به گزارش صلح خبر، مراسم استقبال از والدین شهید سرباز«رضا ولیپور» با حضور با شکوه مردم شهید پرور و مقامات کشوری و لشکری و همچنین مسئولین شهرستان شهریار در شاهد شهر برگزار شد و خانواده این شهید عزیز پس از ۳۷ سال فراق فرزند، مزار پاک و مطهر شهیدشان را زیارت کردند. پیکر شهید ولی پور در اسفند ماهسال ۹۶ به عنوان شهید گمنام در پارک ایثار شاهد شهر آرمیده بود که پس از آزمایشهای دی ان ای پیکر این شهید گرانقدر شناسایی شد. شهید ولی پور از سربازان دلاور لشکر ۲۱ حمزه(ع) بود که در سال ۶۲ در منطقه زبیدات در سن ۲۱ سالگی به درجه رفیع شهادت نائل آمد.
میگویند سه سال پیش به عنوان شهید گمنام در شاهد شهر به همراه شهیدی دیگر تدفین شدهاند. تشریف بیاورید مردم شاهد شهر منتظر شما هستند.
صبح ساعت ۱۰ به شاهد شهر رفتم. بوستانی که مزار دوشهید به آن صفای خواستی داده و با حضور مردم رنگ و بویی دیگر گرفته بود. مردمی که همه چشم انتظارند. با یکی از اهالی هم کلام میشوم، میگوید سه سال پیش دوشهید در اینجا به خاک سپرده شدند. هر روز صبح که سرکار میروم اول آنها را زیارت میکنم. الان میگویند یکی را شناسایی کردند. منتظر پدر و مادرش هستیم.
هر لحظه به جمعیت اضافه میشود. عدهای گل در دست دارند و عدهای زیر ماسکها چیزی را زمزمه میکنند. از پشت بلندگو اعلام میکنند که پدر مادر شهید در راهاند. به استقبال بروید. در بین جمعیت پدر و مادر شهدا با عکسی از فرزندشان در دست دل هر بینندهای را می لرزانند. اینها آمدهاند استقبال مادر و پدری که سالیان سال از جگر گوشه شان بیخبر بوده و اکنون میخواهند به او برسند.
در بین مردم سربازان بسیاری حضور دارند. آخر، شهید ما هم سرباز بوده و باید رسم و مرام سربازی را در حق او ادا کرد. وله ولهای رخ میدهد و پدر و مادر پیری که با عصا زدن و سوار بر ویلچر در لابلای جمعیت میآیند توجه همه را به خود جلب میکنند. یکی جلویشان قربانی میکند و دیگری با اسپند به استقبالشان میرود. در مسیر زیرپایشان گل میریزند و با ذکر صلوات همراهی شان میکنند. اینها مادر و پدر شهید سرباز «رضا ولیپور» هستند که پس از سالها فراق از دلبندشان حالا در کنار مزارش و با قاب عکسی از آخرین دیدارشان آرامش گرفتهاند.
مادر از همه تشکر میکند و میگوید ممنونم از اینکه چند سال میزبان پسرم بودید، چه خوب از من و فرزندم استقبال کردید. دیگر راحت شدم و نگرانیام تمام شد. هرشب فکر این بودم که بچهام کجاست و کجا خوابیده، مادرم و مادرها میدانند که چه میگویم. خدا را شکر. فقط از شما میخواهم بچه منو از یاد نبرید آخه اینجا غریبه من هم ازش دورم… .
صدای گریه جمعیت فضا را جور دیگری کرده. بعضی از خانوادههای شهدا صدا میرنند فرقی نمیکنه مثل پسر خودمونه. کنار مادر شهید یه مادر شهید دیگه نشسته با عکس شهیدش، شهید یداللهی منفرد اولین شهید مدافع حرم ارتش. مادر رو دلداری میده و میگه اینم فرزند منه. چند سال پیش توی سوریه شهید شد. راه پسر شما رو رفت. اینها همه ادامه دهنده راه شهدای دفاع مقدساند. یه پسر دیگه هم دارم اگه بخوان اون رو هم میفرستم.
صحنهها رو که میبینم از خودم شرمنده میشم.از شهدا و این خانوادههاشون خجالت میکشم. فکر میکنم که نتونستم درست راهشون رو ادامه بدم. میترسم این شرمندگی توی اون دنیاهم وقتی شهدا رو میبینم با من باشه.
انتهای پیام