به گزارش صلح خبر، محمد فاضلی، جامعهشناس و عضو هیأت علمی دانشگاه شهید بهشتی در یادداشتی در کانال تلگرامیاش نوشت: «خرسک جان! تو را سنگکُش کردند و فیلم رنج و جان دادنت، جان بسیاری از ایرانیان را غصهدار کرد. این روزها البته میلیونها ایرانی آنقدر غصههای خودشان بالا زده که اگر زیاد به تو توجه نکردند ناراحت نشو! خیلی گرفتارند.
خرسک جان! این دو هموطن ما خیلی در حق تو بد کردند و البته تو بسیار خوشاقبال هستی که برای آزاردادنت آنها را دستگیر کردهاند. راستش را بخواهی تو در خوب زمانهای به دنیا آمده بودیy وقتی که مردم ما – نه همهشان – از حیوانآزاری نفرت دارند و قلبشان جریحهدار میشود.
میدانم دلت از دست ما ایرانیان گرفته و بیچاره مادرت نمیدانم کجا زانوی غم بغل گرفته است اما باور کن آزار و اذیت حیوانات حتی در پیشرفتهترین کشورها ننگ بشر امروز است. خرسی جان، از همین روح حیوانات دور و اطرافت (روباهها، راکنها، تمساحها و …) بپرس، بسیاری از آنها را در مزارع پرورش حیوانات کشورهای مترقیه عالم بزرگ کردند و بعد زندهزنده پوست کندند تا از پوستشان شال و کلاه و لباس درست کنند. ما ایرانیها تنها کسانی نیستیم که روی زمینt شما حیوانات را میآزاریم.
خرسیجان! تو که رفتی و اگر روزی روزگاری نهضتی در ایران برای ممانعت از حیوانآزاری شکل گرفت و به تدریج نسل حیوانآزارها در ایران منقرض شد، حتماً حامیان حقوق حیوانات یک مجسمه از تو میسازند و از شما به عنوان قربانی راه مبارزات مدنی برای منع حیوانآزاری و ارتقای آگاهی عمومی درباره ضرورت حفاظت از حیوانات تقدیر خواهند کرد و مشهور میشوی. امیدوارم آن روز زود باشد و مادرت بتواند مجسمه شما را ببیند و به تو افتخار کند یا شاید در یک برنامه تلویزیونی از تو و مادرت تقدیر کنند.
راستش را بخواهی بعید میدانم به عمر من و مادرت قد بدهد که شاهد چنین روزی باشیم. ما در این کشور هنوز مدیرانی داریم که مشکل توسعه کشور را کمبود زمین میدانند و حاضرند مناطق حفاظتشده محیط زیستی را مناطق آزاد برای فعالیت صنعتی و کشاورزی اعلام کنند. ما یک آدمهایی داریم که مشکل توسعه مناطقی از فلات مرکزی ایران را چند گور خر ایرانی میدانند.
خرسک جان! تو که مُردی، مادرت به فدایت شود، خیلی هم تراژیک کشته شدی اما باور کن تو که خرسی و از قدیم گفتهاند یک مویت را هم که بکنند غنیمت است. ما نتوانستیم از یوزپلنگ که عکسش را روی پیراهن تیم ملیمان ترسیم کردیم، حفاظت کنیم. سمندر لرستان، آهوی خوزستان، گوزن زرد، روباه خاکستری و همه فک و فامیل تو مثل خرس سیاه هم همین مشکل را دارند.
خرسک جان! ما پنج رأس گورخر ایرانی را جابهجا کردیم، افتضاحی شد که حتماً خودت در خبرها خوانده بودی. اگر نخواندی، از روح گورخرها بپرس به تو خواهند گفت. خنده برای روح رنجدیده تو خوب است.
خرسک جان! تو که مُردی و خیلیهای دیگر هم مثل تو حیوانآزاری شدند و مردند اما فکر میکنی آیا در بین استادان دانشگاهها و فعالان محیط زیست کسانی قبلاً پیدا شدهاند یا پیدا میشوند که یک پژوهش اجتماعی – روانشناختی و چندرشتهای درباره علل حیوانآزاری انجام دهند؟ باور کن دل همه ما برای تو کباب شد اما اینکه هیچکس درباره آزار و کشتن تو و اقوامت تحقیق نکند و این همه دستگاه پژوهشی محیط زیستی و فعال محیط زیستی پر سر و صدا، پژوهشهای درست و حسابی درباره حیوانآزاری انجام ندهند، گریهدارتر است.
خرسک جان! برخی از ما آدمها دلمان که میشکند، ناراحت که میشویم یا حتی وقتی خیلی پولدار میشویم، این مملکت را رها میکنیم و میرویم. سخت است، باید ویزا و پاسپورت بگیری و درد غربت بکشی و دائم بهواقع یا از باب ژست هم که شده در غربت وطنوطن کنی. کار شما خرسها راحتتر است. مادرت میتواند سرش را پایین بیندازد و از مرز خارج شود و برود آنجا که دست ما به او نرسد. البته خلقیات مردمان همسایه را خوب نمیدانم که خرسکُشاند یا خرسدوست. اما شما اگر به خواب مادرت رفتی، بگو تو بمان. همچون هشدار و ننگی بر پیشانی حکمرانی محیط زیستی، آموزش عمومی و اخلاق محیط زیستی ما بمان. بگو بابا خرسی را هم یک بار دیگر ملاقات کند و با کمک لکلکها که بچه میآورند، یک خرسک جان دیگر به ما مردم ایران هدیه بدهند. شاید تا او بزرگ شود و به سن و سال تو برسد، ما بیشتر آدم شده و خرسکُش نباشیم.»
انتهای پیام