به گزارش مجله مدیا صلح خبر ۱۰ فیلم عالی مدرنی که سیاهسفید فیلمبرداری شدند برترینها: نسلهای آینده به تاریخ فیلمسازی به عنوان یک موضوع جالب نگاه خواهند کرد. فیلمسازی برای مدتی طولانی حرکت رو به جلویی داشته است: صدا به فیلمهای صامت افزوده شد، رنگ به فیلمهای سیاه- سفید آورده شد و در نهایت فیلمسازی […]
به گزارش مجله مدیا صلح خبر
۱۰ فیلم عالی مدرنی که سیاهسفید فیلمبرداری شدند
برترینها: نسلهای آینده به تاریخ فیلمسازی به عنوان یک موضوع جالب نگاه خواهند کرد. فیلمسازی برای مدتی طولانی حرکت رو به جلویی داشته است: صدا به فیلمهای صامت افزوده شد، رنگ به فیلمهای سیاه- سفید آورده شد و در نهایت فیلمسازی به سمت جلوههای کامپیوتری و سه بعدی حرکت کرد، پیش از آن که ناگهان به عقب برگردد.
فیلمسازان مدرن به سیاه- سفید به عنوان یک عنصر بصری نگاه کردند که به عنوان مقابله با یک محدودیت تکنولوژیکی برای روایت قصههایشان در دسترس بود. در سالهایی که فیلمبرداری سیاه- سفید منسوخ شده بود، برخی کارگردانان تصمیم گرفتند آن را یکی از بهترین گزینهها برای فیلمبرداری فیلمهای ویژه خود در نظر بگیرند. بنابراین ما در این مطلب نگاهی انداختهایم به ۱۰ تا از بهترین فیلمهای مدرنی که به صورت سیاه- سفید فیلمبرداری شدهاند.
۱۰. فرنکنوینی
عنوان: Frankenweenie
محصول: ۲۰۱۲
کارگردان: تیم برتون
تیم برتون «فرنکنوینی» را از یکی از اولین انیمیشنهای کوتاه خود اقتباس کرد. یک داستان سادهانگارانه که یک چرخش سرخوشانه را روی کلاسیک مری شلی قرار میدهد: پسری جوان به نام ویکتور در اثر از دست دادن حزنانگیز سگش، اسپارکی، یک آزمایش علمی را اجرایی میکند که اسپارکی را به زندگی بازمیگرداند.
در این اقتباس بلند، که بیسروصدا در سال ۲۰۱۲ اکران شد، دیگر ساکنان شهر از ویکتور درخواست کردند که حیوانات خانگیشان را به زندگی برگرداند و خیلی زود مخاطرات طرح افزایش مییابد و وحشت واقعی خود را آشکار میکند. «فرنکنوینی» یک انیمیشن واقعی با صحنهپردازی و کاراکترهای سیاه- سفید است و رنگی نیست و بعدها هم رنگی نمیشود. بنابراین فیلم پالت سیاه و سفید مخصوص به خودش را پرداخت کرده است.
۹. شببخیر و موفق باشید
عنوان: Good Night, and Good Luck
محصول: ۲۰۰۵
کارگردان: جرج کلونی
جرج کلونی کارگردان و یکی از نویسندگان «شببخیر و موفق باشید» محصول سال ۲۰۰۵ است، زمانی که مبارزات انتخاباتی دوباره بوش الهامبخش او برای گفتن داستانی شد که “ایده استفاده از ترس برای خفه کردن بحث سیاسی را مطرح میکرد” استفاده از قابهای سیاه و سفید، آن را به یک فیلم نوآر که پس از واقعه ۱۱ سپتامبر ساخته شده، تبدیل کرده است.
فیلم یک درام گیرا درباره ادوارد مورو (با بازی دیوید استراترن) است، خبرنگاری که میزبان مجموعه مستندهای اخبار CBS به نام «الان ببینیدش» See It Now بود و همچنین به روابط او با تهیهکننده، فرد دبلیو. فریندلی (با بازی جرج کلونی) و نویسنده و خبرنگار CBS جوسیف ورشبا (با بازی رابرت داونی جونیور) میپردازد. كلوني آنقدر برای ساخت اين فيلم اشتیاق داشت که برای هریک از شغلهایش در فیلم یک دلار به استودیو پرداخت میکرد چراکه پس از آسیبی که در «سیریانا» ۲۰۰۵ Syriana دیده بود، بیمه دیگر هزینههای مرتبط با او را پرداخت نمیکرد.
۸. یادگاری
عنوان: Memento
محصول: ۲۰۰۰
کارگردان: کریستوفر نولان
کریستوفر نولان آوازه خود را با این فیلم نئونوآر که بسیار مورد تحسین منتقدان واقع گردید، به دست آورد. فیلمی که فیلمبرداری سیاه- سفید و رنگی را با یکدیگر ترکیب میکند. یک تریلر رازآلود درباره تلاش مردی که مبتلا به فراموشی است. او براساس سرنخهایی که برای خود نوشته، میخواهد مسیر قبلی خود را بازگردد و بفهمد که چه اتفاقی برای همسرش افتاده است و اگر به اندازه کافی گیجکننده نباشد، نیمی از طرح داستانی روبهعقب گفته میشود.
فیلمبرداری سیاه- سفید به جهت تمایز قائل شدن بین دو خط داستانی موازی فیلم، استفاده شده است. سکانسهای رنگی بهعقب گفته میشود در حالی که سکانسهای سیاه- سفید به ترتیب زمان وقوع مرتب شدهاند. در پایان فیلم، همه آنها همگرا میشوند و همه چیز منطقی به نظر میرسد (خب، در نوع خودش)
۷. اد وود
عنوان: Ed Wood
محصول: ۱۹۹۴
کارگردان: تیم برتون
گرچه موضوع مبهم و سبک بصری غیرمعمول فیلم برای کنار گذاشته شدن از جانب مخاطب عام کافی است؛ اما «اد وود» یک فیلم فوقالعاده است. تیم برتون با این فیلم زندگینامهای منسوب به کارگردان افسانهای فیلمهای درجه B کاری به واقع نوآورانه انجام داد. او آن را به سبک یکی از فیلمهای سوژه خود، نورآرایی کرد، قاب کرد، از آن فیلمبرداری کرد و تدوین نمود.
«اد وود» داستان زندگی کارگردان نامداری است که به لطف هنر فیلمبرداری نفسگیر استفان چاپسکی (که در آن زمان مشکلگشای برتون محسوب میشد) به مانند «نقشه ۹ از فضای بیرونی» ۱۹۵۹ Plan 9 from Outer Space دیده و احساس میشود. برتون گفته است که هیچ راهی وجود نداشت که این فیلم بتواند رنگی باشد و البته حق با اوست.
۶. فروشندهها
عنوان: Clerks
محصول: ۱۹۹۴
کارگردان: کوین اسمیت
کوین اسمیت تنها به این دلیل «فروشندهها» را سیاه- سفید فیلمبرداری کرد که نسبت به فیلم رنگی ارزانتر تمام میشد چراکه او پیش از این ده کارت اعتباری را برای تامین بودجه تولید فیلم قرض گرفته بود. اما وقتی که «فروشندهها» در جشنواره فیلم ساندنس به محبوبیت دست پیدا کرد، به خاطر حس مکانی که در مخاطب ایجاد میکرد، خیلی به چشم آمد. فیلم واقعاً در دنیایی از خودش قرار گرفته است. (که بعدها the View Askewniverse نامیده میشود) چراکه با بومیان نیوجرسی درست مانند بومیان واقعی نیوجرسی صحبت میکرد.
چیزی که باعث میشود «فروشندهها» تا این حد بزرگ باشد، این است که رنگ و بوی حقیقت میدهد. میتوان گفت که این فیلم توسط کسی نوشته و کارگردانی شده که هنوز هم در یک فروشگاه کوچک شبانهروزی کار میکند و زندگی کاملاً معمولی و روزمره دارد. فیلم فاقد جعلهای هالیوودی است؛ ریشه در هویت خودش دارد. سیاه و سفید به تاکید کردن بر این سبک بصری مینیمالیستی کمک میکند.
۵. فرانسیس ها
عنوان: Frances Ha
محصول: ۲۰۱۲
کارگردان: نوآ بامباک
نوآ بامباک و گرتا گرویگ دو تا از معدود فیلمسازان این دوران هستند که داستانهای انساندوستانه درباره مردم واقعی با احساسات واقعی میگویند. بنابراین وقتی آنها مهارتهای خود را با یکدیگر ترکیب میکنند، نتیجه چیزی به واقع فوقالعاده است. «فرانسیس ها» توسط بامباک کارگردانی شده، ستاره فیلم گرویگ است و فیلمنامه توسط هر دو آنها با همکاری یکدیگر نوشته شده است.
«فرانسیس ها» طرح داستانی مشخص یا یک ساختار سنتی ندارد. فیلم یک ریتم غیرقابلپیشبینی از زندگی کاراکتر اصلی خود در نقش یک جوان رقصنده بیست و چند ساله را دنبال میکند. سیاه و سفید به «فرانسیس ها» حس و حال فیلمهای جیم جارموش یا فرانسوا تروفو میبخشد.
۴. رما
عنوان: Roma
محصول: ۲۰۱۸
کارگردان: آلفونسو کوارون
این فیلم نهایتاً آکادمی را مجبور کرد به طور جدی تولیدات نتفلیکس را در نظر بگیرد. «رما» یک فیلم فوقالعاده شخصی برای نویسنده و کارگردان، آلفونسو کوارون بود. چراکه در آن یک داستان نیمهزندگینامهای از کودکی فیلمساز ترسیم شده بود و عیمقاً ریشه در زادگاهش، مکزیکوسیتی داشت.
کوارون برای اینکه اطمینان حاصل کند، فیلم به همان اندازه که میخواهد به زندگی شخصیاش نزدیک باشد، پا را فراتر از نویسندگی و کارگردانی فیلم خود گذاشت، چنان که او تهیهکنندگی و تدوین مشترک فیلمش را نیز متقبل شد و مهمتر از همه، فیلمبرداری مدنظرش را هم خودش انجام داد. فیلمبرداری سیاه- سفید، یک تصمیم بسیار هوشمندانه بود چراکه کوارون قصد داشت یک فیلم مدرن که شبیه به گذشته به نظر میرسد، بسازد.
۳. نبراسکا
عنوان: Nebraska
محصول: ۲۰۱۳
کارگردان: الکساندر پین
الکساندر پین زمانی که سکان هدایت «نبراسکا» را برعهده گرفت با فیلمهای جادهای غریبه نبود. او یک سفر شدیداً احساساتی را از طریق سرزمین شراب با پل جیاماتی و توماس هیدن چرچ در «راههای فرعی» ۲۰۰۴ Sideways تجربه کرده بود. اما این فیلم سیاه- سفید ۲۰۱۳ او، برای بروس درن یک چیز کاملاً متفاوت محسوب میشد.
درن در نقش یک پیرمرد بداخلاق میدرخشد، کسی که برایش مقدر شده به «نبراسکا» برود تا جایزهای را مطالبه کند که به طور حتم یک شیادی است. او هر وقت که به خانه باز میگردد، شروع به قدم زدن در بزرگراه میکند. بنابراین پسرش، ویل فورته، قبول میکند که برای او در این مسیر رانندگی کند. این موضوع به عنوان یک کاتالیزور برای برقراری ارتباط مجدد کل خانواده در طول مسیر عمل میکند.
۲. فهرست شیندلر
عنوان: Schindler’s List
محصول: ۱۹۹۳
کارگردان: استیون اسپیلبرگ
گذشته از تاکید بر وحشتهای غمانگیز هولوکاست، «فهرست شیندلر» حول یک لحظه فوقالعاده قدرتمند میچرخد. در سالهای اخیر، برخی از طرفداران فیلم از نماهای دختری که کت قرمز بر تن دارد، هیجانزده شدهاند چراکه کارکرد آن هدفمند و صحیح است و بدون شک متاثرکننده هم است. وقتی که آن کت دوباره روی تودهای از اجساد دیده میشود، به واقع تکاندهنده است.
زندگی یک دختر کوچک در معرض خطر قرار دارد که نشان میدهد جان یک میلیون دختر کوچک در معرض خطر است. از آنجایی که او به ما اشاره میکند، همه افراد در آن توده به اندازه دختربچه منحصر به فرد هستند. همچنین به عنوان کاتالیزوری برای اسکار شیندلر عمل میکند تا به همان نتیجه برسد. استیون اسپیلبرگ به راحتی با برداشتن رنگ از هریک از نماهای دیگر این فیلم، داستانش را در مسیری بسیار تاثیرگذارتر روایت میکند.
۱. گاو خشمگین
عنوان: Raging Bull
محصول: ۱۹۸۰
کارگردان: مارتین اسکورسیزی
دلیل اصلی مارتین اسکورسیزی برای فیلمبرداری سیاه- سفید «گاو خشمگین» (که یقیناً بهترین فیلم ساخته شده به صورت سیاه- سفید پس از گسترش تکنولوژی رنگی محسوب میشود) این است که او به این نتیجه رسید که دستکشهای بوکس به رنگ سیاه و سفید بهتر به نظر خواهد رسید. (او همچنین مسئله محو شدن رنگ پایه را تصدیق كرد و قصد داشت «گاو خشمگین» را از دیگر فیلمهای دوره خود متمایز كند.)
اما چه آگاهانه و چه ناآگاهانه، دهها دلیل دیگر در آن خوانده شده است. به عنوان مثال میتواند بیانگر کوتهاندیشی جیک لاموتا دیده شود. «گاو خشمگین» یک فیلم به غایت دردناک است و رنگهای سیاه و سفید، آن را به وضوح بیان میکنند.
منبع: Screenrant
منبع :Bartarinha