به گزارش صلح خبر، سیدحسن اسلامی اردکانی، استاد دانشکده ادیان دانشگاه ادیان و مذاهب در سخنان خود با موضوع «کژکاریهای ترجمه در آثار دانشگاهی» با توضیح اینکه منظورش از «کژکاری» در امر ترجمه بحثهای فنی ترجمه و بحثهایی که آگاهانه از سوی برخی مترجمان صورت گرفته و به تحریف و تقلب متن منجر میشود، نیست اظهار کرد: منظور از کژکاری، کارهایی است که ناخواسته در متن رخ میدهد و ترجمه را از متن اصلی دورتر میکند.
او در تشریح این کژکاریها گفت: یکی از ابعادی که در ترجمه به آن بیتوجهیم حذف منابع اصلی متن است؛ بهطور طبیعی برخی از کتابها ارجاع درونمتنی دارند و در آخر کتاب منابع ذکر میشود اما کتابهایی را شاهدیم که ارجاع درونمتنی دارند اما بخش منابع ندارند؛ این موضوع ارتباط خواننده با متن را مخدوش میکند. مورد دیگر حذف مقدمه، سپاسگزاری و گاهی معرفی نویسندگان است و سومین خطایی که مترجمان با آن مواجهند این است که مقالات را از منابع گوناگون جمعآوری کرده و در قالب کتاب منتشر میکنند، بدون اینکه هیچ توضیحی در مقدمه بدهند که اینها مقالات گوناگون است و چرا آنها را جمعآوری کردهاند.
این استاد دانشگاه ادیان و مذاهب ادامه داد: چهارمین کژکاری ترجمه این است که گاهی مترجم یا نویسنده متنی را انتخاب میکنند و کتاب منتشر میشود و نامش را میگذارند ترجمه – تألیف یا اقتباس. اینگونه آثار در فعالیتهای دانشگاهی جایگاهی ندارد و جالب نیست. مسئله دیگر این است که مترجم متنی را که قدیمی شده و چه بسا ویراست جدید آن منتشر شده، دوباره ترجمه و عرضه میکند. برای برخی از متون کلاسیک این موضوع اشکالی ندارد و هر چه زمان بگذرد این متون کهنه نمیشوند اما برخی منابع تاریخ مصرف دارند.
اسلامی اردکانی افزود: اشکال دیگری که در ترجمه وجود دارد این است که گاهی مترجم عنوان اصلی اثر را به شدت دگرگون کند و مترجم نمیتواند روح اثر را که در عنوان کتاب آمده، دریابد. مؤلف عنوان کتاب را آگاهانه انتخاب کرده و هدف خود را در عنوان منتقل میکند، گاهی تغییر عنوان کار را دگرگون میکند. برخی کتابها نیز کلکسیونی از اشکالات در کنار یکدیگرند. از سوی دیگر حذف فصل یا فصلهایی از کتاب به بهانه اینکه این فصل مورد نیاز دانشجویان نیست یا با فرهنگ ما سازگاری ندارد و یا ملاحظات دیگر؛ اگر متنی از کتاب حذف میشود باید آورده شود که کتاب بهصورت تلخیص است. این سهلانگاریها در ترجمه وجود دارد.
در ادامه علیاکبر عبدلآبادی، استادیار دانشکده الهیات و ادیان دانشگاه شهید بهشتی، در سخنرانی خود با موضوع نگاهی به «اخلاقِ ترجمه» از نظرگاهی وظیفهنگرانه گفت: همه داوریهای اخلاقی مربوط به ترجمهورزی را میتوان به دو گونه داوری پسینی و پیشینی تقسیم کرد که هیچکدام مورد نظر من نیست و میخواهم به وظایف اخلاقی مترجم در قبال خود و مخاطب بپردازم. اهم وظایف اخلاقی مترجم در قبال خویشتن وظیفه عمل درست یا درستترین عملی است که شخص انجام میدهد و معتقد است باید انجام درهد به شرطی که معتقد باشد هر شخص دیگری نیز در همان شرایط باید همان کار را انجام بدهد.
عبدلآبادی سپس اظهار کرد: بخشی از ترجمه جنبه آموزشی و علمی دارد؛ بخش دیگر جنبه فنی و مهارتی و بخش سوم جنبه ذوقی و هنری دارد. هر سه اینها شرط لازم، و با هم شروط کافی برای ترجمه سلیم است و مترجم باید به نحو پیشینی با اینها آشنا شود و سپس سراغ ترجمه برود. بنابراین اولین وظیفه مترجم در قبال خویش کسب آگاهی درباره اصول ترجمه سلیم است؛ شرط دوم یعنی جنبه مهارت درخصوص ترجمه است که راههای مختلفی برای آن وجود دارد که بهترین راهش این است که مترجم هرچه بیشتر متون ترجمهشده را با متن اصلی مقابله کند و از این راه درسآموزی و همزمان عبرتآموزی کند.
این مدرس دانشگاه شهید بهشتی ادامه داد: وظیفه سوم مترجم آشنایی با، و تخصص در موضوع متنی است که میخواهد ترجمه کند. در غیر این صورت چطور میتواند آن را ترجمه کند؟ چنانکه سعدی گفته است: میکوش به هر ورق که خوانی، تا معنی آن تمام دانی؛ در غیر این صورت ترجمه سلیم نخواهد بود.
عبدلآبادی با بیان اینکه اهم وظایف اخلاقی مترجم در قبال مخاطبانش عبارت است از التزام به «قاعده طلایی» بهویژه در صورت سلبی آن، توضیح داد: بهطور ساده این قاعده میگوید چنان ترجمه نکن که خواننده بگوید که بهرغم کوشش مترجم، مراد مؤلف را دریافتم! دومین وظیفه مترجم نیز اتخاذ روش متناسب برای ترجمه است؛ سه روش برای ترجمه وجود دارد که اولی ترجمه تحتاللفظی است و دومی ترجمه آزاد و روش سوم و مناسب، ترجمه مفهومی است؛ مشروط بر اینکه مترجم با همه مقتضیات جملهپردازی در زبان مبدا و مقصد، نیک آشنا باشد؛ مترجم وظیفه دارد با روانشناسی زبان، هم در مبدا و هم در مقصد هرچه بیشتر آشنا باشد.
او با بیان اینکه سومین وظیفه مترجم در قبال مخاطب اتخاذ شیوه مناسب در ترجمه است، افزود: مترجم بسته به نوع متنی که میخواهد ترجمه کند باید روش مناسب را انتخاب کند. برای مثال متنی در فضای فلسفی را نمیتوان به شیوه ادبی ترجمه کرد یا بالعکس. هر متنی متناسب با همان متن، شیوه متناسب را میطلبد. بهعلاوه مترجم باید میان ترجمه متون امروزی و متون کلاسیک فرق بگذارد تا حال و هوای متن اصلی در ترجمه بازتاب یابد.
عبدلآبادی در پایان اضافه کرد: چهارمین وظیفه نیز رعایت سبک سخنپردازی مؤلف و التزام به آن در ترجمه هر متنی است؛ مترجم نمیتواند شیوه واحدی اتخاذ کند و آن را در همه آثار متفکران مختلف به کار بندد.
در ادامه نشست حسین مصباحیان، استادیار دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه تهران نیز در این بخش با موضوع «شرایط امکان تأسیس ارتباط بین ترجمه و تفکر» گفت: برخی مترجمان ادعا میکنند فلسفه هنوز تا آن اندازه وارد نشده که بخواهیم از تالیف آثار فلسفی سخن بگوییم و باید به ترجمه اتکا کنیم. برخی از روشنفکران و مترجمان برجسته نیز ادعا دارند که تفکر از ترجمه است و برخی از فلاسفه هم ادعا میکنند ترجمه متون فلسفی از یک زبان به زبان دیگر امکان ندارد و به همین دلیل باید آموزش جدی زبان بیگانه را به دانشجویان فلسفه داشته باشیم تا همزمان با متفکران تراز اول دنیا درگیر اندیشیدن به مسائل مبتلابه ملی و جهانی شویم.
او سپس با بیان اینکه ترجمه متون فلسفی نوعی اندیشیدن است، افزود: آنچه تفاوت دارد، جهت اندیشیدن و نحوه تصمیم و استفاده از واژگان و رابطه بین متن اصلی و زمان و مکان است. هیچ ترجمهای حتی ترجمه تحتاللفظی فارغ از پیشداوری نیست اما هر ترجمهای یک تفسیر است و هر مترجمی هم یک مفسر؛ تفسیری که با متن درمیآمیزد. مترجم متنی را از زبان به یک زبان دیگر منتقل میکند. نکته دوم اینکه ترجمه نقش بیمانندی در گشودن افقهای چندگانه و اندیشههای تازهیاب دارد. اگر متن اصلی را خود و ترجمه را دیگری بدانیم ترجمه گفتوگوی بین خود و دیگری است و روابط بین فرهنگها را تقویت میکند و ظرفیت فرهنگ مقصد برای گشودن عناصر غیرخودی را افزایش میدهد و فرهنگ خودی را معاصر میکند.
مصباحیان معاصر بودن را کلید مواجهه با مشکلات دانست و در تعریف معاصر بودن گفت: زمان تاریخی با زمان تقویمی یکی نیست و تفاوت وجود دارد. در ترجمه هم همین است. مسئله معاصر بودن از منظر فلسفه چند عنصر دارد؛ یکی ناهمزمانی با عصر خود، ویژگی دوم این است که فرد نقاط تاریک زمانه خود را میبیند و اینطور نیست که به زمانه خود نگاه کند تا مسائل روشن را درک کند بلکه به دنبال تاریکیها و تیرگیها است.
او افزود: ویژگی سوم عدم چشمداشت از گذشته و نوعی نگاه به آینده است؛ انسان معاصر میتواند از زمانه خود فاصله داشته و حتی اعلام انزجار کند؛ نوعی رابطه خاص با زمانه خود دارد؛ یعنی فاصله خود را با زمان حفظ میکند و آن را به صورت ریشهای نقد میکند. در این صورت اگر این مفهوم را بپذیریم، ترجمه معاصر، ترجمهای خواهد بود که توجه همزمان به بحرانهای جهانی و بحرانهای داخلی داشته باشد و تنها در این صورت است که بحران امروز جهان میتواند بحران فردای ما ایرانیان نباشد.
در پایان پنل چهارم این همایش، مالک شجاعی، عضو هیأت علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی در سخنرانی خود با موضوع «ترجمه فرهنگی فلسفه غرب در ایران معاصر» اظهار کرد: اگر به فلسفه و علوم انسانی غرب میپردازیم باید ببینیم نسبت آن با ما چیست. اگر این به نوعی خودپژوهی فرهنگی منجر نشود شاید برای کسانی که دنبال گره زدن فلسفه به اینجا و اکنون هستند راه مناسبی نباشد.
شجاعی همچنین گفت: دیلتای، فیلسوف آلمانی معتقد است که ما عالمان علوم انسانی و فلسفه به لحاظ تعداد کمشمار نیستیم اما در حوزه اثربخشی کمتأثیر هستیم. بنابراین نیاز است که یک بازخوانی کمی در حوزه آثار فلسفی انجام شود؛ بخصوص در چهار دهه گذشته که آثار بسیار مهمی در حوزه فلسفه و علوم انسانی در ایران ترجمه شده است. به نظر میرسد که تا دهه ۶۰ نوعی اروپامحوری در این زمینه حاکم است و گویی پذیرفتهایم که زمین بازی، زمین بازی افکار فلسفی غربی است. و اخیراً از دهه ۸۰ به این سو که بحثٰهای پستمدرنیستی رایج شده، با ترجمههای مکانیکی در این حوزه مواجهیم.
او در پایان با انتقاد از کمیگرایی در حوزه نگارش مقالات علوم انسانی و وجود «مناسک ارتقا» از طریق نگارش و ترجمه مقالات در میان دانشگاهیان گفت: به نظر میرسد دیگر امکان ترجمه فرهنگی و حرکتهای ایجابی در این زمینه وجود ندارد.
انتهای پیام