فرهنگ > کتاب – مجموعه غزلهای محمدحسن جمشیدی با نام «دستخط» روانهی بازار کتاب شده و در مدت کوتاهی که از انتشار این مجموعه میگذرد با استقبال مخاطبان مواجه شدهاست. به گزارش خبرگزاری خبرآنلاین، این کتاب، نخستین مجموعه شعر این عزلسرای جوان است که نشر سورهی مهر آن را همزمان با برپایی نمایشگاه کتاب تهران منتشر کرده […]
فرهنگ > کتاب – مجموعه غزلهای محمدحسن جمشیدی با نام «دستخط» روانهی بازار کتاب شده و در مدت کوتاهی که از انتشار این مجموعه میگذرد با استقبال مخاطبان مواجه شدهاست.
به گزارش خبرگزاری خبرآنلاین، این کتاب، نخستین مجموعه شعر این عزلسرای جوان است که نشر سورهی مهر آن را همزمان با برپایی نمایشگاه کتاب تهران منتشر کرده است.
«دستخط» در ایام برپایی نمایشگاه، یکی از کتابهای پرفروش این انتشارات بوده است.
فاضل نظری شاعر و غزلسرا هم که امسال مجموعه شعر «کتاب» را در نمایشگاه داشت، چندی پیش به بهانهی برپایی نمایشگاه، در یک پست اینستاگرامی به مخاطبانش خرید سه مجموعه شعر را پیشنهاد داد که یکی از آنها مجموعه غزل «دستخط» جمشیدی بود.
محمدحسن جمشید که متولد ۱۳۶۶ است، در این مجموعه دست به تجربههای جالبی در غزلسرایی زده و کوشیده در دو حوزهی مضمون و فرم به نگاه تازهای برسد.
اشعار این مجموعه با غزل «رفتن» آغاز میشود که مطلع آن چنین است:
صبوری نیز راه گریه را بر من نمیگیرد
کسی راه مسافر را دمِ رفتن نمیگیرد
مرا آنگونه میخواهی که میخواهی، چه میخواهی؟
غباری را که توفان نیز بر دامن نمیگیرد؟
«دستخط» دربرگیرندهی ۳۹ غزل این شاعر است که نگاهی متفاوت به اطراف و موضوعات مختلف دارد و می کوشد هم به گذشتهی فرهنگی و زبان پیشینیان و اصطلاحات رایج در حوزهی غزلسرایی توجه داشته باشد و هم شرایط امروز و ویژگیهای زندگی در شرایط امروز را مد نظر قرار دهد.
جمشیدی با چنین نگاهی به خوبی از پس اجرای غزلهایی با تم عاشقانه، فضای اجتماعی و واگویههای شخصی برآمده است.
در این مجموعه مخاطب با شعرهایی مواجه است که به خوبی می تواند با آنها ارتباط برقرار کند و از دنیایی که این غزلها ساختهاند لذت ببرد.
با هم یکی از غزلهای این مجموعه را می خوانیم:
چگونه در برابر آینهها بایستم؟
من از خودم فراری ام که خیره در تو نیستم
صدای خندههای تو از سر من نمیرود
اگر تمام عمر را به یاد تو گریستم
نگاه من به زندگی به چشم تو خلاصه شد
چه جای غم که لحظهای بدون غم نزیستم
به هر طرف که میروم به خانهی تو میرسم
بیا و اعتراف کن سر به هوای کیستم
درخت ریشه داریام که شعر میوهی من است
تو خاک ریشهی منی که بی تو هیچ نیستم
۵۷۵۷
Let’s block ads! (Why?)
RSS