به گزارش مجله سرگرمی صلح خبر مینی شعر؛ چه محال خندهداری! برترینها: شعر، نشانه یک زندگی عالی و بشری است. انسان با خیال زندگی میکند و بهترین چیزی که خیال را تحت تاثیر قرار میدهد شعر است، شعر، حقیقتی است که اگر نمیشود سراینده آن بود، دست کم میتوان خواننده آن شد و از روزمرگی […]
به گزارش مجله سرگرمی صلح خبر
مینی شعر؛ چه محال خندهداری!
برترینها: شعر، نشانه یک زندگی عالی و بشری است. انسان با خیال زندگی میکند و بهترین چیزی که خیال را تحت تاثیر قرار میدهد شعر است، شعر، حقیقتی است که اگر نمیشود سراینده آن بود، دست کم میتوان خواننده آن شد و از روزمرگی رهید.
شعر در کوتاهترین و موجزترین و خوش آهنگترین و مناسبترین همنشینی واژههای آشنا، ما را با معنایی درگیر میکند که برای عقل، نامفهوم و موهوم و بیگانه است، اما برای دل و جان، آشنا و حس شدنی است. شعر، میزبانی صادق است که قلب مخاطبان مستعد خود را هدف قرار میدهد و آنان را به ساخت ناممکنها و ناباوریها فرا میخواند تا خود ببینند و باور کنند که اگر ایمان و عشق باشد، هر ناممکنی ممکن میشود. گاهی هم شعر ابزاری برای بیان ناگفتنیها میشود.
قبلا گزیدهای از اشعار را در قالب ابیات زیبا و تاثیرگذار با تایپوگرافیهای متفاوت در اختیار شما قرار میدادیم که به خواست شما تصمیم به بازنشر آن گرفتیم. هنوز هم مثل همیشه پذیرای پیشنهادات و انتقادات شما همراهان همیشگی برترینها هستیم. شما هم میتوانید اشعار شاعر محبوب خود را در قسمت نظرات برای ما ارسال نمایید.
***
دل تنها به چه شوقی
پی یلدا برود؟
(یغما گلرویی)
نربان این جهان ما و منیست
عاقبت این نردبان افتادنیست
(مولانا)
من چنان محو سخن گفتن گرمت بودم
که تو از هرچه که دم میزدی آن دم خوش بود
(حسین منزوی)
دلا چو غنچه شکایت زِ کار بسته مکن
که باد صبح نسیم گره گشا آورد
(حافظ)
شده دلتنگ شوی چاره نیابی جز اشک؟
من به این چارهی بیچاره دچارم هرشب
(پروانه حسینی)
خدا کند به کسی چون خودت دچار شوی!
که بیقرار نباشد؛ که بیقرار شوی…
(محمد حسینی)
آرام شده ام
مثل درختی در پاییز
وقتی تمام برگهایش را
باد برده باشد!
(رضا کاظمی)
بی همگان به سر شود بی تو به سر نمیشود
داغ تو دارد این دلم جای دگر نمیشود
(مولانا)
بعد از تو به دنیای دلم خندیدند
مردم به سراپای دلم خندیدند
(علیرضا آذر)
از من عبور میکنی و دم نمیزنی
تنها دلم خوش است که شاید ندیدهای
(قیصر امینپور)
در کارگه کوزهگری رفتم دوش
دیدم دوهزار کوزه گویا و خموش
ناگاه یکی کوزه برآورد خروش
کو کوزهگر و کوزهخر و کوزهفروش
(خیام نیشابوری)
تنگ شد از غم دل، جای به من
یک دل و این همه غم؟ وای به من
(فروغی بسطامی)
تن من قایق لنگرزده در طوفان است
خودم اینجا
دل من پیش تو سرگردان است!
(فاضل نظری)
من و دل بریدن از تو؟
چه محال خنده داری!
(سیروس عبدی)
طراح: بهنام رائین
منبع : Bartarinha