوالحسین نوری و ابوسعید خراز نیز در این گستره قرار میگیرند. اصولا مفسران صوفی درباره برخی آیات بحث کردهاند؛ آنها همهی قرآن را در نظر نداشتهاند.
وی ادامه داد: در قرن دوم تفسیری که منسوب به امام جعفر صادق(ع) است نیز تنها گزیدهای از آیات را در بر دارد. دلیل مترتب بر این امر این است که این مفسران قرآن کاملی در اختیار نداشتهاند؛ حتا شاید برخی از ایشان سواد خواندن هم نداشتهاند. از اینروی آنها تعدادی از آیات را با رجوع به حافظه تفسیر میکردند. دربارهي روش آنها یک پرسش اساسی مطرح است: آیا در قرن سوم تصوف بهعنوان یک مکتب و مذهب فکری و اعتقادی متاثر از تفاسیر قرآن شکل گرفت یا مذهب و مکتبی به وجود آمد و با اتکا به علم و معرفت خود قرآن را تفسیر کرد؟ برخی بر این عقیدهاند که تصوف بر اثر خوانش و تفسیر قرآن شکل گرفته است؛ برخی دیگر عکس آن را صادق میدانند. من نظریهی دوم را صادقتر میدانم.
پورجوادی طرح پرسشهایی دیگر را ضروری دانست و تصریح کرد: در قرن سوم (که خاستگاه تصوف و غالب علوم اسلامی است) کدام تفسیر از تفاسیر دیگر متمایز بود؟ وجوه تمایز آن چه بود؟ مولف این اثر این پرسشها را در شکل و صورت دیگری طرح کرده است؛ او دیدگاه رایج قرن ششم و پس از آن را در نظر داشته است؛ باید در نظر داشت تصوف در این قرون مراحل رشد خود را طی کرده است. از دید پدیدارشناسان این روش نادرست است. یکی از مهمترین مباحث در علوم اسلامی مسالهی معاد است. مفهوم معاد بر زندگی پس از مرگ (با همین بدن) دلات دارد؛ آنها که در قرن دوم قرآن را میخواندند همین فهم را داشتند؛ تفکیک بین روح و جسم متاخر است؛ بنابراین معاد روحانی که در قرون هفتم و هشتم طرح شده است در قرن دوم مطرح نبوده است. با این همه باید در نظر داشت که در تفسیر صوفیانه (در مقطع یادشده) مسالهی توحید اهمیت بهسزایی دارد.
وی افزود: آنها مسالهی جسم و روح را کنار نهادند و تنها خدا نزد ایشان مطرح بود؛ از اینروی جهنم یعنی دوری از او و ابتلا به شرک و غیر؛ بر این اساس بهشت هم از قرب انسان به خدا محقق میشود؛ نزد ایشان بهشت همانی است که دیگران میشناسند؛ اما پس از آن تقرب به خداوند و رویت جمالالله تحقق مییابد. باید دریافت چرا صوفیه به همان مفاهیمی اعتقاد داشتند که دیگران؛ ایشان خود اهل حدیث و سنت بودند و نمیتوانستند خود را از بدنهی اهل حدیث منفک کنند. در برخی موارد بحث معرفت مطرح شده است که البته در تفسیر امام جعفر صادق(ص) نیز اینگونه است.
پورجوادی کتاب تفاسیر صوفیانهی قرآن را حاوی نقایصی دانست و اظهار داشت: مولف کنه مطلب و چیستی تفسیر صوفیانه را نظر نداشته و به آن نپرداخته است. در ترجمه از واژههایی (چون اقیانوس) استفاده شده است که با واژگان رایج در این حوزه همخوان نیستند. برخی ناهمخوانیهای تاریخی در متن وجود دارد که به نظر میرسد متوجه مترجم است نه مولف.
/6262
Let’s block ads! (Why?)
RSS