به گزارش صلح خبر، در سالهای اخیر و پس از بازگشت شهدای غواص به کشورمان و تشییع پیکرهای آنها در تهران و شهرهای کشور و همچنین انتشار توئیت سردار محسن رضایی فرمانده کل سپاه در دوران دفاع مقدس در فضای مجازی و بازتاب آن در شبکههای اجتماعی و رسانهای کشور، سوالات و ابهامات جدیدی در خصوص عملیات «کربلای ۴» در اذهان و افکار عمومی به وجود آمده است.
پرسشی که از سوی مردم، جوانان و حتی محققان و پژوهشگران تاریخ جنگ مطرح میشود این است که آیا فرماندهان با اطلاع از لو رفتن این عملیات اقدام به اجرای آن کردهاند؟
در همین راستا همزمان با سالروز عملیات «کربلای ۴» نشستی با حضور جمعی از فرماندهان دفاع مقدس و راویان و پژوهشگران مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس در مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس برگزار شد.
روشی که در این نشست برای بررسی و واکاوی عملیات کربلای ۴ اجرا شد، روش سندمحوری و فاصله گرفتن از اتکاء به ذهن در روایت صحنههای این حادثه مهم تاریخی بود.
بر همین اساس راویان و تاریخ نگاران اصلی این عملیات بر مبنای اسنادی که از عملیات کربلای ۴ به جا مانده بود، به بررسی موضوع و سوال یاد شده پرداختند. در خلال و پایان این بحث نیز فرماندهان حاضر در جلسه نکات مورد نظر و ملاحظات اساسی صحنه نبرد، تصمیمگیری، هدایت و کنترل عملیات را مطرح کردند.
علاوه بر سردار نائینی رئیس مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس، محمد درودیان، محسن رخصتطلب، مهدی انصاری و داود رنجبر؛ راویان قرارگاه مرکزی خاتمالانبیاء(ص) در عملیات کربلای ۴، فرماندهانی چون سردار احمد غلامپور؛ فرمانده قرارگاه کربلا در عملیات کربلای ۴، سردار یعقوب زهدی، سردار فتحالله جعفری، سردار محمدنبی رودکی، سردار امین شریعتی اعضای شورای مطالعات نظامی مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس نیز در جلسه حاضر بوده و به فراخور موضوع در مباحث واکاوی اسنادی عملیات کربلای ۴ شرکت کردند.
در ابتدای این نشست سردار نائینی رئیس مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس به بیان کلیاتی از عملیات کربلای ۴ و اهمیت واکاوی این عملیات پرداخته و گفت: بهرغم گذشت بیش از ۳۰ سال از پایان دفاع مقدس و پژوهشهای ارزشمندی که طی این سالها در خصوص دفاع مقدس انجام گرفته است، نتوانستهایم به بخشی از سوالات مردم و جوانان امروز و حتی پرسشهای برخی از پژوهشگران و محققان تاریخ پاسخ بدهیم.
وی ادامه داد: شیوههای روایتگری باید آسیبشناسی و مشکلات موجود بر سر راه انتقال روایتها رفع شود. در این رابطه باید به جنگ نرم دشمن و تولیدات رسانهای جبهه معارض که مخدوشسازی روایتهای دفاع مقدس را هدف قرار داده است توجه داشت. بعد از دفاع مقدس دشمن جنگ نرمی را به راه انداخته و تلاش میکند تا روایتهای صحیح و متقن فرماندهان جنگ را هدف گرفته و به دنبال تصویرسازی، انتقال روایتهای خود و مدیریت ادراک جامعه است.
سردار نائینی افزود: پژوهشهای موجود توانسته است بخشی از گنج دفاع مقدس را شناسایی کند. دفاع مقدس کوه یخی در اقیانوس بزرگ است که ابعاد ناشکافته و پنهانی دارد که به خوبی کشف نشده است. به تعبیر رهبر معظم انقلاب، دوران دفاع مقدس که هر روزش یک یوم الله است، ما هنوز نتوانستهایم به اکتشاف این گنج بزرگ و ذیقیمت بپردازیم.
وی گفت: موضوعات زیادی در خصوص دفاع مقدس وجود دارد که هنوز به آن پرداخته نشده است یا اینکه هرآنچه انجام شده است کافی نبوده است. عمدتاً در حوزهی روایتهای احساسی جنگ ماندهایم و این روایتها بر روایتها و تبیینهای پژوهشی، اسنادی غلبه داشته است. اسناد دفاع مقدس بخش قابل توجهی از حقایق جنگ را میتواند آشکار کند به خصوص اسنادی که توسط راویانی که در کنار فرماندهان و ناظر صحنههای مختلف بودند، به عنوان اسناد دست اول تولیدشده و به دست آمده است.
سرلشکر رحیمصفوی؛ جانشین فرمانده نیروی زمینی سپاه در دوران دفاع مقدس درباره اهمیت عملیات کربلای۴ و اهداف مورد نظر، با ذکر این نکته که عملیات کربلای۴ دومین عملیاتی بود که سپاه خودش طرحریزی میکرد توضح میدهد: «در طراحیهای جنگ معمولا ارزش سیاسی، نظامی، اقتصادی آن هدفی که میخواهیم تصرف کنیم مدنظر است. این که ارزش سیاسیاش چقدر است، ارزشهای نظامیاش چه هست و ارزش اقتصادیاش؟ با توجه به این مهم اولاً کربلای۴ نزدیک شهر بصره هست. بصره بعد از بغداد بزرگترین شهر عراق است؛ هم ازنظر جمعیت و هم از نظر موقعیت.
عملیات کربلای۴ در نزدیکی شهر بصره انجام میشد، در قسمت جنوبشرقی بصره. نزدیکشدن به بصره جزء اهداف سیاسی بود. وقتی که توپخانه نیروهای ما به شهر بصره میرسید دیگر آن شهر ناامن بود، تهدید میشد. پس این، یک. دومین هدف این بود که این عملیات تکمیلکننده عملیات والفجر۸ بود. اگر این منطقه را تصرف میکردیم پیوسته میشد به عملیات فاو. سومین هدف جلوگیری از خطر بازپسگیری فاو توسط ارتش عراق بود؛ چون عراقیها آماده میشدند فاو را پس بگیرند.
عقبه اصلی برای بازپسگیری عراق همین جاده البحار و جاده استراتژیک و جاده امالقصر بود. یعنی خود این عملیات مانع این میشد عراقیها حمله کنند و فاو را پس بگیرند. یعنی یکی از اهمیتهای این عملیات جلوگیری از حمله نظامی عراق برای بازپسگیری فاو بود. ارزش دیگر این عملیات این بود که خطوط نفتی عراق از بصره و چاههای نفت آنجا به منطقه فاو میرفت و از فاو هم میرفت به اسکلههای العمیه و البکر. تقریباً از زیر این زمینها خطوط اصلی نفت میرفت. البته عراقیها دیگر بعد از جنگ از سکوهای العمیه و البکر قادر به صدور نفت نبودند.
ولی بالاخره خطوط نفتی از زیر این منطقه میگذشت. یعنی خود این که این منطقه را تصرف بکنیم خیلی مهم بود. یک بحث نظامی تاکتیکی هم که داشتیم این بود که عملیات کربلای۴ یک رخنهای بود بین سپاه سوم عراق و سپاه هفتم عراق. سپاه سوم عراق مسئولیت بصره و دفاع از آن را داشت و سپاه هفتم عراق هم که از ابوالخصیب تا فاو را مسئولیت داشت. ما درست میان این دو سپاه عملیات را انجام میدادیم، شکاف ایجاد میکردیم و نیروهای عراق تجزیه میشدند.»
سردار رحیمصفوی با اشاره به اتفاقنظر دستاندرکاران جنگ به انجام عملیات کربلای ۴ در منطقه مورد نظر اظهار کرد: «همه متفقالقول بودند که این عملیات انجام شود. در انجام عملیات اختلاف نظر نبود و این تصمیم فرمانده جنگ آقای هاشمی(بود) و آنها (فرماندهان) هم قانع شده بودند ولی اظهار نظر میکردند که اینجا سخت است عملیات. من هم اعتقاد داشتم همین منطقه باید عملیات شود.
همچنین در ارتباط با اتفاقنظر فرماندهان در انجام عملیات کربلای۴، سردار غلامپور که فرماندهی قرارگاه کربلا در زمان انجام عملیات کربلای۴ را بر عهده داشت میگوید: «به نظرم در طرح ریزی کربلای۴ شاید به اندازه مثلاً والفجر ۸ یا جاهای دیگر هم مخالفتی به آن معنا نیست. یکی از دلایلش هم این است که یک نوع اعتماد به نفس و اعتماد به آقای رضایی پیدا میشود. چون در والفجر ۸ همه مخالفت میکنند اما ایشان میگوید باید بکنید و انجام میشود و موفق هم میشویم. خود این یک اطمینان خاطری در فرماندهان ایجاد میکند که بالاخره اصرار آقای رضایی برای انجام کربلای۴ چیزی شبیه شاید والفجر ۸ است و لذا اینجا دیگر تقریباً آن مخالفتهای قبلی نیست و فشار قبلی نیست که مثلاً مخالفت بشود. بگویند این جا سخت است، چنین و چنان است.»
سرلشکر رحیمصفوی در پاسخ به این پرسش که چرا عملیات کربلای۴ با طرحریزیهایی که شده بود موفق نشد؟ با بیان جزئیات عملیات اظهار کرد: «عملیات در شب ۳ دیماه در ساعت ۲۲:۳۰ با رمز یا محمد(ص) قرار بود شروع شود. یگانهای ما بعضاً از ۶ بعدازظهر، ۷بعدازظهر نیروهایشان را وارد منطقه عملیات کردند. بعضیها هم آرامآرام عبور را شروع کردند؛ البته آن زمان ۶ بعدازظهر دیگر هوا تاریک میشد، این را دقت بکنید، ما داریم دیماه را صحبت میکنیم.
مثلاً لشکر۱۹ فجر از ۶ بعدازظهر، اتفاقاً اولین یگانی که درگیر شد با دشمن قبل از اینکه ما دستور شروع عملیات را بدهیم لشکر ۱۹ فجر بود، اینها زودتر وارد عمل شدند. غواصها همینطور. حالا آنچه که اتفاق افتاد این است که عراقیها قبل از شروع عملیات شروع کردند با هواپیما فلرریختن. فلر یک چیزی است که روشنکننده هوا است. مثلاً منور عراقیها که با توپخانه و خمپاره یک محدوده را روشن میکرد ولی فلر که با هواپیما میریختند یک محوطه وسیعی را روشن میکرد. یعنی من از همینجا میخواهم وارد دلایل عدمموفقیت بشوم… ریختن فلر غیرطبیعی بود. در هیچ عملیاتی من یادم نیست که عراقیها در شب با هواپیما فلر ریخته باشند! یا بمباران هوایی کرده باشند. در شب نیروی هوایی ارتش عراق بمباران نمیکرد. ما با سردار رضایی و آقای شمخانی در قرارگاه بودیم، سردار رشید هم بود، این حرکت دشمن سابقه نداشت که در شب با هواپیما فلر بریزد و بمباران بکند!
دشمن در این روش جدید، هم عقبههای ما را بمباران میکرد و هم خطوط مقدم را.عراقیها تجربه فاو را داشتند. این خیلی مهم است. عراقیها از تجربه فاو فهمیدند که نباید بگذارند غواصهای ما از رودخانه عبور کنند. عراقیها از فاو فهمیدند که نگذارند قایقهای پشتیبانی که اصل نیرو بودند، یعنی نیروهای اصلی را نگذارند وارد شوند. ما هم اینجا محدودیت داشتیم. یکی دهانه رودخانه کارون بود، یکی هم رودخانه نهر عرایض بود. اصلیترین قایقهای ما از این نهرها یا مثلاً یکی دو نهر کوچک روبهروی جزیره مینو بود باید وارد عمل میشدند.
این اخبار میرسید ولی برای فرماندهی سپاه اتمام حجت که دستور توقف عملیات را بدهد یا از قبل شروع نکند عملیات را، این حاصل نشده بود. چون فرماندهی جنگ باید به یک تصمیم برسد. فرماندهی جنگ یک فرماندهی عاقل است، نمیخواهد بهترین فرزندان این ملت و حیثیت جمهوری اسلامی که یک سال است میگوید میخواهیم عملیات سرنوشتساز انجام دهیم از دست برود. هیچ آدم عاقلی که میداند شکست در این عملیات یعنی شکست حیثیت سیاسی ایران و روحیه مردم و تلفات دست به این کار بزند. همه فرماندهان جنگ نسبت به اینکه ما کمتر شهید بدهیم حساسیت داشتند. هوشیاری دشمن را من قبول دارم. ما این همه طراحی کرده بودیم، دشمن بالاخره میدانست ما میخواهیم عملیات بکنیم ولی اینکه کدام منطقه میخواهیم انجام دهیم، چه روزی میخواهیم انجام دهیم، با چه تاکتیکی میخواهیم انجام دهیم این را نمیدانست.
یکی از مهمترین اصول جنگ غافلگیری است و برای فرماندهی جنگ، آقای هاشمی رفسنجانی یا فرماندهی سپاه آقای محسن رضایی محرز نشده بود که این عملیات لو رفته است. اگر این اتمام حجت شده بود، نه آقای هاشمی نه آقای رضایی نه هیچ آدم عاقل و نه هیچ فرماندهی تصمیم به عملیات نمیگرفت. بنابراین اینکه میگفتند عملیات لو رفته است درست نیست. بنابراین من جمعبندی بکنم که برای فرماندهی جنگ یعنی آقای هاشمی رفسنجانی، برای فرماندهی قرارگاه خاتم(ص) و برای فرماندهان لشکر که در خط میجنگیدند و عناصرشان رفته بودند شناسایی کرده بودند، همه فرماندهان لشکرها نمیگفتندکه عملیات لو رفته است.
یعنی اطمینان از این که عملیات لو رفته نداشتند. در شب عملیات یک دفعه شروع کردند به اینکه دشمن ظاهراً پشت تیربارهایش آماده است. این را آن شب شهید احمد کاظمی به راحتی گفت. پشت بیسیم گفت ظاهراً دشمن چشمهایش بیدار است. عراقیها دارند ما را کامل میبینند و تیرتراش میزنند!
ساعت ۱۲:۳۰ شب یا ۱ بامداد رادیو عراق اعلام کرد که ایرانیها در این منطقه حمله کردهاند. ما ۴ صبح شروع به تخلیه منطقه کردیم. این دیگر دستور خود من بود. تمام نیروها را موظف کردیم منطقه را تخلیه کنند چون ما میگفتیم فردا عراق میآید همه منطقه را بمباران شیمیایی میکند. تمام نیروها موظف بر تخلیه منطقه شدند. نه تنها عملیات متوقف شد حتی به لشکر ۱۹ فجر و تیپ ۵۷ حضرت اابوالفضل(ع) که موفق به پیشروی شده بودند هم گفتیم برگردد، با اینکه موفق بودند و مناطقی را گرفته بودند ولی ما به فکر عملیات بعدی بودیم. ضمن اینکه این را ناقص میدیدم یعنی اگر آنجا میماندند حتماً آنها هم مجبور به ترک منطقه میشدند.
در همین ارتباط سردار امین شریعتی از فرماندهان دوران هشت سال دفاع مقدس میگوید: «به نظر من دو تا نکتهی خیلی مهم در عملیات کربلای۴ هست. یکی جسارت فرماندهی است. اینجا از نظر شجاعت میگویم، جسور بودن فرماندهی ترمز عملیات را کشید. این خیلی مهم هست. یعنی یک فرمانده باید بهجا تصمیم بگیرد که عملیات آفندی بشود، بهجا تصمیم بگیرد متوقف بشود. اینجا بهترین کاری که فرماندهی انجام داد این بود که عملیات را متوقف کرد، یعنی دید که آن قدر عراقیها آماده هستند که ما اگر بیایم امالرصاص را هم بگیریم، بوارین را هم بگیریم، کانال ماهی را هم بگیریم، عبور هم بکنیم، عمق ندارد کار ما.
چون لایه به لایه اینها نیروهایشان آماده بودند. مستقر بودند و پیشبینی کرده بودند برای این کارها. خب ببینید این خیلی مهم بود که عملیات متوقف شد. این به نظر من از افتخارات جنگ ما است و نباید این را نادیده گرفت. نکته بعدی در کربلای۴ عقبنشینی است. شما ببینید اگر این عقبنشینی با سرعت اتفاق نمیافتاد تلفات خیلی سنگین میشد. این اقدامات صورت نمیگرفت نابود میشدیم. پس ببینید این دو تا نکته حائز اهمیت است که باید به آن توجه بشود.
بعد هم باید به یک نکته دیگر هم باید توجه بکنیم. در همه عملیاتها عراق فهمیده اما درصد فهمیدنش بعضی جاها خیلیخیلی خفیف بوده، بعضی جاها شدید بوده. در عملیات فتحالمبین عراق چرا آمد به چزابه حمله کرد؟ فهمید که ما میخواهیم عملیات فتحالمبین انجام بدهیم. در عملیاتهای دیگر هم همین طور. در عملیات والفجر۸ فرمانده تیپی که اسیر شد گفت من رفتم به فرمانده لشکر گفتم، فرمانده لشکر به من گفت تو احمق هستی، چه کسی میتواند از این رودخانه عبور بکند! مثلاً در عملیات طریقالقدس که ما انجام دادیم سه شب عملیات عقب افتاد. شب سومی که ما عملیات انجام دادیم، موقعی که رفتیم همه عراقیها خواب بودند، چون باران آمده بود. موقعی که اسیر از آنها گرفتیم گفتند که آقا ما سه شب است منتظر شما هستیم. سه شب اصلاً خواب نداشتیم. امشب که شما عملیات انجام دادید که ما خوابیم، یک باران خیلی شدیدی آمد که تا زانو در گل بودیم!
ما که عملیات انجام دادیم، باران که میآید آنها خیالشان راحت میشود و میروند میخوابند. میگویند که دیگر عملیات انجام نمیشود. پس ببینید در همه عملیاتها این طور نبوده که واقعاً دشمن غافلگیر شود. بله در بعضی عملیاتها دشمن غافلگیر میشد ولی در عملیات همان اندازه که ما تلاش میکنیم که دشمن نفهمد، مطلع نشود، استتار بکنیم، اختفاء بکنیم، حفاظت و اطلاعات را رعایت بکنیم و تمام مسائل را رعایت بکنیم ولی دشمن هم بالاخره احمق که نیست.
محسن رخصتطلب از راویان با تجربه دفاع مقدس، در خصوص روایتگری عملیات کربلای ۴ به نکات زیر اشاره کرد: در طول دوران دفاع مقدس، ۲۰۸ راوی در مناطق عملیاتی و عملیاتها توسط دفتر سیاسی سپاه با مدیریت مرحوم سردار حاجی محمدزاده حضور پیدا کردند که بیشتر آنان بسیجی و الباقی نیروهای سپاه بودند.
به راویان تاکید میشد که عملکرد یگانها را از زمانی که ماموریت به او ابلاغ شده تا زمان پایان عملیات و ماموریت ثبت و گزارش شود. به راویان آموزش داده میشد که یگان، مقدماتی را برای اجرای عملیاتی انجام داده است. تمامی رستهها و یگانهای پشتیبانی را به راوی معرفی میکردیم تا راوی قبل، حین و بعد از عملیات با یادداشتبرداری و مصاحبه اینگونه مطالب را ثبت کند تا راوی هنگام تدوین گزارش در تهران دچار خلا اطلاعاتی نشود. راویان علاوه بر ضبط و یادداشتبرداری جلسات فرماندهی، از اسناد، کالکها، نقشهها و برای گزارش نویسی استفاده میکردند.
در عملیات کربلای ۴، ۵۰ راوی در قرارگاه مرکزی خاتم الانبیاء و ۶ قرارگاه تحت امر (قدس، نجف، نوح، کربلا، نیروی زمینی و نیروی هوایی) حضور داشتند. در یگانها نیز یک راوی و در برخی یگانها که یگانهای بزرگی بودند، ۲ راوی حضور داشتند.
نتیجه تلاش راویان در عملیات کربلای ۴، ضبط ۲ هزار و ۳۸۵ نوار کاست بود که یک هزار و ۲۸۹ کاست آن مربوط به یگانها و قرارگاههای تابعه و یک هزار و ۹۶ کاست مربوط به قرارگاه مرکزی است. همچنین ۹۷ دفتر نوشته شد که ۵۵ دفترچه مربوط به یگانها و قرارگاههای تابعه و ۴۲ دفترچه مربوط به قرارگاه مرکزی است. ۱۹۴ کالک نیز به دست آمد و ۱۶ گزارش نگاشته شد که از ۱۰ تا ۲۰۰ صفحه است. در این عملیات دو نفر از راویان به نامهای حسین جلاییپور (راوی یگان ۲۱ امام رضا علیه السلام) و محمدرضا ملکی (راوی یگان ۵۷ حضرت ابوالفضل علیه السلام) در روزهای ۴ و ۵ دی به شهادت رسیدند”.
در ادامه این نشست محمد درودیان که خود از مسئولین با تجربه بخش جنگ دفتر سیاسی سپاه و راویان دفاع مقدس بوده است، در تکمیل سخنان آقای رخصتطلب گفت: «روایتگری در دوره اول با توافق مرحوم حاجی محمدزاده و آقای شمخانی شروع به کار کرد. در خرداد ۶۰ به ما گفتند به جنوب برویم و به آقای اللهیاری ماموریت داده شد تا به غرب برود. در مرحله دوم تحولی در فعالیتهای راویان صورت گرفت که مدیون دقت نظر و اقدامات آقامحسن رضایی است.
راویان در هر عملیاتی در قرارگاه مرکزی، قرارگاههای تاکتیکی و لشکرها در کنار فرماندهان بودند. در هر لشکر هم دو نفر حضور داشتند که موضوعات لشکر و تیپها را ثبت و جمعآوری کنند.دفاتری که راویان داشتند، دو نوع بود. یک نوع آن دفاتری بود که دفاتر اختصاصی و خاص راویان بود و هر کس از ابتدای ماموریت تمامی اقداماتش را ثبت میکرد که از این دفاتر تاکنون رونمایی نشده است. نوع دوم، دفاتر قرارگاهی و یگانی بود که اکنون مورد استناد گزارشهای صحنه نبرد قرار می گیرند.
داوود رنجبر؛ راوی قرارگاه مرکزی خاتم الانبیاء (ص) در عملیات کربلای ۴ در این نشست به نکات زیراشاره کرد:«اساساً تحقق واکاوی مستلزم شرایط خاصی است که از عهده بنده و از یک یا دو جلسه خارج است تا به تمامی لایهها و ابعاد عملیات کربلای ۴ بپردازم. در این جلسه تنها به موضوع غافلگیری یا هوشیاری دشمن در این عملیات خواهیم پرداخت.
به صورت اجمالی باید عرض کرد که بعد از فراغت فرماندهان از عملیات والفجر ۸ که منجر به آزادسازی فاو شد و تثبیت عملیات هم خیلی طولانی شد، فرماندهی سپاه عزمش را جزم کرد تا برای عملیات آینده آماده شود. قبل از اینکه موضوع عملیات جدید در میان فرماندهان موضوعیت پیدا کند، به نظر میرسد با آقای هاشمی توافق شده بود؛ به نوعی که در خرداد و تیر ۶۵ این بحث با هاشمی ادامه پیدا کرد.
این عملیات از ابتدا با توجه به انتخاب زمین و تاکتیک برتری که برای عملیات پیشبینی شده بود و بیش از ۲۵۰ و حدود ۳۰۰ گردان برای آن برآورد شده بود، عملیات گستردهای فرض میشد. همچنین با اهدافی که برای این عملیات طراحی شده بود، حکایت از عملیاتی داشت که گسترده و در عین حال سرنوشتساز است”.
درودیان: «موضوع سرنوشتساز از چه زمانی بین فرماندهان مطرح شد؟»
رنجبر: «این موضوع در بین فرماندهان مطرح نبود، چون اعتقادی به این موضوع نداشتند. این عبارت بیشتر گرایش سیاسی بود که بر جنگ حاکم شده بود. ؛ باتوجه به بازتابی که عبارت سرنوشتساز در پشت جبههها و در تریبونهای نمازجمعه و مجلس داشت.»
سردار غلامپور: «سرنوشتساز عنوان کل «سال ۶۵ » بود و عنوان عملیات نبود. در سال ۶۵ و طی جلساتی که با آقای هاشمی برگزار شد، قرار شد ۵۰۰ گردان در سه محور، عملیاتی اجرا کنند که از دل آن بحثها، موضوع عملیات کربلای ۴ بیرون آمد.»
رنجبر: عملیات کربلای ۴ یکی از پیچیدهترین عملیاتهای تاریخ جنگ است. بنده قصد ورود به جزئیات را ندارم؛ اما برای اینکه نشان داده شود در صحنه نبرد چه اتفاقاتی رخ داد و چه عقلانیتی حاکم بود، به ۲ مصداق از پیچیدگیهای عملیات اشاره میکنم. نخست اینکه بیش از چهار ماه و نیم طول کشید (از اردیبهشت تا شهریور ۶۵) تا فرمانده وقت سپاه، فرماندهان قرارگاهها و یگانها را به یک وفاق برای طرح مانور برساند. بحث ها بسیار پیچیده و طولانی و با مخالفتهای جدی و مستمر همراه بود.
دوم اینکه موضوع تعیین ساعت و روز عملیات پیچیده بود. اجرای عملیات کربلای ۴ به شدت تابع جریان آب در اروندرود بود. باتوجه به تجاربی که از عملیات والفجر ۸ به دست آمده بود، قاعدتاً نباید با مشکلی روبرو میشدیم و باید با اتکا به آن تجارب، عملیات را اجرا میکردیم. اما در عملیات والفجر ۸ فقط عبور عرضی از اروند داشتیم. در عملیات کربلای ۴، عبور طولی بود و لازم بود آب در جریان باشد.
از آنجایی که در عملیات کربلای ۴ باید طول اروند را طی میکردیم، این عبور تابع قوانینی بود که در مکتوبات علمی وجود نداشت و باید با آزمایش به دست میآمد. عوامل اطلاعاتی پس از ساعتها، روزها و بلکه ماهها توانستند جریان آب را شناسایی کنند. تفاوتها هم این بود که چون باید طولی حرکت میکردیم، جزر و مد کامل مشکل را حل نمیکرد، بلکه باید در مد جریاندار حرکت انجام میشد. دلیل اینکه از مد استفاده میشد، این بود که ما به سمت بصره حرکت میکردیم.
در اروند در طول هر ۲۴ ساعت، ۴ بار جزر و مد میشود؛ اما در این منطقه ۳ ساعت از مد جریان نداشت. البته در ظاهر جریان نداشت، اما در عمق جریان وجود داشت. علاوه بر این ریزهکاریها، چون ما در تنگه بین امالرصاص، جزیره ماهی و بوارین عمل میکردیم و آن تنگه باریک بود و نیروها دیده میشدند، باید عملیات در تاریکی مطلق و در نبود ماه انجام میگرفت.
عامل سومی که باید اضافه کرد این است نیروهای خودی برای رسیدن به دشمن، شکستن و پاکسازی خط باید به اندازهای فرصت میداشتند که بتوانند از تاریکی شب استفاده کنند. جمیع عوامل نیروهای تصمیمگیرنده را به این نتیجه رساند که در هر ماه شمسی تنها در ۵ شب میتوان عملیات اجرا کرد.
با وجود این محدودیتها آقای محسن رضایی تلاش داشت عملیات در شهریور ماه اجرا شود، اما چون آماده نبودیم و به علت دلایلی دیگری، عملیات به تاخیر افتاد. در ادامه قرار شد عملیات در دوم آذر ماه اجرا شود که باز چون آماده نبودیم، الزاما به ۵ روز اول دی ماه رسیدیم که در نهایت در سوم دی ماه ۶۵ اجرا شد.
در ادامه لازم است نقل قولهایی مکتوب و اسنادی از فرماندهان را بیان کنم. آقای محسن رضایی در جلسهای بیان کردند: «پارسال (عملیات والفجر ۸) موضوعی داشتیم که در آن زمان چیز جدیدی به شمار میآمد و آن رکود آب بود. آن موقع همه به دنبال این بودند تا زمان رکود آب را به دست بیاورند. اما الان سکون آب را نمیخواهیم. شروع جزر و مد را هم نمیخواهیم. در اینجا بحث جدیدی به نام جریان مد وجود دارد؛ یعنی وقتی جزر و مد شروع میشود، آب تا ساعاتی تنها بالا میآید و حرکت نمیکند. اما در یک زمان مشخصی آب به راه میافتد. ما به راه افتادن آب را میخواهیم. » (۱)
ابتدا قرار بود عملیات سوم دی انجام بگیرد و برای اینکه فرماندهی جنگ (مرحوم آقای هاشمی) را برای تاخیر یک روزه توجیه کنند، محمد باقری مسئول اطلاعات قرارگاه مرکزی در جلسهای عنوان کرد: «در روز سوم، جزر در منطقه قرارگاههای نوح و کربلا در ساعت ۲۱ و ۳۰ دقیقه شروع و از ساعت ۲۱ و ۴۰ دقیقه تا ۲۱ و ۵۰ دقیقه جریان آب به سمت پایین آغاز میشود. شب بعد جریان ۴۵ دقیقه عقب میافتد.
ساعت ۲۲ و ۱۵ دقیقه شروع جزر است و ۲۲ و ۳۰ دقیقه جریان انجام میگیرد. یعنی ۴۵ دقیقه زمان بیشتری به دست میآید تا غواصان در مرز حرکت کنند. ساعت حرکت نیروهای قرارگاههای کربلا و نوح در روز سوم و چهارم فرقی نمیکند چون زمان حرکت آنان بستگی به زمان آغاز درگیری دارد. زمان آغاز عملیات حدود ساعت ۲۲ و ۳۰ دقیقه یا ساعت ۲۳ تعیین شده است که برمبنای نیاز قرارگاه قدس جهت حرکت در عمق تنظیم شده است و باید یک تا دو ساعت قبل از ساعت درگیری حرکت کرد. یعنی نیرو در ساعت ۲۲ در هر حالت، حتی در جریان جذر باید حرکت کند.
حال اگر در روز سوم باشد، در جزر است ولی اگر در روز چهارم باشد، در حالت راکد آب خواهد بود. اگر حرکت در جزر باشد، هم باید نقطه رهایی نیرو بالاتر بیاید و هم اینکه دیگر جزر شدت پیدا کرده و جه بسا نیروها را آب ببرد و دیگر به ساحل نرسند. برای یگانهای انصار و هشت نجف چون میخواهند به پشت امالرصاص بیایند، اگر جزر باشد، به هیچ وجه نمیتوانند بیایند. ولی در شب چهارم، اینها در ساعت ۲۰ و ۳۰ دقیقه هم حرکت کنند، آخرهای مد است و از آخر مد تا نوک امالرصاص میآیند و در اینجا دیگر آب راکد شده است. از آنجا میتوانند با زدن فین بروند و به اهدافشان برسند. ولی اگر در شب سوم بخواهیم، ساعت ۲۰ و ۳۰ حرکت بدهیم، به جزر میخورند و باید زمان بیشتری پای دشمن بمانند”.» (۲)
سردار غلامپور: «دامنه عملیات کربلای ۴ از شمال پنجضلعی تا جزیره مینو است. راجع به جغرافیای منطقه باید گفت که در منطقه تلاش اصلی، سه قرارگاه قدس (دهانه کارون)، کربلا و نوح فعالیت داشتند. زمانی که عملیات میشود، منهای قرارگاه قدس که با مشکلات و پیچیدگیهایی روبرو است که بخشی از آن به دلیل جغرافیای منطقه است و نیروها باید دو بار از رودخانه عبور کنند، اما در منطقه قرارگاه کربلا و نوح نیروها موفق به عبور از رودخانه شدند و جاده البحار را تصرف کردند. نیروهای قرارگاه نجف هم که تلاش پشتیبانی بودند، توانستند دژ مستحکم شلمچه را شکست بدهند. در نتیجه باید نگاه جامعی داشته باشیم تا بتوانیم به نتیجه برسیم.»
درودیان: «موضوع این جلسه پاسخ به دو سوال است که ابتدا به سوال نخست خواهیم پرداخت. سوال نخست این است که وقتی عملیات آغاز شد، آیا میدانستیم دشمن هوشیار است یا اینکه تا چه میزان برآورد میکردیم که دشمن هوشیار است. سوال دوم هم این است حال که عملیات انجام شد، چگونه فهمیدیم عملیات لو رفته و چه کار کردیم؟»
سردارغلامپور: «به موضوع حفاظت و غافلگیری باید بیشتر پرداخته شود. سئوال بنده از پژوهشگران دفاع مقدس این است که در عملیاتهای فتح المبین و بیت المقدس دشمن آگاه شد یا نشد؟ در عملیات بیت المقدس و والفجر ۸ که منجر به پیروزی شد، دشمن میدانست که میخواهیم عملیات کنیم یا نه؟ پس ابتدا غافلگیری باید تعریف شود.
آقای محسن رضایی یکی دو شب قبل از هر عملیاتی فرماندهان را میخواستند و میگفتند شواهد و قرائن لورفتگی را بنویسید. شواهد و قرائن لو نرفتن عملیات را هم بنویسید. سخن من این است که اگر عملیات کربلای ۴ لو رفته است، پس چرا سه قرارگاه دیگر موفق به اجرای عملیات شدند.»
درودیان: «این موردی که مطرح میفرمایید، ادله هستند. ما اکنون میخواهیم بررسی کنیم که به لحاظ تاریخی چه اتفاقی افتاده است و راویای که در قرارگاه بوده چه چیزهایی دیده و شنیده و ثبت کرده است.»
رنجبر: “«لازم است برای ورود به بحث، مقدمه دیگری را هم بیان کنم. در این خصوص باید راجع به دو کلمه به مفاهمه برسیم. «حساسیت» و «هوشیاری» دو کلمه مورد نظر هستند. حساسیت یعنی اینکه دشمن حساس است و منظور از حساسیت، حساسیت بین فرماندهان و در آن سال است. منظور از هوشیاری نیز هوشیاری در قرارگاه و نه در کتابهاست.
به عبارت دیگر حساسیت یعنی اینکه دشمن گاهی به دلیل اهمیت یک محور از خود حساسیت نشان میدهد و اقداماتی انجام میدهد که ما فکر میکنیم، دشمن روی آن منطقه حساس است. گاهی این حساسیتها به دلیل فعل و انفعالات ما و برخی به دلیل حساسیتی است که دشمن به خرج میدهد و برخی وقتها به دلیل تجربیات گذشته است که دشمن عکسالعمل نشان میدهد.
مبنای حساسیت دشمن، احتمالات است. پایه حساسیت، احتمال است. دشمن میبیند، اتفاقی افتاده است، تحلیل میکند و عملی انجام میدهد که ما از آن به حساسیت نام میبریم. احتمالات براساس فعل و انفعلات خودی و اخبار و اطلاعات است. حساسیت حداکثر تا رده لشکر وجود دارد و نقطهای بوده. در حساسیت مراقبت مستمر و در نتیجه رفتار مستمر دشمن وجود دارد. در حساسیت استحکامات زیادی وجود دارد. دشمن همیشه در طول جنگ از عملیات رمضان به بعد نسبت به شلمچه حساس بوده و به همین دلیلی استحکاماتی را در آن منطقه ایجاد کرده است.
در خصوص هوشیاری هم باید گفت که هوشیاری جدای از حساسیت است و بلکه یک درجه بالاتر از حساسیت است. هوشیاری مترادف آگاهی است؛ یعنی اینکه دشمن آگاه است. هوشیاری در ادبیات ارتشیها مترادف با کشف تک است. همچنین هوشیاری متضاد و در مقابل غافلگیری است.
رده هوشیاری تا بالاترین رده فرماندهی ارتش عراق است. از این رو رده تصمیم و توجه در هوشیاری بالاست. در هوشیاری علاوه بر اقداماتی که در خصوص حساسیت انجام میگیرد، همانطور که ما طراحی و تمرین میکنیم، دشمن نیز طراحی و تمرین میکند. جابجایی احتیاطهای دور و نزدیک نیز براساس هوشیاری انجام میگیرد.
هوشیاری سطوح مختلفی دارد. یکی از سطوح هوشیاری زمان است. سطح دیگر هوشیاری مکان است؛ یعنی اینکه دشمن میداند از این منطقه علیه او عملیاتی انجام خواهد گرفت. سطح سوم، تاکتیک است که اعم از توان، هدف و روش اجرای ماست. در عملیات فتحالمبین دشمن نسبت به زمان هوشیار بود، اما در تاکتیک و روش غافلگیر شد. نسبت به فلشهای قرارگاههای قدس و نصر غافلگیر شد، اما در مورد زمان غافلگیر نشد.
در خصوص عملیات کربلای ۴ سوال این است که آیا دشمن غافلگیر شد یا اینکه هوشیار بود؟ و سوال دیگر این است که اگر دشمن هوشیار بود، آیا فرماندهان میدانستند یا خیر؟ در اینجا باید به نکتهای اشاره کنم و آن اینکه چرا غافلگیری برای ما مهم است. پس از عملیاتهای رمضان و والفجر مقدماتی در صحنه نبرد تحولات و تغییرات جدی به وجود آمد. مهمترین اتفاق این بود که زمین و قوای دشمن تغییر کرد، اما ما تغییر نکردیم. به دلیل اینکه تغییر نکردیم، در عملیاتهای رمضان و والفجر مقدماتی موفق نشدیم.
زمین تغییر کرد چون دیگر مانند عملیات فتح المبین به ما جناح نمیداد و در عملیاتهای رمضان و والفجر مقدماتی به سینه دشمن زدیم. همچنین دشمن تغییرات اساسی پیدا کرد. شهید باقری عنوان کرده است که پس از عملیات رمضان ارتش عراق ۲۷۰ گردان در قالب ۹۰ تیپ جدید تاسیس کرد. تمام دانشگاهها و بسیاری از ادارات عراق تعطیل شد و تمامی نیروها و امکانات آنان پای کار آمدند. یگانهای سه رقمی تاسیس شد و سازمان رزم عراق گسترده شد. در نتیجه شکل جنگ تغییر کرد و وقتی نیروهای ما با زحمت فراوان خط را میشکستند، تازه با سازمانی روبرو میشدند که آماده و قوی بود. ضمن اینکه به لحاظ عددی و تجهیزاتی، همه کشورها عراق را حمایت میکردند.
یکی از نقاط قوت ما استفاده از اصل غافلگیری بود. منظور از غافلگیری آن چیزی است که در عملیات والفجر ۸ رخ داد و یک هفته طول کشید تا دشمن بفهمد عملیات اصلی کجاست و خود را به نیروهای اصلی ما برساند.
برای غافلگیر شدن دشمن در عملیات کربلای ۴ اقداماتی صورت گرفت که بدان اشاره خواهم کرد. نخستین و مهمترین اقدامی که انجام گرفت نوع انتخاب منطقه و تاکتیکی بود که برای این عملیات طراحی شد. اروندرود بین دو سپاه دشمن خط حد بود و تنها روزنهای بود که میتوانستیم به پشت دو سپاه برویم. اروند تنها معبری بود که دشمن ثبت تیر نکرده بود. اروند تنها جایی بود که استحکامات نداشت.
صرفنظر از اینکه هدف بصره بود، مهم این بود که از کجا به بصره برسیم. این منطقه تنها منطقهای بود که باقی مانده بود. با حرکت طولی میتوانستیم خط برجانیه – پالایشگاه را بشکنیم. نیروهای یگان امام حسین (ع) که در این منطقه عمل کردند، این موضوع را تایید کردند. آنها وقتی به آن منطقه وارد شدند، هیچ نیرویی در برابرشان نبود.
اما در مقابل در جزایر بوارین و امالرصاص کانالی بود که سنگرهای پیچ در پیچ در آن بود و برای گرفتن هر سنگر، اندازه شکستن یک خط توان از ما گرفته شد. بنابراین با عبور طولی و با این تدبیر میتوانستیم دشمن را غافلگیر کنیم.
در راستای غافلگیری اقداماتی همچون رعایت اصول حفاظت اطلاعات انجام گرفت. از این رو اقدامات مهندسی به تاخیر انداخته شد، خروج و ورود به شدت کنترل شد و در انجام شناساییها دقت و مراقبت صورت گرفت. همچنین عملیاتهای فریب در قالب فعالیتهای شناسایی و مهندسی در هور، چذابه، فاو و غرب کشور برای غافلگیری دشمن انجام گرفت.
حالا سه روز قبل از عملیات را برای شما شرح میدهم تا شواهد و قرائن مشخص کند که آیا دشمن حساس بوده است یا اینکه آگاه بوده است. از مدتها قبل اقداماتی همچون شلیک آتش توپخانه و شلیک منور در این منطقه و مناطق دیگر انجام گرفته بود. به میزانی که برداشت میشد حتی اگر شدت آتش افزایش پیدا کرده، حساسیت است. هر چه هم به زمان عملیات نزدیک میشویم، شواهد نشان میدهد این اقدامات شدت بیشتری پیدا کرده است.
از جمله اقدامات جدیدی که مورد توجه فرماندهان قرار گرفت و اسباب نگرانی آنها را فراهم کرد، بمبارانهای هوایی خرمشهر و آبادان تا عقبههای نزدیک یگانها، پلها و دهانه کارون بود. این بمبارانها فرماندهان را دچار نگرانی کرد. همچنین شلیک منورها در طول شب افزایش پیدا کرد. منورها علاوه بر شلیک از کلت و… از هواپیما هم شلیک میشد. فلر هم شلیک میشد که منطقه را مانند روز روشن میکرد. تا آن زمان به طور گسترده و آن گونه که پیش از عملیات کربلای چهار، استفاده میشد، استفاده نشده بود.
شدت و ضعف منورها در نقاط مختلف حکایت از حساسیتها به بعضی از محورها داشت. در محور امالرصاص این شدت را میدیدیم. در شلمچه این حساسیت بیشتر بود. در دهانه کارون هم این حساسیت وجود داشت. در سندی آمده است که در روز یکم دی ماه از سه نقطه در محور ام الرصاص ۶۰۰ گلوله منور شلیک شد. در روز دوم دی ماه از همین سه نقطه ۵۵۰ گلوله منور شلیک شد.
علاوه بر اینها، اجرای آتشهای سبک مثل تیربار روی خط اول، ساحل خودی، چولانهای روی ساحل و… صورت گرفت. حتی دشمن در خط و ساحل خودش و پشت مواضع نارنجک پرتاب کرده است. فرمانده ناوتیپ امیرالمومنین در جلسهای گفته است: دیشب دشمن در چولانها تیراندازی میکرد. میرحسینی فرمانده تیپ الغدیر گفته است: آتش دشمن بیشتر از گذشته است. امشب هم کلت منور میزدند و هم اینکه در آب نارنجک میانداختند.
از جمله اتفاقهای دیگری هم که رخ داد، درگیریها در شناساییها بود. لشکر نصر در شناساییها قصد عبور از نهر خین داشت که متوجه میشوند دشمن بالای سیلبند آمده و با چراغقوه منتظر است. نیروها وقتی از دور میبینند، برمیگردند. البته لشکر نصر در شب بعد توانست عبور کند و آن اتفاق تنها در یک شب صورت گرفت. تیپ ۵۷ در شرق پنجضلعی هم با چنین آمادگی مواجه میشود. نیروهای لشکر ۱۷ معتقد بودند که عراقیها انگار دوربین دید در شب دارند و ما را میبینند. از همه اینها مهمتر اینکه لشکر ثارالله در دو شب درگیر میشود و قایقهای عراقی در تنگه، نیروهای این لشکر را تعقیب میکنند و به جای اینکه به سمت هدف بروند، در ساحل امالرصاص پهلو میگیرند تا با آرام شدن اوضاع برگردند.
تلقی فرماندهان نسبت به اقدامات دشمن این بود که که اولاً بخشی از حوادث توجیه میشد؛ بدین معنی که علتی برای آن طرح میشد. به طور مثال یک پل خیبری بر روی کارون بود که به دلیل سیلاب پاره شده بود. آقامحسن معتقد بود که چون پل برداشته شده است، اکنون دشمن تصور میکند که ما به دنبال اجرای عملیات هستیم. پس باید این پل ترمیم و بازسازی شود. آقای رضایی در برخی موارد مطرح میکردند که پاسخ دشمن در پاسخ به آتش خودی است. ظاهراً توپخانه دستور داشت تا بصره را هدف قرار بدهد.
کم کم که جلوتر آمدیم باور به اینکه دشمن حساس است غالب شد؛ اما اخباری که باعث افزایش این باور شود، وجود نداشت. بلکه بالعکس، یعنی یک سری اخبار داشتیم دشمن جای دیگری مشغول است و دیدهبانها از تحرکات دشمن در فاو گزارش میدادند. در گزارش یکی از دیدهبانهای توپخانه که در قرارگاه مرکزی آمده است: ترددها به خصوص لودر و بلدوزر غیرمنطقی است. شبها در طرفین جاده فاو – البحار و فاو – بصره، آتش روشن میکنند. لاستیکها دو طرف جاده آتش میزنند و تا صبح جاده را روشن نگه میدارند.
آقای میرصفیان از مسئولان توپخانه گفته است: دو گردان توپ در چند روز گذشته به طرف فاو رفته است. ۲۲ تانک نیز ظرف یکی دو روز گذشته به آن سمت حرکت کرده است. تردد ستون حیفا نیز مرتب وجود دارد.
آقای فدوی مسئول اطلاعات قرارگاه نوح نیز گفته است: دیروز برخی از دیدهبانها دیدند که نیروی زرهی زیادی به منطقه (فاو) آمده و خارج شده است. همچنین توپ و نیرو نیز مشاهده شده است که به طرف فاو رفته است.
در روز سوم دی ماه (چند ساعت قبل از شروع عملیات) جلسهای در حاشیه بهمنشیر برگزار شد. محمد باقری مسئول اطلاعات قرارگاه خطاب به فرمانده نیروی زمینی سپاه گفت: منطقه (منطقه عملیاتی کربلای ۴) را که دیدیم، سه تانک قبلاً بوده که الان نیست. ترددها عادی است و در مجموع مورد خاصی مشاهده نمیشود.
در برابر اخبار و اطلاعات، تلقی فرماندهان این بود که چه بسا عملیات فریب در فاو نتیجه داده است. بدبینانهترین نگاه نیز این بود که عراق به فاو حمله خواهد کرد. در این زمان وحیدی مسئول اطلاعات سپاه به قرارگاه مرکزی آمد و با محسن رضایی دیدار کرد. راوی نوشته است: جسته و گریخته شنیدم که وحیدی از فردی که به تازگی از عراق آمده بود نقل کرد که عراق تصور میکند در سه نقطه از جمله شرق میسان و خانقین عملیات خواهد شد و عراق فاو و چذابه را فریب میداند.
در ادامه این روند تشدید شد و هرچه به روز سوم نزدیک شدیم، اقدامات دشمن دقیقتر و حسابشدهتر است و تلقی حساسیت افزایش پیدا میکند. همان طور که گفته شد، ابتدا قرار بود عملیات روز سوم انجام شود که بنا به دلایلی به روز چهارم انداخته شد؛ اما اتفاقاتی که روز دوم و سوم رخ داد، فرماندهیِ عملیات را مجاب کرد تا در روز سوم عملیات را انجام بدهد؛ به این دلیل که نگرانیاش افزایش پیدا کرده بود.
اتفاقی که فرماندهی را نگرانتر کرد این بود که ساعت ۹ و نیم صبح روز دوم دی ماه تعداد زیادی هواپیما، عقبههای یگانها و دهانه کارون را بمباران شدید کردند؛ به طوری که برخی از یگانها تلفات هم دادند.
این بمباران حسابشده و دقیق بود. با گزارشاتی که آقامحسن از یگانها دریافت کرد، فهمید که بمبارانها دقیق است و این موضوع ایشان را نگران کرد. ایشان دو ساعت قبل از آغاز عملیات گفت: «ما درگیری محلی پیدا کردیم. هنوز حرفی از هوشیاری نیست. منتهی درجه بالایی از حساسیت وجود دارد؛ یعنی ارتش عراق هنوز با ما درگیر نشده و اینکه بمبارانهایش یک محل میزند و رها میکند، نشان میدهد که درگیریها محلی است. یعنی سپاه هفتم و کلیت ارتش عراق روی این منطقه زوم نکرده است. دشمن تمرکز نگرفته است؛ والا باید با توپ و خمپاره میکوبید. این فلرها را شاید زده است برای دیدن کارون. فلر یک احتمالش برای دیدن دهانه کارون است که ببیند چیزی جمع شده است یا نه و یکی برای این است که ببیند در شهر خرمشهر چه خبر است؛ والا فلر اگر برای درگیری باشد، یک بار که نمیزند، حتماً برای کسب اطلاعات بوده است. یک عمل بود، پی در پی نبود. دشمن نسبت به دهانه کارون حساس شده است. » (۳)
آقارحیم میگوید: «حساسیت دشمن بالا نیست. اگر خیلی حساس باشد، ده الی ۲۰ کاتیوشا میفرستد و حسابی میکوبد. » (۴)
در اینجا تعریف فرماندهان از حساسیت و هوشیاری و مرز آن مشخص میشود.
آقای شمخانی میگوید: «او شک کرده و فهمیده تحرکاتی داریم، فلر را برای کنترل شبانه میزند. » (۵)
آقا رشید وقتی غواصان شناسایی لشکر ثارالله را دید، گفت: «دشمن چرا تیراندازی زمینی نکرد؟ روی سطح آب با تیربار و اینها… آخر اینها مشکوک است. این فلش عبور از تنگه مشکوک است. » ابهام ایشان جدیتر است.
آقامحسن در جای دیگری گفته است: «وضع دشمن و حرکات او ابهامآمیز است. اما اینکه مشکوک شده صد درصد است. دشمن مشکوک شده… دلایل عدم هوشیاری دشمن، بیشتر از هوشیاری اوست. دشمن با این کاری هم که میکند، تظاهر به قدرت میکند. »
در مجموع نگرانیای بین فرماندهان حاکم است، اما همچنان معتقدند که دشمن هوشیار نشده است. در گزارش عملیات کربلای ۴ آمده است: «میتوان گفت براساس جمعبندی فرماندهی کل، از اقدامات دشمن در منطقه و همچنین اطلاعاتی که از مجاری مختلف برای وی میرسید، احتمال اینکه غافلگیری از بین رفته و دشمن هوشیار است، ضعیف است، اما دغدغه آن وجود داشت و از این رو در آخرین فرصتها کوشش شد که با پیشبینیها و اقداماتی این معضل تا حدی حل شود”.» (۶)
بر اساس تلقیهای حساسیت و نگرانیها، اینگونه نیست که توجه نشود بلکه اقداماتی انجام گرفت. نخست اینکه اتکا بیشتری به آتشهای ساحلی شد. دوم اینکه به ستون حرکت غواصها پیشتاز اضافه شد تا پیشتاز جلو برود و وضعیت را بسنجد. سوم اینکه در مانور تغییر ایجاد شد. ابتدا قرار بود لشکر ثارالله، سپس عاشورا و سپس امام حسین (ع) از تنگه عبور کنند که لشکرهای ثارالله و عاشورا به پشت سر لشکر امام حسین (ع) منتقل شدند.»
درودیان: بنده در پایان صحبتهای آقای رنجبر، نقلی را از آقای محسن رضایی از کتاب درسنامه جنگ قرائت میکنم. ایشان میگوید: «تا یک هفته قبل از عملیات براساس ارزیابی فرماندهی، غافلگیری ۸۰ درصد بود. هرچه به شب عملیات نزدیک میشدیم، کاهش مییافت. به حدی که در شب عملیات به ۵۰ درصد کاهش یافت. بنابراین تصمیم گرفتیم طوری عمل کنیم که اگر تا قبل از روشن شدن هوا متوجه لو رفتن عملیات شدیم، عملیات را متوقف کنیم. » ایشان در جای دیگری از کتاب عنوان میکند: «در هر صورت در ساعت ۲۲ و ۸ دقیقه با خبرهای فراوانی که رسید، فرماندهی پی برد دشمن تک را کشف کرده است، اما اوضاع به سختی قابل اداره بود، اما در ساعت ۲۲ و ۳۰ دقیقه رمز عملیات اعلام شد و یگانها همه در محورها عملیات را آغاز کردند و این در شرایطی بود که این بار دشمن عملیاتش را آغاز کرده بود”.»
در پایان جلسه سردار غلامپور در سخنانی گفت: «نکته اول این است که اولین گامی که برای عملیات برداشته میشود، انتخاب منطقه نبرد است. نگاه ما به انتخاب منطقه نبرد، چیز دیگری بود؛ اما چیز دیگری پیش آمد. فرماندهی در اصل تصمیمگیریاش در انتخاب منطقه نبرد، با شرایط اجباری روبرست و بنا بر میل خودش نمیتواند انتخاب کند. فرماندهی منظورش چیز دیگری است، اما از سوی جغرافیا چیز دیگری به او تحمیل میشود.
از این رو جغرافیا یکی از دلایل مهم در عدم موفقیت ماست. در عملیات والفجر مقدماتی پیش از آنکه از دشمن شکست بخوریم، از جغرافیا شکست خوردیم. دوم اینکه در تاریخ جنگ عملیاتی نداریم که بعد از چند ساعت، متوقف شده باشد. این نشاندهنده این است که فرمانده در مورد شواهدی گزارش دارد که تصمیم به توقف می گیرد. جنگ میدان خطرپذیری است و برخی چیزها را ممکن است ما بدانیم و برخی چیزها را ممکن است ما ندانیم.
ما در هیچ عملیاتی نداریم که دشمن غافلگیر کامل شده باشد. اگر دشمن غافلگیر شده، همین اتفاقات در مناطق دیگر که نیروهای ما پیروز شدند، هم انجام گرفت. دشمن در یک نقطه حساس است. فرماندهی بنا بر همان دلایلی که تصمیم میگیرد عملیاتی انجام بگیرد، به همان دلایل هم تصمیم میگیرد که عملیاتی متوقف بشود و همان فرمانده با جسارت تصمیم میگیرد که عملیات کربلای ۵ را انجام بدهد. صحبت کردن از عملیات کربلای ۴ بدون توجه به عملیات کربلای ۵ بیانصافی است. در خصوص حفاظت و غافلگیری هم باید به صورت کلی بحث کرد. همچنین نباید تصمیمات فرماندهان در شرایط سخت و حاد را به راحتی قضاوت کرد”.
پاورقی:
۱-گزارش راوی قرارگاه خاتم الانبیاء(ص) -آقای داوود رنجبر، دی ماه ۱۳۶۵
۲-همان
۳-همان
۴-همان
۵-همان
۶-همان
انتهای پیام