گروه سیاسی؛ «خوشبینی» کلیدواژه یا پروژه جدید مخالفان برای حمله به روحانی است. آنان بیش از آنکه در پی واکاوی واقعه تاریخی کودتای ٢٨ مرداد باشند، قصد مشابهتسازی ماجرای نفت و دولت مصدق، با مسئله هستهای و دولت روحانی را دارند. ازاینرو آشکارا میگویند که «خوشبینی» حسن روحانی بالاخره کار دستش میدهد و آمریکا پشتش […]
گروه سیاسی؛
«خوشبینی» کلیدواژه یا پروژه جدید مخالفان برای حمله به روحانی است. آنان بیش از آنکه در پی واکاوی واقعه تاریخی کودتای ٢٨ مرداد باشند، قصد مشابهتسازی ماجرای نفت و دولت مصدق، با مسئله هستهای و دولت روحانی را دارند. ازاینرو آشکارا میگویند که «خوشبینی» حسن روحانی بالاخره کار دستش میدهد و آمریکا پشتش را خالی میکند. سرنوشت کنش سیاسی و دولتِ مصدق که با کودتا برچیده شد، نسبت چندانی با دولت روحانی ندارد.
مخالفان دولت روحانی بهتر از هرکسی میدانند، کشورهای خارجی نهتنها توان کودتا در ایران را ندارند بلکه ناگزیرند در حل منازعات و مناقشات منطقه با ایران رایزنی کنند. پس «خوشبینی» بیش از آنکه هشداری برای سیاست خارجی ایران باشد که هست، اهرم فشار داخلی دارد.
«خوشبینی»، رمز عملیات تازهای علیه روحانی است که رو به سوی آینده دارد. آنان مترصدند که آمریکاییها آگاهانه یا ناآگاهانه خطایی مرتکب شوند تا تقاص آن را از روحانی و دولتش بگیرند. وگرنه مخالفان دولت میدانند که خوشبینی در سیاست خارجی معنای دوم حماقت است.
حتی مصدق هم به آمریکاییها خوشبین نبود. او ناگزیر بود با آنان از سر مدارا وارد مذاکره شود. مصدق نهتنها آدم خوشبینی نبود، بسیار هم بدبین بود. چنانکه بدبینی بیمارگونهاش به انگلیسیها و حتی هیأت همراهشان در تاریخ بیبدیل است. او در این تنهایی بزرگ نمیتوانست جبهه دیگری در برابر آمریکا باز کند. آمریکاییها هم نشان داده بودند بازی برایشان دو سر بُرد است. اگر ایران پیروز میشد، آنها از آن پس در معامله و مواجهه با انگلیسیها دست بالا را میگرفتند و مهمتر از همه اینکه «سازمان ملل به شأن حقیقی و تمام و کمالش میرسید، وقتی کشوری کوچک و بیدفاع میتوانست بر پایه اصل برابری، کشوری بزرگ را طرف صحبت بگیرد و یک بار هم شده حق بر زور پیروز شود»,١ از سوی دیگر مصدق چون حسن روحانی میدانست، روی میدان مین راه میرود و باور داشت که هر توافقی باید به تأیید مجلس برسد: «مک گی جا خورد وقتی مصدق به او گفت هر توافقنامه مفروضی را بدون هیچگونه تأییدی از سوی خودش برای مجلس میفرستد»
پیش از کودتای ٢٨ مرداد نیز پیامهایی جدی مبنی بر اینکه کودتایی در راه است، برای مصدق فرستاده میشد. اما او کاری نمیکرد و تمهیدی نمیاندیشید و همچون گذشته که در مقاطع حساس به مردم پناه میبرد، اینبار چنین نکرد. شاید باور داشت کنش سیاسیاش به سرانجام رسیده و در آن وضعیت هر کنشی منجر به از بینرفتن دستاوردهایش میشود.
اگر حسن روحانی مذاکرات هستهای را از یک پروژه سیاسی خارج و آن را حقوقی کرد، مصدق ملیشدن نفت را از ماهیت حقوقیاش خارج و آن را به پروژهای سیاسی بدل کرد.
او میدانست برای ملیکردن نفت به مردم و مجلس نیاز دارد و گذشته از اینکه خالق امر سیاسی بود و برای اجراییکردن تفکراتش همواره دستبهدامان مردم میشد، میدانست در ملیکردن نفت بیش از هر چیز توان مردم کارگشاست. اگر مردم و مجلس نبودند و او پروژه ملیشدن نفت را سیاسی نمیکرد،
ایدهاش در لابیرنتهای دربار و توطئهها و دسیسههای عوامل داخلی و خارجی دفن میشد. ازهمینرو مردم را برگزید تا از ترفند دسیسهکاران در امان باشد. خشم رئیس سلطنتطلب مجلس از مصدق بیدلیل نیست: «این آدم نخستوزیر است یا رهبر توده؟
آخر چهجور سیاستمداری هر بار که بناست مسئلهای سیاسی حلوفصل شود میگوید من با مردم حرف خواهم زد. این آدم همیشه به نظر من غیرقابل اطمینان میآید. اما در بدترین کابوسهایم هم هیچ فکرش را نمیکردم پیرمردی هفتاد ساله بتواند هوچیگری و عوامفریبی کند، یک آدم تحریککننده اراذل که در محاصرهکردن ساختمان مجلس بهدست تعدادی قلچماق یک لحظه هم تردید نمیکند»,٣
مصدق را خیابان به قدرت رسانده بود: «ماندنش در منصب نخستوزیری هم به لطف همان خیابان بود. هر بار مخالفان چه در مجلس و چه در دربار روی دستش بلند میشدند، صاف دست به دامان مردم میشد و تکیهاش به تظاهرات مردمی بود تا بتواند رقبایش را تحت تأثیر قرار بدهد»,٤
مصدق برای دستیابی به حقانیت حقوقی ایران در جامعه جهانی متوسل به امر سیاسی شد، درست برعکس حسن روحانی که ناگزیر بود جلو سوءاستفاده سیاسی از مسئله هستهای را بگیرد و آن را به مسیر حقوقی بازگرداند. دولت احمدینژاد درصدد بود مسئله هستهای را ایدئولوژیک کند. ایدئولوژی برساختهای که او را در داخل به قدرتِ بیشتر میرساند و بهتبع آن موجب دستیابی او به جایگاهی جهانی میشد. او با ایدئولوژیککردن فضا و تکیه بر «ولونتاریسم» بر آن بود تا طرفدارانش را یکپارچه سازد و صدای هر منتقدی را خاموش کند و با فراغبال بتواند پای میز مذاکره بنشیند. اما سوءاستفاده از موضوعی حقوقی در قالب مفاهیم ایدئولوژیک، همه را -چه در داخل و چه خارج- علیه او برانگیخت. احمدینژاد نشان داد اگر فرصتی فراچنگ آورد، آدم بسیار خطرناکی است.
حسن روحانی مسئله هستهای را به جایگاه خودش، همان جایگاهی حقوقی برگرداند، تا با حل مسئله هستهای از طریق راهکارهای حقوقی جلوی هرگونه سوءاستفاده سیاسی و ایدئولوژیک از آن را بگیرد. با بازگشت مسئله هستهای به ماهیت حقوقیاش بسیاری کسان از این رهگذر حذف یا کنار گذاشته شدند و طبعا منافع اقتصادی و سیاسیشان را از دست دادند. آیا پروژه «خوشبینی»، دستساخته شکستخوردگان است؟ آیا آنان در حال ریختنِ «آتش تهیه» برای اسقاط دولت روحانی هستند؟ بیتردید هیچ سیاستمداری در دنیای امروز خوشبین نیست. جهان ناامن کنونی جایی برای خوشبینی ندارد. همه جا را جنگ و جدال و بدبینی فرا گرفته است. در این هنگامه چرا حسن روحانی باید خوشبین باشد!
2929
Let’s block ads! (Why?)
RSS