به گزارش مجله ورزشی پایگاه صلح خبر ؛ یادداشت امیر حاجرضایی برای الکلاسیکو/ جنگی به وسعت تاریخ ورزش > فوتبال جهان – در دوران فرانکو، رئال مادرید نماینده اسپانیای فرانکو بود که باشگاههای دیگر به تقابل با آن برخاستند. بازیکنان بارسلونا، اتلتیکو بیلبائو و رئال سوسیداد، از خواندن سرودی که در ستایش ژنرال فرانکو و حکومتش بود خودداری میکردند. […]
به گزارش مجله ورزشی پایگاه صلح خبر ؛
یادداشت امیر حاجرضایی برای الکلاسیکو/ جنگی به وسعت تاریخ
ورزش > فوتبال جهان – در دوران فرانکو، رئال مادرید نماینده اسپانیای فرانکو بود که باشگاههای دیگر به تقابل با آن برخاستند. بازیکنان بارسلونا، اتلتیکو بیلبائو و رئال سوسیداد، از خواندن سرودی که در ستایش ژنرال فرانکو و حکومتش بود خودداری میکردند.
امیر حاجرضایی/ یکبار دیگر بارسلونا و رئال مادرید، ال کلاسیکوی دیگری را رقم میزنند. نبردی بیرونآمده از دل تاریخ سیاسی و اجتماعی اسپانیا. کمتر کشوری را میشناسیم که فوتبالش اینچنین با رخدادهای اجتماعی گره خورده باشد. تورق تاریخ اسپانیا، یادآوری میکند که حربه فوتبال برای سیاستمداران، یکی از برندهترین سلاحها بوده که در مقاطع مختلف کارآمدی خود را نشان داده است. در آغاز این نوشته سؤالی مطرح است:«چرا نخستین اعتراضِ هرج و مرجگونه قرن بیست و یکم در ۲۱ ژانویه ۲۰۰۰ در مادرید با انفجار بمبی توسط باسکیها رخ داد و اروپای شیفته آرامش را از خواب بیدار کرد.؟» آنچه در استادیومهای اسپانیا با ترکیب معبدگونهشان میگذرد از مردمی میگوید که نمیخواهند یا نمیتوانند آرام باشند. این سؤالی است که حمیدرضا صدر در آغاز نوشتهاش در فصل مربوط به اسپانیا مطرح میکند و پاسخ آن بدون تردید از درون کشمکشهای سیاسی و نبرد بر سر قدرت به ویژه در دوران دیکتاتوری سیاه بیرون میآید که پرچمدار آن ژنرال فرانکوست که فاتح جنگ داخلی اسپانیا میشود( ۱۹۳۶- ۱۹۳۳۹) و بر مسند قدرت مینشیند. وی ۳۶ سال تا زمان مرگش در بیستم نوامبر ۱۹۷۵ در این مقام ماند و در دوران او اکثر مدیران باشگاهها را وی منصوب میکرد، حتی در بارسلونا که همیشه تیمی ضد فرانکو بود. او تلویحا میگفت همه چیز توسط دولت اداره خواهد شد. طی دهههای مختلف، تقسیمبندی سیاسی، که فوتبال رکن بزرگ آن است، شکل میگیرد. بارسلونا خود را نماینده مردم میداند که هرگاه به پیروزی میرسد، این موقعیت را شکست حکومت مرکزی و توفیق مردمی میداند که خود نماد آن است. دوران فرانکو، دورانی است که آشکارا رئال مادرید در پایتخت مورد حمایت حاکمیت است و ژنرال فرانکو برای تماشای بازیهای این تیم به سانتیاگو برنابئو میرود و پیروزیهای باشگاهی رئال مادرید را، فتوحات ملی میداند. در این تقسیمبندی بارسلونا نماینده کاتالونیا و اتلتیکو بیلبائو نماینده باسک تلقی میشدند که گرایشهای جداییطلبانه داشتند و از طریق فوتبال تمایلات خود را نشان میدادند.
اما تفاوت آنها با بارسلونا، شیوهای بود که انتخاب کرده بودند یعنی خشونت و نبردی مسلحانه و اقدام به بمبگذاری و ترور. در فیلم « مبارزین باسک» ساخته جیلو پونته کورو، ما این خشونت عریان را لمس میکنیم. باسکیها با این استدلال که حکومت مرکزی اعتقادی به دموکراسی بر مبنای پارلمانتاریسم و گفتگو ندارد، معتقدند برخورد مسلحانه بهترین روش است. اما امروزه قدرت بارسلونا و تغییر نظام حکومتی اسپانیا که مبتنی بر دیکتاتوری و توتالیتاریسم ژنرال فرانکو بود، معادلات را تغییر داده است.
آنها با پشتوانه اقتصادی قدرتمند، تبدیل به تیمی رؤیایی شدهاند و مردم کاتالونیا مطالباتشان را از حلقوم تیم محبوب خود فریاد میزنند. بارسلونا که شعارش « تیمی فراتر از یک باشگاه است»، در همین شعار کوتاه دکترین سیاسیاش را بیان میکند. آنها علاوه بر مبارزه با رئال مادرید با تیم دوم کاتالونیا یعنی اسپانیول هم در تخاصم هستند. بارسلونا که سردمدار استفاده از بازیکنان و مربیان خارجی است، اسپانیول را تیمی ضد خارجی میداند و در مقابل آنها بارسلونا را ضد اسپانیا میدانند که در دهههای اخیر بازیکنان شاخص غیراسپانیایی از جمله دیه گو مارادونا، گری لینه کر،مارک هیوز، هریستو استویچکف، گئورکی هاجی، لوییز فیگو، رونالدو، روماریو و ریوالدوی برزیلی را در کنار مربیانی همچون تری ونبلز، یوهان کرویف و بابی رابسون به استخدام خود درآورده است.
بارسلونا که در سال ۱۸۹۹ تأسیس شده است. همیشه خود را مظلوم میداند و معتقد است که حکومت مرکزی همواره تلاش فراوانی در کاهش قدرت این تیم و پشتوانه اقتصادیاش دارد.
اینجا اقتصاد هم باعث تنشهای موجود بین دو باشگاه میشود. در مقابل سیاست درهای باز بارسلونا بر روی بازیکنان خارجی، اتلتیکو بیلبائو از ایالت باسک و رئال سوسیداد از منطقه سن سباستین، سیاست استفاده از بازیکنان متولد ایالت خود را در دستور کار قرار دادهاند. گرچه این نگرش در طول سالیان اخیر تعدیل شده، اما خود سندی است بر یک نوع آنارشی در فوتبال اسپانیا.
در دوران فرانکو، رئال مادرید نماینده اسپانیای فرانکو بود که باشگاههای دیگر به تقابل با آن برخاستند. بازیکنان بارسلونا، اتلتیکو بیلبائو و رئال سوسیداد، از خواندن سرودی که در ستایش ژنرال فرانکو و حکومتش بود خودداری میکردند و به نوعی دهن کجی خود را به حاکمیت فرانکو نشان میدادند. مسابقات بارسلونا و رئال مادرید، همیشه پر تنش بوده است. علیرغم اینکه مدیران دو باشگاه، با یک سنت ابداعی در کنار هم مینشینند. نفرت عمیق دو تیم از یکدیگر ریشه در تاریخ معاصر اسپانیا دارد.
با پایان عصر فرانکو، اسپانیا، گام های آرام خود را به سوی دموکراسی آغاز کرد. با تدوین قوانینی، هر ایالت مجاز شد که از زبان محلی خود، فولکلور، ادبیات و نمایشهای آیینی خود و صد البته فوتبال به طور آزادانه استفاده کند. همان چیزهایی که در دوران فاشیسم فرانکو ممنوع بود و فدریکو گارسیا لورکا شاعر ملی اسپانیا، تنها به خاطر یک شعر میهنپرستانه به قتل رسید.
ایالات مختلف سرمست از این حقوق اهدایی، راه افراط را در پیش گرفتند تا جایی که پس از پیروزی رئال زاراگوزا در دیدار نهایی جام در جام باشگاههای اروپا در سال ۱۹۹۵ برابر آرسنال، مقامات محلی شعار دادند که هر پیروزی برای زاراگوزا یک پیروزی برای آراگون است.
دو تیم بزرگ اسپانیایی، بار دیگر با حکم جدول مقابل هم قرار میگیرند و این در حالی است که هر دو تیم بخشی از تاریخ سیاسی کشورشان را خود حمل میکنند. زمانی که در فوریه ۱۹۹۶ «لورنسو سانز» مدیر جدید رئال به نیوکمپ رفت، تابوی بزرگی شکست اما یخها آب نشد و قدرت قاهر نفرتی است که بر دو تیم حاکم است. پیروزی در این میدان تنها یک موفقیت ورزشی نیست، ابعاد بسیار گستردهای دارد که مفصلا به آن اشاره کردیم. بارسلونا این روزها در شرایط مناسبی قرار ندارد و در لالیگا فاصلهاش با رئال به ۶ امتیاز رسیده است. از سویی رئال با مصدومان کلیدی خود، گرت بیل، موراتا و تونی کروز، در خط میانی با مشکل اساسی رو به روست. تقابل رونالدو و مسی هم در فاصلهای کوتاه تا اهدای توپ طلا، از جذابیتهای این مسابقه است.
نگارنده طرفدار رئال مادرید است و این نگاه جانبدارانه به دور از مسائل سیاسی و تاریخی دو باشگاه است و تنها در چارچوب فوتبال و عشق به این ورزش است که سرچشمه آن مربوط به دوره نوجوانی است. زمانی که دی استفانو، ریموند کوپا، فرانس پوشکاش، خوزه سانتاماریا و بعدها آمانسیو، بوترا گوئنو، هوگو سانچز، فرناندو هیرو وسرانجام رائول در این تیم بازی میکردند. یک حس نوستالژی.
اما دوست نداشتن بارسلونا یک نوع بیحرمتی است، تیمی که به نوعی خالق یک موسیقی تصویری است. دوست دارم این تیم مقایل همه تیمهای دنیا پیروز شود البته به جز رئال مادرید. بارسلونا تیم قابل احترامی است که پیشرو فلسفه فوتبال است. اجازه دهید با عبور از این اعتراف صادقانه، نوشتههای پایانی آقای صدر را با هم بخوانیم:
«بنابراین تغییر نقش فوتبال در اسپانیا از دوران ژنرال فرانکو تاکنون بازتابنده هویتهای ملی و منطقهای و احساسات ناسیونالیستی مناطق مختلف اسپانیا است و میتوان سیاست دولتهای مختلف اسپانیا را براساس آنچه بر فوتبال اسپانیا گذشته است، تحلیل کرد. به رغم آزادیهای سیاسی سالیان اخیر درگیری تماشاگران و تنش جاری روی سکوها کاهش نیافته و فوتبال هنوز بهانهای ورای سیاستهای دولت است تا هر کس در هر جا، گرایشهای گروهی، دیدگاههای شخصی و سرانجام دلتنگیهایش را عرضه کند.»
این مسابقه، قبل و بعد انجامش تحلیل فنی جامعی را میطلبد و خوشبختانه نسل جوان ما به مدد تکنولوژی و با استعانت از پشتوانه علمی خود میتواند از پس این مهم برآید. پس بگذارید این بخش بر عهده آنان باشد که هم انرژی دارند و هم آگاهی.
منبع: فرهنگستان فوتبال
43 43
Let’s block ads! (Why?)
RSS
اگر خبر یا گزارشی دارید از بخش خبریار صلح خبر برای ما ارسال نمایید.
قوانین خبریار صلح خبر
- لطفا در ارسال اخبار و تصاویر و گزارش های خود قوانین و مقرارت را رعایت فرمایید.
- از ارسال مطالب خلاف عفت عمومی یا تصاویر موهون اکیدا خودداری فرمایید.
- در صورت مشاهده تخلف پس از تذکر ، حساب کاربری موردنظر بلافاصله حذف می گردد.