بی شک در دوران شیوع ویروس کرونا، شرایط کاری برای اقشار مختلفی از جامعه، دشوار شد. برای برخی بسیار بیشتر و برای برخی بهنسبت کمتر. تداوم این شرایط برخی را با اوضاع، سازگار کرده و برخی را به این نقطه رسانده که فضای کاری خود را تغییر دهند. این نقطه، برای برخی گروهها میتواند تغییری طبیعی یا حتا مطلوب جلوه کند اما برای حوزه رسانه قطعا اینگونه نیست. بگذریم که گاهی، مساله از این هم جدیتر میشود و شاید بهرغم این عبارت “بگذریم”، یادداشت حاضر، بیش از هر چیز، توجه، تاکید و هشدارش لبه همین نقطهی خاص باشد.
اما دلایل این مدعای هشدارگونه چیست؟
– واقعیت این است که کار در حوزه خبر، در کنار دشواریهای جانفرسایش، جذابیتهایی هیجانی هم دارد که این شور و هیجانها قطعا عاملی است برای تحمل آن دشواریها. خبرنگاران با حضور در تحریریهها و حوزههای خبری روزانه می توانستند در مواجهههای خود، هم انرژیهای درونی خویش را با دیگران به اشتراک بگذارند و هم از همکارانشان انرژی بگیرند. هماکنون بخشی از این امکان با توجه به دورکاریهای لاجرم، تقریبا به کمترین میزان خود رسیده است، بخشی دیگر هم برای آنان که مجبورند در محل کار یا فضاهای خبری حضور یابند، جایش را به اضطراب و نگرانی داده است.
– “بهترین خبر، بدترین خبر است” این قول معروف در عالم رسانه، ناظر بر این مفهوم است که معمولا داغترین و ارجحترین خبرها، راوی تلخیهایی هستند که روح انسان را در عین حال، می آزارد. حال تصور کنید خبرنگارانی که همواره با تراکمی از خبرهای تلخ دست به گریبان بودند، در بیش از یک سال گذشته، گاه زیر بار انبوهی از خبرهای مربوط به شرایط دشوار عمومی، به سختی تلاش کردند که در حد خفگی مدفون نشوند. مرگهای کرونایی، زلزله، سیل، آتشسوزی، سقوط بهمن، هوای آلوده به مازوت، تنشهای بینالمللی و چه و چه و چه، محاصرهی طاقتشکنی برای خبرنگاران پدید آوردند.
حال در نظر بگیرید که این شرایط دشوار، در دورهای اتفاق افتاده است که بهدلیل تحریمها و تنشهای بینالمللی، و در نتیجه دشواریهای اقتصادی ازجمله بحران ارزی، در کنار سختتر شدن معیشت عموم، تنشهای سیاسی داخلی نیز افزایش یافته است. در این میان، هر جناحی و هر صاحب قدرتی، تلاش میکند که رسانهها را به نفع خود، به نوعی اجبار بکشاند؛ ازجمله اجبار به سکوت، با تکیه بر شرایط خاص کشور! در این میان، خودتان حدس بزنید که چه سوءمدیریتهایی هم زیر لوای این “شرایط خاص کشور” توجیه میشوند.
از طرفی، رسانهها هم به هر دلیلی، ازجمله دلایل برشمرده شده در بالا، بهدلیل خودسانسوری از سر ناچاری یا محافظهکاری، همچنین عوامل برونسازمانی، ازجمله فشارهای صاحبان قدرت و ثروت، در شرایطی به سر می برند که عمدتا خبرنگارانشان اعتقاد دارند آنگونه که باید به مسولیت اجتماعی خود در قبال جامعه و مردم نمیتوانند عمل کنند.
– ازسوی دیگر، خبرنگاران رسانههای رسمی از جانب شبکههای مجازی نیز به شدت تحت فشار هستند؛ بخشی از این فشار، در رقابت نابرابر با خبرهای فیک، انبوه خبرهای فانتزی یا سرعت انتشار اخبار غیراستاندارد است. وجه دیگر آن نیز بداخلاقیها و بعضا فحاشیهایی است که در فضای مجازی بر خبرنگاران وارد میشود؛ بداخلاقیها و ناسزاگوییها از جانب کسانی که عموما اصلا با اصول و شرایط کار رسانهای آشنا نیستند، بعضا فقط از شرایط موجود به تنگ آمدهاند و گمان میکنند که رسانه ها باید برای تغییر اوضاع و بهبود خواستههای گاه کاملا شخصی آنان کاری کنند، و بعضا هم از جانب افراد متناقض و ناصادقی که تنها یک شبه رسانه را بهنام صفحه یا کانال و امثالهم در شبکههای مجازی در اختیار گرفتهاند و انگار که تیغی در دست مستی زنگی قرار گرفته باشد، رفتاری غیرمنطقی و غیرموجه دارند.
– به همهی این دشواریهای خبرنگاران، اضافه کنید غم از دست دادن عزیزان، همکاران و چهرههای محبوبشان را به دلایل برشمرده و از همه بیشتر، همهگیری بیماری و ویروس کشنده.
با این حال، نباید از نظر دور داشت که خبرنگاران گاه مجبورند بهخاطر انجام مطلوب وظیفهی کاری و خبری خویش، خود را در نزدیکترین مواجهه با ویروس مرگبار قرار دهند که خود فشار روانی ویژه ای را وارد میسازد؛ که با توجه به ضرورت احتیاطهای ثانوی در مواجهه با نزدیکان و اعضای خانواده، فشارهای روحی را دوچندان و صدچندان هم میکند.
درچنین شرایطی است که میگوییم خبرنگاران در شرایط خطرناکی بهسر میبرند که ممکن است به تکرار اتفاقهای تلخ و ناخوشایند بیانجامد و قطعا شایسته است که برای این وضعیت فکری کرد؛ دست کم به آن فکر کرد.
انتهای پیام