جامعه > آسیبها – میثم همدمی چندسال پیش به شمال مسافرت کردم. عازم خانه مادربزرگم بودم، مقصدم یکی از روستاهای فومن بود. نیمه شب به فومن رسیدم. اوایل زمستان بود و برف میبارید. آژانس گرفتم. در میانه راه متوجه شدم جیبم سوراخ شده است و پول کافی برای پرداخت کرایه آژانس به همراه ندارم. باخودم گفتم مشکل […]
![](http://test.solhkhabar.ir/wp-content/uploads/2016/03/15-12-9-15478screenshot_2015-12-09-15-40-15-1.png.jpg)
جامعه > آسیبها – میثم همدمی
چندسال پیش به شمال مسافرت کردم. عازم خانه مادربزرگم بودم، مقصدم یکی از روستاهای فومن بود. نیمه شب به فومن رسیدم. اوایل زمستان بود و برف میبارید. آژانس گرفتم. در میانه راه متوجه شدم جیبم سوراخ شده است و پول کافی برای پرداخت کرایه آژانس به همراه ندارم. باخودم گفتم مشکل را به راننده میگویم، او هم احتمالاً تعارف میکند و میگوید «این چه حرفیه؟ قابلی نداره، حالا بقیه پولو بعداً وقتی برگشتی فومن بهم میدی» اما در کمال ناباوری راننده در میانه مسیر ترمز کرد، در صندوق عقب را باز کرد و گفت «با پولی که دادی میشه تا همین جا برسونمت!»
هوا به شکل ترسناکی سرد بود، جایی هم که راننده زده بود روی ترمز جاده ای بود که از وسط شالیزار میگذشت، تا فاصله ای زیاد، خانه ای نبود. بهت زده بودم، باور نمیکردم، زبانم قفل شده بود. با حالتی سردرگم پیاده شدم و چمدانم را از صندوق عقب برداشتم. ماشین دور زد و در دل تاریکی و برف محو شد. فکر میکنم بخت با من یار بود اگر آن شب یخ نزدم و زنده به خانه مادر بزرگ رسیدم.
وقتی ماجرای بیمارستان خمینی شهر را شنیدم، به یاد این خاطره اُفتادم. واکنشها به حادثه بیمارستان خمینی شهر، یک نتیجه گیری اجتناب ناپذیر داشت: دیدگاه بسیاری از افراد جامعه – اگر نگوییم اکثریتشان- نسبت به پزشکان منفی است. خیلی ها معتقدند، بیماران در چشم پزشکان چیزی جز دسته های اسکناس نیستند. نمیخواهم به این سوال که «به چه لایلی پزشکان حداقل در نگاه بخشی از اعضای جامعه چندان محبوب نیستند؟» پاسخ دهم، چراکه پاسخ به آن نه در صلاحیت من است و نه در حوصله این یادداشت کوتاه، میخواهم سوالی بپرسم: آیا این فقط پزشکان هستند که از لحاظ اخلاقی سقوط کرده اند؟
اگر آن راننده تاکسی، پزشک بود احتمالا تظاهر رفتارش شبیه به همانی میشد که در خمینی شهر اتفاق اُفتاد. ضمناً تا یادم نرفته این را هم بگویم که آن راننده تاکسی قبلاً معلم بوده، این را پیش از آنکه بفهمد پول کرایه ندارم به من گفت. شاید مشکل جایی ورای شغلها، ورای «راننده تاکسی بودن»، «معلم بودن» یا «پزشک بودن»ها است، شاید همه سقوط کرده ایم.
۴۷۴۷
This entry passed through the Full-Text RSS service – if this is your content and you’re reading it on someone else’s site, please read the FAQ at fivefilters.org/content-only/faq.php#publishers.
RSS