مهدی شرفی ـ تهیهکننده باسابقه رادیو ـ چند سالی میشود که دیگر به رادیو نرفته است. او میگوید ۲۲ سال بعد از بازنشستگی هم نگذاشتهاند که به خانه برگردد و همچنان در رادیو کار کرده تا وقتی که مدیرانی آمدهاند که او نتوانسته با آنها کار کند و تصمیم گرفته برای همیشه رادیو را ترک کند.
این رادیویی قدیمی در ادامه جملات بالا به صلح خبر میگوید: الان اصلا دیگر رادیو گوش نمیکنم. سال ۱۳۳۹ وارد رادیو شدم. رادیو آن موقع با الان زمین تا آسمان فرق داشت؛ از نظر گویندگان، سواد افراد، برنامه ها، ریتم، راست گویی، خبر درست پخش کردن، کیفیت نمایش ها، داشتن برنامههای متنوع و مسابقات.
شرفی درباره فعالیتهایش دیگرش در رادیو علاوه بر تهیه کنندگی به تدریس در این زمینه و ترجمه اشاره می کند و یادآور می شود: ۵۲ سال تولید نمایشهای رادیو از جمله برنامههای «قصه شب»، «ظهر جمعه» و خیلی از نمایشهای دیگر زیر نظر من بوده است. برای رادیو تهران نمایشنامه ترجمه هم کردهام. نمایشی هم داشتم که از تلویزیون پخش شد. خودم هم مینوشتم و هم ترجمه میکردم. سالی یک کار بیرون میدادم. این نبود که چون مسئول کار بودم همه کارها را خودم انجام دهم و پول بگیرم. من میدان ارگ کار میکردم اما سالهای آخر ـ از ۷۰ به بعد ـ در زمان آقای محمد هاشمی همزمان در تلویزیون هم فعالیت داشتم. تحصیلاتم در حوزه رادیو و تلویزیون است. از سال ۱۳۴۷ در دانشگاه تدریس کردهام از جمله دانشکده هنرهای زیبا دانشگاه تهران.
شرفی عنوان میکند که کارهای مناسبتی و محرمی هم در کارنامه هنری اش داشته است و از میان آنها از نمایشنامههایی چون «کوتوال» و «اطرش» را نام میبرد.
او میگوید اولین کسی بوده که در رادیو طبل را برای موسیقی برنامههای مذهبی انتخاب کرده و این موضوع بعد از او در رادیو باب شده است.
«نمایشنامههای مذهبی هم کار کردم و هر کدام ۱۰ قسمت داشتند. اینها نمایشنامههایی بودند که مذهبی بودند ولی به صورت شعاری و مستقیم پیام را به مخاطب منتقل نمی کردند؛ یعنی آخر کار مشخص میشد که هدف از قیام عاشورا چه بوده است و پیام به درستی به مخاطب ارائه می شد.»
شرفی در پاسخ به این پرسش که در گذشته هدف اصلی برنامه سازان رادیو از ساخت برنامه چه بود؟ می گوید: هدف من از ساخت برنامه دعوت مردم به فکر کردن و روشنگری بود. به جای اینکه همه بدانند که آخر نمایشنامه همه چیز به شادی و عروسی ختم میشود، نمایشها همه را به هیجان می آ ورد و در انتها به فکر وا میداشت. وقتی آمار میگرفتیم برنامههای من تقریبا ۸۹ درصد مخاطب داشت. من متخصص این کار بودم و تحصیلاتم همین بود. ما آمار میگرفتیم ببینم مردم چه نوع برنامههایی را میپسندند همانها را میساختیم. من به مردم کار داشتم به هیچکس دیگر کار نداشتم. علاقه مردم برایم مهم بود.
این تهیه کننده لازمه شنیده شدن صدای رادیو در میدان تنگاتنگ رقابت با رسانههای رنگارنگ امروزی را داشتن جذابیت در برنامهها می داند و عنوان میکند: برنامه رادیویی باید جذابیت داشته باشد و از نظر بیان، گوینده، ترکیب، موسیقی، کلام و محتوا مناسب باشد، تا بتواند مخاطب را جذب کند. برنامه باید نتیجه داشته باشد برنامهای که نتیجهاش برای مخاطب مطرح نباشد اصلا شنیده نمیشود.
او که از برخی مدیران رادیو دلگیر است، در جواب این سوال که آیا حاضر است باز هم به رادیو بازگردد؟ میگوید: آقای شاه آبادی ـ معاون صدا ـ چندین بار از من خواستند که به رادیو برگردم و مدیر رادیو نمایش هم به دیدنم آمدند. از مدیر رادیو نمایش پرسیدم شما اصلا نمایش بلد هستید؟ گفتند من یادم میآید که سه تا نمایش نوشتم آوردم دادم به شما و شما همه را رد کردید. من هم گفتم حتما به درد رادیو نمیخوردند که رد شدند. من بسیار سختگیر بودم. بازیگرها و گویندههای رادیو را من انتخاب میکردم. گویندههای من میرفتند تلویزیون مجری میشدند و بعد رادیو خالی میشد و من دوباره گوینده انتخاب میکردم. بسیاری از گویندهها را من انتخاب کردم. بسیاری از بازیگر ها از جمله آقای مدیری و آقای شهرستانی پیش من کار کردهاند.
اشرفی که اکنون مشغول نوشتن کتابی درباره رادیو با نام «با صدا چه میکنیم» است، در پایان درباره این کتاب به صلح خبر توضیح میدهد: این کتاب مطالبی دارد مثل رسانه شناسی و قسمتی که مربوط به مدیریت رسانه و نقدهای وارد به آن است.
انتهای پیام