علی کاشفی خوانساری در نوشتاری سیر تحول قصهگویی را در اعصار مختلف بررسی کرده و معتقد است: قصهگویان هنرمندانی صاحبنام نیستند، قصهگویان امروز جوانان و نوجوانان خیابانیاند که رپ میکنند و اعتراض و مطالبات خود را در روایتی موزون فریاد میزنند. این نویسنده و منتقد ادبی در نوشتار خود با عنوان «قصهگویی در خیابان» که […]
علی کاشفی خوانساری در نوشتاری سیر تحول قصهگویی را در اعصار مختلف بررسی کرده و معتقد است: قصهگویان هنرمندانی صاحبنام نیستند، قصهگویان امروز جوانان و نوجوانان خیابانیاند که رپ میکنند و اعتراض و مطالبات خود را در روایتی موزون فریاد میزنند.
این نویسنده و منتقد ادبی در نوشتار خود با عنوان «قصهگویی در خیابان» که در اختیار صلح خبر قرار داده، نوشته است: «با آغاز دوران مدرن، قصهگویی به عنوان یکی از نشانههای جوامع پیشامدرن دچار تحولات گوناگونی شد که پیشتر درباره آن نوشتهام. از جمله این تغییرات رخت بر بستن قصهگویی از زندگی روزمره و عادی و بازتعریف آن به عنوان امری نوستالژیک و موزهای (آنتیک) بود. در دوران مدرن دیگر شغل کسی قصهگویی نبود و قصهگوها در کوچه و خیابان و در جلوی چشم مردم حضور نداشتند، بلکه باید سراغ نقالی و حملهخوانی و … را در ویژهبرنامههای رادیو و تلویزیون و یا سالنهایی که جشنها و رویدادهای فرهنگی و مناسبتی برپا میشوند گرفت.
در دوران پستمدرن اما اوضاع فرق میکند. پسامدرنیسم به همان اندازه که از مدرنیسم میگذرد و جلوتر میرود، نگاهی هم به پشت سر و دوران پیشامدرن دارد. برای همین یکی از چندین و چند تغییر و تحول قصهگویی در این دوران، رویکرد دوباره به قصهگویی به مثابه رسانه و کنش اجتماعی است.
در اعصار کهن قصهگویان خبررسانان جامعه بودند. حتی در قرون بعد و در جوامع سنتی قصهگویان کنشگری اجتماعی بالایی داشتند. مثلاً قصهگویان با مناقبخوانی، عملاً به ترویج تشیع و مقابله با حاکمان سنیمذهب میپرداختند و یا حتی در همین یکصد سال پیش بار مهمی از نهضت جنگل میرزا کوچک خان به عهده دراویش دورهگرد قصهگویی بود که مخفیانه به ترویج نهضت و جمعآوری اطلاعات و اعانات مشغول بودند.
در رویکرد پستمدرن به قصهگویی، قصهگو هنرمندی حقوقبگیر نیست که در یک سالن، سنتی قدیمی را بازآفرینی کند. امروز قصهگویان در خیابانها حضور دارند و به ترویج اندیشهها و حمایت از جنبشهای اجتماعی میپردازند. قصهگویی اجتماعی و انتقادی که در قالب بداههسراییهایی رپ و به اشکال هیپهاپ، بالاد و … در گوشه پارکها، ایستگاههای مترو، دستشوییهای عمومی و … جریان دارد، مهمترین رسانه جنبشهای ضدتبعیض نژادی، حقوق زنان و مهاجران، محیط زیست و … است. همانگونه که در دوران پهلوی، قصهگویان و سخنرانان دینی که از دسترسی به رسانههای رسمی همچون رادیو و تلویزیون و مطبوعات محروم بودند، رسانه نوار کاست را برگزیدند و به خانههای تکتک مردم جامعه راه یافتند.
در دوران پستمدرن دیگر قصهگویان هنرمندانی صاحبنام و یا پژوهشگرانی فرهیخته نیستند. قصهگویان امروز نوجوانان و جوانان خیابانیاند. کسانی که با سوادی معمولی و یا پایین رپ میکنند و اعتراضها و مطالبات خود را در قالب روایتی موزون فریاد برمیآورند.
شباهتهایی که بین جریان امروزین قصهگویی خیابانی با پیشینیانشان در قصهگویی اعتراضی یعنی مناقبخوانان و تبرائیان و هنگامهگستران مشاهده میشود، فراوان است. از جمله این ویژگیها درشتگویی و تندخویی و به کار بردن کلمات رکیک در هجو و انتقاد است. موردی که در رسالههای مختلف فارسی مربوط به قرون ششم تا سیزدهم درباره این دراویش دورهگرد ذکر و بعضاً مذمت شده است.
برخاستن از طبقات پایین اجتماع، زندگی ساده و بیپیرایه و به دور از ثروت و مکنت، درگیری با ناظمان شهر (گزمه و داروغه) و همراهی با کسانی که نظم حاکم ایشان را مجرم و خلافکار میدانست (عیاران، لوطیها و مفتیان) از دیگر مشابهتهای قابل ذکر است.
مقوله دیگر صفت ناپسند نشئهبازی در میان برخی از این قصهگویان خیابانی چه در قرون گذشته در ایران و چه در قرن بیست و یکم در سراسر جهان است.
ویژگی مشترک مهم دیگر میان درویشان اختیاری و پرسهزدن در فرهنگ قصهگویی اجتماعی و اعتراضی ایران با رپرهای امروز، رجزخوانی است. رجزخوانی که سنتی برآمده از میادین جنگ است به شکلی گسترده به سنت رایجی در میان قصهگویان خیابانی بدل شد. این رجزها از سویی دربردارنده تفاخر و بزرگنمایی قصهگوست و از سوی دیگر حاکی از تمسخر و تحقیر آن قصهگویی است که با او بر سر تصاحب یک مکان (پاتوق) برای معرکهگیری رقابت پیش آمده است. همچنین در رجزها درباره اصل قصهگویی و یا موضوع قصهها سخنوری میشده و مثلاً شاعر دورهگرد برتر از فردوسی و یا شعرهایش برتر از شاهنامه ادعا میشده است.
جنبشهای اجتماعی اخیر همچون هیپیسم و پانکیسم، هنرهای غیرکلاسیکی همچون برک دنس، کانسپچوآل آرت، اینستالیشن و پاپ آرت همگی ماهیتی پستمدرن، اعتراضی و اجتماعی دارند. جنبشهای هنری جدید همچون هنر روایتی، هنر زبان، تصویر و شعر، سوپرفلت و حتی گرافیتی همگی صبغه قصهگویانه و ریشه در قصهگویی اجتماعی دوران پیشامدرن دارند.
این تحولات بنیادین مخاطبان قصهگویی را نیز تغییر داده است. اگر در دوران مدرن، کودکان و خردسالان مخاطبان اصلی قصهگویی و سالمندان فرهیخته و علاقهمند به سنت و فرهنگ مخاطبان درجه دو قصهگویی بودند، امروز مخاطبان قصههای خیابانی نوجوانان و جوانان دانشآموز و دانشجو و کارگر هستند.
همچنین موضوع داستانها به نحو آشکاری واقعگرا و مستند شده و سهم قصههای تخیلی و افسانهها بسیار کم شده است. کارزارهای قصهگویی همچون سلف استوری، مای آون استوری، رید می، می تو، آون استوریز، آیم ا بوک و … همگی در این راستا طبقهبندی میشوند.
در جهان امروز قصهگویی (و یا لااقل بخش مهمی از آن) هنری مردمی و غیردولتی و حتی هنری زیرزمینی است. هنری که مطالبات و اعتراضات مردمی را در خیابان و یا در شبکههای اجتماعی فریاد میزند و به کنش اجتماعی میپردازند.
دوست دارم این نوشته را با نام ذکر باباعشقی به پایان ببرم؛ قصهگویی از تبرائیان که به صدا و راهبر اعتراضات مردم هرات در زمان حمله ازبکان بدل شد و در این راه پیکرش پارهپاره شد».
انتهای پیام