صلح خبر-گروه کتاب: » کافه داش آقا» رمان تازه سعید تشکری رمانی است برای یک روز خواندن. یک روز چون بعید است بتوان برای به پایان رساندن این رمان بیش از یک روز خودت را معطل بگذاری، داستان و ساختار به هم پیوسته آن به شما چنین اجازهای را نمیدهد. باید کتاب را باز کنی و تا تمت آن بخوانی و بعد ببندیش و تازه این موقع است که میشود فکر کرد چه اتفاقی رخ داده است و چرا حس و حالی متفاوت در حال حلول در بدن شمای مخاطب است.
تشکری نویسندهای با شناسههای خاص خودش است. او سالها ذهنش و قلمش را در فضای نمایشنامهنویسی صیقل داده است و برای همین است که داستانی که از زیر دست او بیرون میآید لطافت متنی نمایشنامههای کلاسیک ایرانی را دارد؛ نمایشنامههایی که بیش از هر چیز میشود در آن رد و نشانی از زندگی و معنای آن را جستجو کرد.
تشکری پس از سالها تجربه نوشتن رمانهای با مضمون تاریخی که به طور عمده به وقایع مشهد در گذر زمان و نیز وقایعی پیرامون حرم مقدس امام رضا(ع) میگذرد که شاید یکی از موفقترین آنها کتاب «غریب قریب» بود دلش را از میان پستوهای قرون و اعصار به روزگارانی فراموش شده اما پر قصه در زمانه خودش آورد. روزگارانی که نشان مردی و مردانگی را در کنج و گوشههای شهر میشد جست و البته باید جوینده میبودی تا در نهایت یابنده شوی. او در همین حل و هوا رمان دو جلدی مفتون و فیروزه را خلق میکند و پس از آن هندوی شیدا را که شاید نخستین آثار مهم و بلندی از وی به شمار میرفتند که از روزگاران نزدیک به نویسنده سخن میگفتند و نه از دل تاریخ صرف.
او اما پس از تجربه این دو رمان به «کافه داش آقاـ رسیده است. رمانی که شاید بتوان آن را نوعی ادای دین به تمامی گوشهو کنار شهرش دانست؛ شهری که او را در خود آرام آرام پرورانده و بر بالین داستانهایی برده که ادبیات پر شور و شیدای او را شکل داده است.
«کافه داشت آقا» رمانی است که میشود در آن همه چیز پیدا کرد. رمانی که یک درام واقعی با تمام مختصات آن است. داستانی پر از شخصیت و مستند شده با چهرههایی که وجود تاریی آنها بخش از هویت شهر مشهد است و قهرمانی سرگشته که خود را به هر در و دیواری میکوبد تا راهی روشن برای زندگی پیدا کند. از خانه و مامنش فرار میکند به سینما پناه میبرد، پیر دیرش را پشت پیشخوان یک مافه پیدا میکند و در نهایت با ادای دین به هنر نمایش به رسالت تاریخی خود در زمانهای که در آن مِیزد عمل میکند اما این همه ماجرا نیست. حس کلمات تشکری است که میتواند مخاطبش را در این رمان جادو کند و با خود به انتها بکشاند.
جادوی نگارش تشکری در کافه داش آقا نه در کلماتی که پشت سر هم ردیف شده و محتوای کتاب را میسازد که در زیر و بم و حسی است که این عبارات را پشت سر هم ردیف کرده است از روح جدال تاریخی خیر و شری که در بطن آنها دمیده شده است و به آنها زندگی بخشیده است. برای همین است که وقتی قهرمان داستان با الهام از شخصیتهای فیلمفارسی داستان عاشقانه مینویسد و در مجله عامه پسند منتشر میکند دوستش داریم و وقتی نیز که پای پیاده خود را به پابوس حرم امام رضا(ع) میرساند و چه وقتی که در زندان و زیر باز شکنجه راه خود را در نوشتن احیا شده میبیند و خود را تسلیم دریای کلمات میکند.
بارها شینده شده که رمان به منزله یک سبک و راهبرد ادبی در انقلاب اسلامی و طی چهل سال اخیر نتوانسته است به تعریفها و کارکردهای منحصر به فرد خود دست پیدا کند. نتوانسته به قالبی بومی شده برای بیان مخاطرات و اندیشه انقلاب اسلامی مبدل شده و حتی صاحبان قلم نتوانستهاند آن را برای بیان آنچه در دل و جانشان برای به ثمر نشاندن انقلاب اسلامی گذشته است به کار ببندند اما این روزها سعید تشکری بدون هیچ ادعا و در رمانی که شاید کمی بیش از 250 صفحه است داستانی از تحول انسان در بستر اندیشه و تفکر سازنده انقلاب اسلامی را ترسیم و نمایش دراماتیک از فضای فکری و سیاسی ایران در آستانه انقلاب اسلامی با این تفاوت که تشکری و رمانش اصلا سعی ندارند در لابهلای سطور داستانشان فریاد بزنند که قصد چنین کاری را دارند.
رمان و داستان نه ابزار فریاد که از قضا وسیله گفتمانسازی است و هنر نویسنده خلق گفتمان با ابزار درام. تشکری در مقام نویسنده در «کافه داش آقا» به کارگیری هنرمندانه عناصر درام برای خلق رمان را به نهایت رسانده است و اثری ساخته و پرداخته که در آن میشود سراغ همه چیز از یک برهه تاریخی را بدون ارزش گذاری گرفت و دل به دنیای پر آب و چشم نویسندهاش نهاد.