این دو واقعه در جهان هستی اثرات تکرارناشدنی داشت و هریک در جای خودشان از اهمیت والایی برخوردار است. در این مختصر در نظر است آثار این دو واقعه را بازگو کرده و هجرت پیامبر (ص) از مکه به مدینه و آثار این هجرت در گسترش اسلام در زمان پیامبر (ص) را تولدی دوباره برای زندگی حضرت توصیف کنیم.
رسول خدا (ص) در سال «فیل» در خانوادهای بدنیا آمدند که در نه تنها در شهر مکه، بلکه در منطقه به وسعت آن روز شناخته شده بود.
جزو قبیلهای بودند که جد پنجمش «قصی بن کلاب» آنان را بزرگ مکه کرد و با ایجاد تحولاتی در شهرمکه، قوانین و مقرراتی گذاشت که شهر مکه رونق مضاعف گرفت و تسهیلاتی برای حج گذاران درنظر گرفت که موجب حضور بیشتر و آسایش آنان شد. از جمله خدمات ماندگار قصی در مکه، سنت «سقایت» (آب رسانی) و «رفادت» (غذارسانی) و بازسازی کعبه و شهر مکه بود و آنقدر در شهر مکه اعتبار داشت و آثار مثبتی بجای گذاشت که قبل از سال فیل،سال وفات قصی در سالشماری مردم مکه، همه ساله تکرار میشد.
پیامبر (ص) هرچند در زمان تولدشان، پدر را از دست داده بودند (عبدالله در سفر تجاری در شهر یثرب به رحمت الهی پیوست) و موفق به دیدار فرزندش نشد اما پدر بزرگش،عبدالمطلب که در آن زمان،بزرگی مکه را بر عهده داشت، پیامبر (ص) را بزرگ داشت و در نهایت احترام، از این نورسیدهای (که تحولی در جهان پدید آورد) و مادرش پذیرایی کرد.
در روز هفتم تولد برایش قربانی کرد و نامش را “محمد” نهاد که در زمین و آسمان ستوده باشد. نامی که در عربستان شهره و آشنا نبود.
ایشان را را به رسم آن زمان بدست دایه سپرد. رسم این بود که به دلیل هوای آلوده مکه، توانمندان برای حفظ سلامتی، کودکان خود را به دایگان میسپردند که آنان را در هوایی پاک نگهداری کنند. دلیل این ادعا، سخنان حلیمه سعدیه دایه محترمه پیامبر(ص) است. وقتی پس از دو سال فرزند را برای دیدن مادر و پایان ماموریت شیردهی آورده بود، از آمنه مادر حضرت و عبدالمطلب پدرربزرگش که مسئولیت نگهداریاش را به عهده داشت، درخواشتش این بود که از هوای آلوده مکه برای این کودک بابرکت خوف دارم و اجازه خواست که حضرت را با خود ببرد که موفق شد یکسال و اندی دیگر توفیق نگهداری حضرت را داشته باشد.
حضرت بارها خاطرات کودکیشان و نحوه آموختن زبان صحیح عربی در بادیه نزد طایفه حلیمه و همراهی با برادران ناتنیشان را تعریف کردهاند.
این کودک با برکت، با داشتن کمتر از ۴ سال سن به مکه بازگردانده شد و عبدالمطلب ایشان را گرامی میداشت و برخلاف سنتهای آن زمان،حتی در مراسم رسمی، حضرت را روی پای خود مینشاند و به این فرزندش افتخار میکرد. غرض از نقل این واقعه احترامی است که عبدالمطلب در مقابل چشم مردم مکه به فرزندش میگذاشت و همه مردم مکه این احترام و عزت را شاهد بودند و اعتبار این فرزند نزد بزرگ مکه را میدانستند.
آن طور که اغلب منابع نوشتهاند؛پیامبر (ص) در هفت سالگی به همراه مادرشان برای دیدار با اقوام و زیارت قبر پدر، عازم یثرب شد و در بازگشت در محلی به نام “ابوا” مادر را نیز از دست داد و دو سال بعد عبدالمطلب را !. گویا قرار است این فرزند مبارک از کودکی همه مشکلات بویژه یتیمی را، تجربه کرده و آبدیده شود.
براساس وصیت عبدالمطلب، سرپرستی حضرت به عمویش ابوطالب واگذار شد و این مرد بزرگ تا سال هشتم بعثت که تسلیم حق شد وعمرش به پایان رسید، به شایستگی از پیامبر نگهداری کرد و جای پدر بزرگ را گرفت.
آنچه مورخین پیرامون وقایع ولادت پیامبر(ص) نوشتهاند، اتفاقاتی است که بعدها با تطبیق زمان وقوع با ایام ولادت حضرت، به زمان میلاد حضرت نسبت دادهاند. از جمله این وقایع میتوان به خاموش شدن آتشکده فارس (بقایای این آتشکده در فیروزآباد موجود است)، خشک شدن دریاچه ساوه (که آثاری از آن موجود نیست) و ترک برداشتن کنگرههای طاق بستان در مدائن (که آثار آن قابل مشاهده است) و خواب انوشیروان (که در منابع تاریخی آمده) اشاره کرد. اینها وقایع طبیعی است که با میلاد حضرت بوقوع پیوسته و بعدها زمان و مکانش با هم تطبیق داده شده است. اما آثار تولد دوباره حضرت که با هجرتش از مکه به مدینه رقم خورد، کاملا مشهود و غیرقابل انکار است و آثار آن بعد از ۱۴ قرن قابل مشاهده و اثبات شدنی است.
پیامبر (ص) ۱۳ سال در مکه تلاش کرد. شهری که در آن بدنیا آمده بود. همه مردم مکه، بلکه منطقه، اجدادش را میشناسند و از این خانواده به شایستگی نام میبرند. خودشان امین بودند و مورد قبول و امانتدار مردم. کسی نبود که ایشان را صادق و درستکار و امین نداند. چنین شخصیتی از جانب خداوند مبعوث میشود و تمام توانش را برای هدایت مردم مکه بکار میگیرد.
در سه سال اول بعثت، قبل از عمومی شدن دعوتش،در مکه زندگی میکند. به همراه مسلمانان اولیه نماز جماعت میخواند. حتی مشرکان به تماشای نمازش مینشینند! بعضیها هم دعوتش را پذیرفته و به حضرت ایمان میآوردند اما کسی معترضشان نیست . تا اینکه دعوتش را علنی میکند.
جالب است هنگامی که قصد علنی کردن دعوت را دارد، با حاضران احتجاج میکند و میپرسد چقدر مرا قبول دارید ؟ همه اعلام قبول میکنند. بعد میفرمایند: اگر بگویم پشت مکه لشکری آمده و آماده حمله به مکه است شما چه عکسالعملی خواهید داشت ؟ همه به اتفاق پاسخ میدهند لباس رزم میپوشیم و آماده میشویم چون به شما اطمینان داریم. حضرت پس از این احتجاج بود که فرمودند: “قولوا لااله الاالله تفلحوا”.
هرچند این مجلس هم با دخالت یکی از نزدیکان پیامبر (ص)، بهم خورد! اما حضرت تبلیغ دینش را با استقرار در خانه ارقم، علنی کردند.
نکتهای که ذکرش خالی از لطف نیست،معرفی مسلمانان اولیه است. وقتی پیامبر (ص) در روز بعثت به خانه آمد و فرمود احساس سرما و خستگی میکنم، خوابید و گلیمی روی خودشان انداخت. مجددا جبرییل “یا ایها المدثر قم فانذر” را آورد. پیامبر به حاضران در منزل، بیان واقعیت فرمود. سه نفر فورا مسلمان شدند. خدیجه (همسرش)، علی بن ابی طالب (نوجوانی که در خانه پیامبر زندگی میکرد ) و زید (غلامی که در خانه حضرت بود. اگر نگاهی به تفکر قبیلهای مردم مکه بیندازیم مشاهده خواهیم کرد که در قبیله این سه قشر نه تنها در آمار جمعیتی قبیله قرار ندارند! بلکه از هیچ امتیازی برخوردار نیستند . وقتی اسلام آمد نمایندگان سه قشر محروم (زن ، کودک و نوجوان، غلامان و بردگان) مسلمان اولیه بشمار میروند و مژدهای است برای نجات همه انسانها بویژه این سه قشر.
پس از دعوت همگانی که بعد از دعوت فامیلی انجام شد و روزبروز بر تعداد مسلمانان از جمله جوانان و غلامان و زنان افزوده میشد و شخصیت نیروی کار مجانی سرمایهسالاران با پذیرش دین شکل گرفت، سرمایهسالاران مکه که منافع خویش را با وجود دعوتهای پیامبر به خطر دیدند و مشاهده کردند این دین مورد استقبال جوانان و غلامان و زنان و بردگان (که نیروهای مجانی کار در خدمت سرمایهسالاران بودند) قرار گرفت و منافع تجاری و مادی آنان به خطر افتاد! به مخالفت با پیامبر(ص) پرداختند و هرشکنجه و آزار و اذیتی که در توان داشتند، با شخصی که تا دیروز ایشان را امین و صادق میدانستند و هم اکنون هم امانتدار آنها است، انجام دادند.
این مخالفتها و شکنجهها و به شهادت رساندن یاران حضرت، زیر شکنجه و تحریم همه جانبه مسلمانان و تحمیل زندگی سخت بیش از دوسال در شعب ابی طالب و هزاران آزار و اذیت دیگر، که تاریخ از نقل آن شرم دارد،همه و همه یک دلیل داشت: آیین پیامبر(ص) منافع سرمایهسالاران را به خطر انداخته بود چون در منطق سرمایهسالاران مکه و سرمایهداران همه ادوار، هرکسی که به منافع آنها تعرض کند، بایستی از میان برداشته شود. گویا این تفکر به عنوان اصل در همه زمانها و در طول تاریخ جاری است ! و هرسرمایهداری در گوشه جهان احساس کند،تفکری در گوشه دیگر جهان، به منافع آنان لطمه وارد میکند بایستی از میان برداشته شود! چه با شکنجه وایجاد رعب و وحشت، چه با تحریم اقتصادی و اجتماعی، چه با جنگهای خانمان سوز.! گویا تاریخ همیشه تکرار میشود.
سرمایهسالار مکه دیگر توان تحمل چنین پیامبری را نداشتند چرا که هرچه ایشان را تطمیع به مال و امکانات و تهدید به شکنجه و تحریم و سختی میکنند محکم ایستاده و عقبنشینی نمیکند. مکیان مرتب بر فشارهای غیرقابل تحمل خود میافزودند تا اینکه خداوند فرجی حاصل کرد و روزنهای امید در یثرب پدید آمد و پس از سه سال رفت و آمد بین مردم یثرب و پیامبر(ص) اسلام جایش را در یثرب باز کرد و مسلمانان به خانهای امن دعوت شدند و مقدمات هجرت فراهم شد .
اگر در برابر این سوال قرار بگیریم که چرا پیامبر (ص) در شهر خودش موفق به معرفی و گسترش اسلام نشد و در شهر مدینه موفق شد!، میتوان با مقایسه موقعیت اجتماعی مردم این دوشهر،به این سوال پاسخ داد. مردم مکه یا سرمایهسالارانی هستند که با بهره مندی از نیروهای کار مجانی و کم هزینه صرفا به افزایش سرمایه خود میاندیشند و یا افرادی بودند که با تمام وجود در خدمت سرمایهسالاران هستند! وابستگی این دو گروه به یکدیگر تفکر و آزادگی را از آنها سلب کرده بود چون عدهای برده سرمایه خود هستند و عدهای دیگر برده سرمایهسالار!. به همین دلیل پیامبر(ص) در این مرحله در مکه موفق نشد.
اما در یثرب، مردم برخلاف ساکنان مکه درخدمت و برده سرمایه نیستند. اینان از راه کشاورزی و دامداری و صنعت محدود آن زمان زندگی میگذرانند و روی پای خود ایستادهاند و تفکر آنان بردگی سرمایهدار نیست.اما با یک مشکل مواجهاند؛ دو قبیله عرب هستند به نام «اوس و خزرج» با اختلافی دیرینه بالای صد سال. کسی نیست که دستانش به خون دیگری آغشته نباشد و بتواند منصفانه بین دو قبیله جنگجو! صلح خبر وآتش بس ایجاد کند. در این شهر اضافه بر ساکنان محلی، یهودیانی مستقر شدند که از روی عقیده و پیشبینیهای تورات منتظر ظهور پیامبری هستند. از آنجا که تفکر یهودیان اقتصادی است، درجنگهای بین دو طایفه اوس و خزرج اینان با فروش محصولات کشاورزی غذای دو طرف را تامین میکردند و با فروش وسایل جنگی و به تعبیری اسلحه به دو طرف درگیری، برآتش این جنگ میافروختند تا به منافع بیشتری دست یابند.
در صورت اتفاق وقتی دو طرف مدت کوتاهی به جنگ خاتمه میدادند یا آتش بس موقتی اعلام میشد، دو طایفه به یهودیان حمله میکردند و منافع آنان را به خطر میانداختند. یهودیان که براساس عقیده به منطقه آمده بودند به عربهای مشرک میگفتند: پیامبری خواهد آمد و ما را نجات خواهد داد. تبلیغ انتظار ظهور پیامبر که از جانب یهودیان مطرح میشد، در ذهن مشرکان یثرب جای گرفت و اثر آن در اسلام آوردن این مردم دیده شد .
مردم یثرب در پیمانی که در عقبه «منی» در ایام حج سال ۱۳ بعثت با پیامبر(ص) بستند، قبول کردند تا پای جان در راه اهداف اسلام ایستادگی کنند و از حضرت و مسلمانان خواستند که در اولین فرصت به یثرب آمده و در کنار برادران خود به آسودگی زندگی کنند. آنها اعلام کردند ما به یاری مسلمانان میشتابیم . براساس این پیمان بود که پیامبر(ص) به مسلمانان تحت ستم مکیان اجازه فرمودند به برادران ایمانی خود در شهر یثرب بپیوندند و مقدمات هجرت مسلمانان فراهم شد.
پیامبر نیز در شب اول ربیع الاول که به “لیله المبیت” مشهور است، پیامبر(ص) بوسیله جبرییل مطلع شد که مشرکان قصد دارند شبانه به خانهاش حمله کنند. موضوع را با علی (ع) درمیان گذاشت و حضرت علی (ع) پذیرفت در رختجواب حضرت بخوابد. با استقرار حضرت علی ( ع) در جایگاه، پیامبر با قرائت آیات اولیه سوره «یس»، از میان مشرکان گذشت و در مسیر ابوبکر را دید و به همراه ایشان، به طرف غار «ثور» در جنوب مکه حرکت کرد و پس از دو یا سه روز اقامت در غار، از طریق بیراهه به طرف یثرب حرکت کرد.
پیامبر(ص) پس از چندین روز انتظار مهاجران و اهالی یثرب، روز دوشنبه ۱۲ ربیع الاول سال ۱۴ بعثت وارد محله «قبا» شد ومورد استقبال مردم یثرب قرار گرفت.
مسلمانان که از شکنجه و فشار مکیان نجات یافته بودند “مهاجر” لقب گرفتند و مردم یثرب که به یاری مسلمانان آمدند “انصار”.
پیامبر سه روز در محله قبا (همین مکانی که مسجد قبا است) اقامت داشت و روز جمعه پس از گذشت چند محله و استقبال مردم، در قبیله بنی سالم اولین نماز جمعه را اقامه فرمودند و پس از نماز به مسیر ادامه دادند. ورود پیامبر به هر محلهای موجب خشنودی آن محله میشد و عدم توقف حضرت موجب ناراحتی .
پیامبر(ص) برای انتخاب محل اقامتش، مسالهای را مطرح فرمودند که برای همه بویژه سیاستمداران، درس بزرگی است. پیامبر(ص) از اختلاف قدیمی اوس و خزرج به خوبی مطلع است و میداند هر اقدامی که به نفع یک طرف دعوا شود،موجب ناراحتی و افزایش اختلاف طرف مقابل خواهد شد لذا در مسیری که همه علاقمند بودند پیامبر خدا (ص) مهمان آنان شود اگر حضرت میهمان اوسیها میشد، خزرجیها مدعی میشدند و بالعکس. در این فضای سخت و خوف از بهانه جوییها، پیامبر(ص) پیشنهادی داد و همه اهالی یثرب اعم از اوسی و خزرجی پذیرفتند.
پیشنهاد این بود که هر جا شتر پیامبر (ص) بر زمین نشست، آنجا محل اقامت پیامبر(ص) باشد. تصمیم محل اقامت توسط شتر ؟! آری! برای اینکه هیچ بهانهای برای مردم یثرب باقی نگذارد. با این روش، شتر با انتخاب خود میهمان هیچ کدام از طرف دعواها نشد.
شتر که مسیر را در میان استقبال مردم یثرب ادامه میداد از «واحه»ای به «واحه» ای دیگر میرفت تا اینکه در مقابل منزل ابو ایوب انصاری نشست. بار دیگر شتر را بلند کرد و دوری زد دومرتبه در همان محل بر زمین نشست.
پیامبر (ص) پیاده شد و به خانه ابوایوب تشریف فرما شد. ابوایوب طبقه بالای خانه را به پیامبر(ص) پیشنهاد کرد که حضرت فرمود چون رفت و آمد ما زیاد است،خانواده شما در طبقه بالا و ما در طبقه پایین اقامت خواهیم کرد.
پیامبر(ص) پس از استقرار در خانه ابوایوب، فرمودند زمینی که شتر در آنجا ایستاد را برای ساخت مسجد در نظر بگیریم. این زمین متعلق به یتیمی بود که از قیم او خریداری شد و اولین بنای مسجد در این زمین نهاده شد.کار دیگر پیامبر (ص) تغییر نام یثرب بود. نام یثرب را به طیبه به معنای پاک تغییر داد و مردم، این شهر را به مدینه طیبه، مدینه الرسول و مدینه منوره نامیدند.
حضرت در مدینه با تدوین پیمان نامهای که به امضای همه بزرگان قبایل رساند، حکومتی را تشکیل داد که به عنوان اولین حکومت منطقه شناخته شد.
اقامت پیامبر (ص) در شهر مدینه ۱۰ سال طول کشید و تا پایان عمر براساس عهدی که با مردم یثرب در عقبه بسته بود،در مدینه ماند و در زمان حیاتش تمامی سرزمین عربستان یا مسلمان شدند یا در ذمه اسلام زندگی مسالمتآمیزی داشتند.
علی متقیان- صلح خبر.
انتهای پیام